4-بهمن-1397, 15:46
(آخرین تغییر در ارسال: 4-بهمن-1397, 15:49 توسط سید محسن حائری.)
علیکم السلام و رحمة الله
صرف نظر از بحث لفظی و اصطلاحی «انصراف»
مناسبت حکم و موضوع در جایی مطرح میگردد که به نگاه عرف، نصب یک حکم برای موضوعی، مناسبتی دارد و برداشت عرفی آن مناسبت، اقتضای تقید و یا حتی تعمیم حکم آن موضوع را داشته باشد.
برای مثال اگر مولی گفت «اکرم العلماء» و شخصی به نام زید عالم به علوم حرام و علومی که شارع بدان راضی نیست باشد، عرف برداشت میکند که مراد از عالم، هر عالمی نیست، چرا که «وجوب اکرام» تناسبی با عالم به علوم حرام ندارد، بلکه این موارد از تحت حکم خارج است. اما اگر مولی گفته بود «لا یجب اکرام العالم» از آنجایی که حکم، «وجوب اکرام» نیست، دیگر مناسبتی وجود ندارد که بخواهیم عالم به علوم حرام را از تحتش خارج کنیم.
یعنی در مثال اول، تنها نکتهای که باعث شد ما دلیل را شامل «زید» ندانیم، این بود که چنین حکمی عرفا نباید متوجه «زید» بشود، و عجیب است که مولی چنین خواستهای داشته باشد، لذا اگر مولی میخواست امثال زید هم اکرام شوند، به این حصه تصریح مینمود و یا قرینهای نصب میکرد و ...
اما در ما نحن فیه، حکمی که مطرح است شرطیت یک فرسخ بین الجمعتین است، این که چنین شرطی در نماز جمعه وجود داشته باشد، چه مناسبتی با این نکته دارد که نماز جمعهی عامه را خارج نماید؟! آیا عرف برداشتش از چنین حکمی این است که طبیعی نیست چنین حکمی شامل نماز جمعهی عامه باشد؟
آیا نزد عرف عجیب و بعید است که مولی نخواهد در نزدیکی نماز جمعهی عامه، نماز جمعهای توسط شیعه برگزار شود؟
اگر واقعا اطلاق چنین حکمی در نزد عرف عجیب و بعید به نظر برسد، بحثی نیست، اما اگر عجیب نباشد دیگر چه وجهی برای زمین زدن اصالة الاطلاق باقی میماند؟
صرف نظر از بحث لفظی و اصطلاحی «انصراف»
مناسبت حکم و موضوع در جایی مطرح میگردد که به نگاه عرف، نصب یک حکم برای موضوعی، مناسبتی دارد و برداشت عرفی آن مناسبت، اقتضای تقید و یا حتی تعمیم حکم آن موضوع را داشته باشد.
برای مثال اگر مولی گفت «اکرم العلماء» و شخصی به نام زید عالم به علوم حرام و علومی که شارع بدان راضی نیست باشد، عرف برداشت میکند که مراد از عالم، هر عالمی نیست، چرا که «وجوب اکرام» تناسبی با عالم به علوم حرام ندارد، بلکه این موارد از تحت حکم خارج است. اما اگر مولی گفته بود «لا یجب اکرام العالم» از آنجایی که حکم، «وجوب اکرام» نیست، دیگر مناسبتی وجود ندارد که بخواهیم عالم به علوم حرام را از تحتش خارج کنیم.
یعنی در مثال اول، تنها نکتهای که باعث شد ما دلیل را شامل «زید» ندانیم، این بود که چنین حکمی عرفا نباید متوجه «زید» بشود، و عجیب است که مولی چنین خواستهای داشته باشد، لذا اگر مولی میخواست امثال زید هم اکرام شوند، به این حصه تصریح مینمود و یا قرینهای نصب میکرد و ...
اما در ما نحن فیه، حکمی که مطرح است شرطیت یک فرسخ بین الجمعتین است، این که چنین شرطی در نماز جمعه وجود داشته باشد، چه مناسبتی با این نکته دارد که نماز جمعهی عامه را خارج نماید؟! آیا عرف برداشتش از چنین حکمی این است که طبیعی نیست چنین حکمی شامل نماز جمعهی عامه باشد؟
آیا نزد عرف عجیب و بعید است که مولی نخواهد در نزدیکی نماز جمعهی عامه، نماز جمعهای توسط شیعه برگزار شود؟
اگر واقعا اطلاق چنین حکمی در نزد عرف عجیب و بعید به نظر برسد، بحثی نیست، اما اگر عجیب نباشد دیگر چه وجهی برای زمین زدن اصالة الاطلاق باقی میماند؟