15-آذر-1399, 04:10
سلام
حقیر نظر امام و شیخ انصاری و هم چنین نظر عامه که دکتر زحیلی در الفقه الاسلامی بیان کردند را در خدمت شما عزیزان می گذارم.(البته این جزء خلاصه مقاله هست که دارم خلاصه می کنم)
در کلام مرحوم شیخ و مرحوم امام هیچ اشارهای به محدوده این افراد نشده است و صرفاً به تعبیر متعلق مکرَه اکتفا شده است ولی از آنجایی که مرحوم شیخ ملاک را ضرر نوعی می دانند و از طرف دیگر عدم طیب نفس را مناط اکراه معاملی برشمردند(البته بنا بر نظر مقرر)، می توان گفت آن افرادی که عرف تهدید آنها را نوعی ضرر بر مکرَه و هم چنین منشأ عدم طیب نفس در معامله می دانند، معامله در آن افرادی که عرف در مورد تهدید آنها چنین قضاوتی دارند باطل است. مرحوم امام هم چون قائل به ضرر نوعی هستند و از طرفی دیگر می فرمایند باید اکراه به نحوی باشد که مکرَه مقهور باشد، چنانچه تهدید افراد از نگاه عرف باعث ضرر و قهر مکرَه گردد، آن معامله اکراهی و باطل است.(نیازی به آدرس ندارد)
نظر عامه: دکتر زحیلی بعد از بیان تقسیمی برای اکراه به دو نوع ملجیء(مضطر کننده که در آن تهدید به ضرر نفسانی یا تلف عضو یا تلف همه اموال صورت می گیرد) و غیر ملجیء(که در آن تهدید به مثل زدن غیر کشنده و غیر نقص کنندهٔ عضو یا تلف بعضی از اموال و... تعلق می گیرد)،نوع سومی به نام اکراه ادبی بیان می کنند. ایشان در این زمینه می گویند: «این اکراه رضا را کاملا از بین می برد ولی اختیار را نابود نمی سازد مانند تهدید به زندانی کردن یکی از پدر و مادر و امثال ایشان و حکم آن این است که اکراه شرعی است، اما با استحسان نه با دلیل قیاس»(فقه الاسلامی و ادلته،ج۴/ ۲۱۴)
ایشان هم محدوده ی متعلقات مکرَه را بیان نکرده اند ولی از آنجایی که همانطور که گذشت در نظر اهل عامه معیار اکراه ضرر شخصی است لذا اگر در جایی مکرَه تهدید شخصی را یک نوع ضرر برای خویش بپندارد، اکراه محقق است اگرچه آن شخص از ایشان نیز بیگانه باشد.
حقیر نظر امام و شیخ انصاری و هم چنین نظر عامه که دکتر زحیلی در الفقه الاسلامی بیان کردند را در خدمت شما عزیزان می گذارم.(البته این جزء خلاصه مقاله هست که دارم خلاصه می کنم)
در کلام مرحوم شیخ و مرحوم امام هیچ اشارهای به محدوده این افراد نشده است و صرفاً به تعبیر متعلق مکرَه اکتفا شده است ولی از آنجایی که مرحوم شیخ ملاک را ضرر نوعی می دانند و از طرف دیگر عدم طیب نفس را مناط اکراه معاملی برشمردند(البته بنا بر نظر مقرر)، می توان گفت آن افرادی که عرف تهدید آنها را نوعی ضرر بر مکرَه و هم چنین منشأ عدم طیب نفس در معامله می دانند، معامله در آن افرادی که عرف در مورد تهدید آنها چنین قضاوتی دارند باطل است. مرحوم امام هم چون قائل به ضرر نوعی هستند و از طرفی دیگر می فرمایند باید اکراه به نحوی باشد که مکرَه مقهور باشد، چنانچه تهدید افراد از نگاه عرف باعث ضرر و قهر مکرَه گردد، آن معامله اکراهی و باطل است.(نیازی به آدرس ندارد)
نظر عامه: دکتر زحیلی بعد از بیان تقسیمی برای اکراه به دو نوع ملجیء(مضطر کننده که در آن تهدید به ضرر نفسانی یا تلف عضو یا تلف همه اموال صورت می گیرد) و غیر ملجیء(که در آن تهدید به مثل زدن غیر کشنده و غیر نقص کنندهٔ عضو یا تلف بعضی از اموال و... تعلق می گیرد)،نوع سومی به نام اکراه ادبی بیان می کنند. ایشان در این زمینه می گویند: «این اکراه رضا را کاملا از بین می برد ولی اختیار را نابود نمی سازد مانند تهدید به زندانی کردن یکی از پدر و مادر و امثال ایشان و حکم آن این است که اکراه شرعی است، اما با استحسان نه با دلیل قیاس»(فقه الاسلامی و ادلته،ج۴/ ۲۱۴)
ایشان هم محدوده ی متعلقات مکرَه را بیان نکرده اند ولی از آنجایی که همانطور که گذشت در نظر اهل عامه معیار اکراه ضرر شخصی است لذا اگر در جایی مکرَه تهدید شخصی را یک نوع ضرر برای خویش بپندارد، اکراه محقق است اگرچه آن شخص از ایشان نیز بیگانه باشد.