7-اسفند-1396, 19:09
مشخصست که مقصود مرحوم نائینی ازقرار گرفتن دو سخن در کنار هم به صورت حقیقی است. فراموش نکنید که در اصول در پی استعارات و آرایه های ادبی نیستیم!
اما مناقشه کبروی نیز نا تمام است. این که می گوییم دو سخن را کنار هم فرض کنید مقصود اینست که با همان بار معنایی که دارند، جمود بر الفاظ نیست. لذا اگر ما بگوییم زید با سواد در حد کتابت است و بی سواد از جهت مرجعیت است هیچگونه تناقضی نیست.
(یک نکته کلی که لازمست عزیزان توجه داشته باشند اینست که گاهی برخورد ما آراء اصولیین مانند برخورد با روایات و کلمات عرفی و درچارچوب الفاظست. در حالیکه در بررسی کلمات اصولیین باید نکته اصلی مطلب را در نظر گرفت)
با توجه به همین عرائض مثال حلت للأزواج نیز دچار اشکال می شود. زیرا اگر تعبیر (لیس لهاالخ) به گونه ایست که میتواند با کراهت هم سازگار باشد که تفاوتی میان کنار هم بودن یا نبودن این دو کلام نیست. واگر قابل حمل بر کراهت نبوده و ظاهر در حرمت است که حتی بر فرض انکار قاعده مذکور تعارض، نمی توان حمل بر کراهت کرد مگر تبرعا. در واقع نزاع در اینجا صغروی و در استظهار عرفی است.
اما مناقشه کبروی نیز نا تمام است. این که می گوییم دو سخن را کنار هم فرض کنید مقصود اینست که با همان بار معنایی که دارند، جمود بر الفاظ نیست. لذا اگر ما بگوییم زید با سواد در حد کتابت است و بی سواد از جهت مرجعیت است هیچگونه تناقضی نیست.
(یک نکته کلی که لازمست عزیزان توجه داشته باشند اینست که گاهی برخورد ما آراء اصولیین مانند برخورد با روایات و کلمات عرفی و درچارچوب الفاظست. در حالیکه در بررسی کلمات اصولیین باید نکته اصلی مطلب را در نظر گرفت)
با توجه به همین عرائض مثال حلت للأزواج نیز دچار اشکال می شود. زیرا اگر تعبیر (لیس لهاالخ) به گونه ایست که میتواند با کراهت هم سازگار باشد که تفاوتی میان کنار هم بودن یا نبودن این دو کلام نیست. واگر قابل حمل بر کراهت نبوده و ظاهر در حرمت است که حتی بر فرض انکار قاعده مذکور تعارض، نمی توان حمل بر کراهت کرد مگر تبرعا. در واقع نزاع در اینجا صغروی و در استظهار عرفی است.