17-خرداد-1399, 10:53
در روایتی معروف که اسانید متعددى دارد و شاید بعضی از اسانید آن قابل اعتماد باشد آمده است: «تسعة أعشار الرزق في التجارةـ یا: «تسعة أعشار البرکة في التجارة» كه متن اول مشهورتر است ـ و انصافاً روایت بسیار شیرینی است؛ چرا که غیر از جهات بحث جواز و عدم جواز، متعرض ارزش تجارت و داد و ستد در اقتصاد هم شده است. کلمۀ «رزق» در این جا یا ممکن است به همان معنایی باشد که الآن به ذهن ما میرسد ـ یعنی رزقی که انسان به دست میآورد و مصرف زندگی اوست ـ، که در این صورت معنای روایت آن خواهد بود که: نود درصد این رزق از راه تجارت و داد و ستد است، نه از راه تولید خود شخص. احتمال دوم آن است که کلمۀ رزق کنایه از خود اقتصاد باشد؛ یعنی: اقتصاد هرچه مهم و هر گونه اقتصادی باشد ـ چه اقتصاد جامعههای کشاورزی، و چه جامعههای زراعتی - بالاخره باید در آن داد و ستد باشد، وگرنه رشد نمیکند، حتی در زمان ما که اقتصاد بیشتر جنبههای صنعتی و تولیدی یافته است، حتی اگر به دنبال همین اقتصاد تولیدی داد و ستد نباشد، رشد نمیکند.