10-آذر-1397, 08:23
از بیانات دوستان استفاده کردیم و لکن ذکر چند نکته را در رابطه با بیانات دوستان مفید می دانم :
1-مراد از اصل عدم تقیه اعم است از حمل کلام بر حکم واقعی یا معذور دانستن نسبت به واقع .
2-روایت مذکور ولو در مقان بیان این باشد که باید از امام معصوم علیه السلام تبیعت کرد ولو بر خلاف احکام اولیه سخن بگوید ، بهر حال این مطلب را ثابت می کند که شما مکلفین آنچه را از امام معصوم علیه السلام میشنوید باید عمل کنید و نیاز به این ندارید که حکم واقعی را احراز کنید و این مطلب اسمش ار اصل عدم تقیه نگذارید عملاً ما را به همان کار وادار میکند .
3-حتی اگر عقلاء سیرۀ استنکاری نسبت به اصاله عدم تقیه داشته باشند و لکن این سیره به قدری قوت ندارد که به بیانی روشن تز از امثال این روایت نیاز داشته باشد یعنی با همین مقدار بیان می توان آن را ردع نمود اگر چه عمل علمای ما در طول تاریخ که اصل را بر عدم تقیه می گذاشتند مؤید عدم وجود چنین سیره ای می باشد .
1-مراد از اصل عدم تقیه اعم است از حمل کلام بر حکم واقعی یا معذور دانستن نسبت به واقع .
2-روایت مذکور ولو در مقان بیان این باشد که باید از امام معصوم علیه السلام تبیعت کرد ولو بر خلاف احکام اولیه سخن بگوید ، بهر حال این مطلب را ثابت می کند که شما مکلفین آنچه را از امام معصوم علیه السلام میشنوید باید عمل کنید و نیاز به این ندارید که حکم واقعی را احراز کنید و این مطلب اسمش ار اصل عدم تقیه نگذارید عملاً ما را به همان کار وادار میکند .
3-حتی اگر عقلاء سیرۀ استنکاری نسبت به اصاله عدم تقیه داشته باشند و لکن این سیره به قدری قوت ندارد که به بیانی روشن تز از امثال این روایت نیاز داشته باشد یعنی با همین مقدار بیان می توان آن را ردع نمود اگر چه عمل علمای ما در طول تاریخ که اصل را بر عدم تقیه می گذاشتند مؤید عدم وجود چنین سیره ای می باشد .