6-بهمن-1399, 13:19
در تایید نفی اصاله التطابق باید عرض کنم این اصل مانند بسیاری از اصول دیگر تنها در جایی جریان دارد که متکام از آن حیثی از واقع که به صدد کشف آن هستیم در مقام بیان باشد یعنی اگر در مقام بیان تمام الموضوع در عالم ثبوت باشد می توان گفت همین موضوع اثباتی در ثبوت نیز موضوع است و الا اگر چنین مقام بیانی کشف نشود نمی توان این مطلب را به متکلم نسبت داد و بدان احتجاج کرد و کشف چنین مقام بیانی بسیار دشوار بوده و شاید النادر کالمعدوم باشد چون مبین شریعت لزومی ندارد موضوع ثبوتی را بیان کند و عرفا و عقلائا می تواند صرفا وظیفه مخاطب را بودن اشاره به عالم ثبوت تعیین کند و با وجود عرفی و عقلایی بودن این مطلب نمی توان آن را خلاف ظاهر و خلاف متعارف دانست.
این نکته مذکور(در مقام بیان بودن از آن حیثی که بصددش هستیم) در جل یا کل اصول عقلاییه ای که به مناط احتجاج است جاریست مثلا اصاله الحقیقه در جایی جاریست که متکلم در صدد تفکیک معنای حقیقی و مجازی باشد یعنی اگر متکلم می خواهد بین معنای حقیقی و مجازی یکی را افهام کند و سکوت کند می توان گفت اصل بر حقیقت است ولی گاهی برخی الفاظ واقع در عبارات جنبه فرعی داشته و ثقل کلام که متکلم می خواهد آن را افهام کند اصلا دخلی به حقیقی و مجازی بودن این لفظ مورد نظر ندارد در اینجا اساسا متکلم نمی خواهد از این لفظ معنای مشخصی و متعینی را افهام کند تا بتولن گفت اگر مرادش معنای مجازیست باید قرینه بیاورد فافهم و تدبر.
این نکته مذکور(در مقام بیان بودن از آن حیثی که بصددش هستیم) در جل یا کل اصول عقلاییه ای که به مناط احتجاج است جاریست مثلا اصاله الحقیقه در جایی جاریست که متکلم در صدد تفکیک معنای حقیقی و مجازی باشد یعنی اگر متکلم می خواهد بین معنای حقیقی و مجازی یکی را افهام کند و سکوت کند می توان گفت اصل بر حقیقت است ولی گاهی برخی الفاظ واقع در عبارات جنبه فرعی داشته و ثقل کلام که متکلم می خواهد آن را افهام کند اصلا دخلی به حقیقی و مجازی بودن این لفظ مورد نظر ندارد در اینجا اساسا متکلم نمی خواهد از این لفظ معنای مشخصی و متعینی را افهام کند تا بتولن گفت اگر مرادش معنای مجازیست باید قرینه بیاورد فافهم و تدبر.