14-خرداد-1400, 18:18
ظاهرا کلام امام رضوان الله تعالی علیه اینه:
باطل و حق عرفی مفهوم معلق و لولایی داره، لولا ردع شارع مقدس فهو حق و لولا امضاء الشارع الاقدس فهو باطل
با این بیان شبهه مصداقیه بودن واضحه، چون تا احراز نشود که امضاء نفرموده یا ردع عرف حکم به حق یا بطلان نمیکنه و لذا تمسک به کریمه صحیح نیست.
بعد فرمود الا اینکه با استصحاب احراز کنیم و فیه کلام.
استاد شب زنده دار دام ظله وارد بحث استصحاب میشه و استصحاب رو اولا استصحاب عدم ازلی میدونه.
که ظاهرا عدم ازلی نباشه، و از موارد تعارض استصحاب بقاء مجعول و عدم جعل وسیع باشه، چون با لحوق رضا به عقد مکره علیه موضوع جدید نمیشود و همان موضوع است با اضافه شدن رضا، پس استصحاب بقاء فساد(ثابت به خدیث رفع) میشه و از طرفی اصل عدم جعل وسیع داریم، چون نمیدانیم با حدیث رفع وسیع جعل شد یا ضیق.
که البته این تعارض مرتفع است چون اصل عدم جعل همانطور که سید خویی ره فرمودند حاکم بر بقاء مجعول است( البته قول به تعارض ایشان معروفه چون اونجا فقط در صدد بیان عدم جریان بقاء مجعوله که تعارض کافیه)
که البته اینجا این نکته هم هست که آیا نمیشه به اطلاق خود حدیث رفع برای بطلان بعد لحوق رضا تمسک کرد یا خیر؟
ضم اصل به وجدان هم همیشه اینطور نیست که مثبت نباشه! و موردی باید ملاحظه کرد.اینجا اگر موضوع رو به نحو اتصافی بدانیم(که بعید به نظر میرسه) جای این استصحاب نیست و مثبته.
مثل استصحاب عدم اتصاف به قرشیه(عدم محمولی) قبل از وجود مراه برای اثبات اتصاف مراه به عدم قرشیه(عدم نعتی)که مثبت است.
باطل و حق عرفی مفهوم معلق و لولایی داره، لولا ردع شارع مقدس فهو حق و لولا امضاء الشارع الاقدس فهو باطل
با این بیان شبهه مصداقیه بودن واضحه، چون تا احراز نشود که امضاء نفرموده یا ردع عرف حکم به حق یا بطلان نمیکنه و لذا تمسک به کریمه صحیح نیست.
بعد فرمود الا اینکه با استصحاب احراز کنیم و فیه کلام.
استاد شب زنده دار دام ظله وارد بحث استصحاب میشه و استصحاب رو اولا استصحاب عدم ازلی میدونه.
که ظاهرا عدم ازلی نباشه، و از موارد تعارض استصحاب بقاء مجعول و عدم جعل وسیع باشه، چون با لحوق رضا به عقد مکره علیه موضوع جدید نمیشود و همان موضوع است با اضافه شدن رضا، پس استصحاب بقاء فساد(ثابت به خدیث رفع) میشه و از طرفی اصل عدم جعل وسیع داریم، چون نمیدانیم با حدیث رفع وسیع جعل شد یا ضیق.
که البته این تعارض مرتفع است چون اصل عدم جعل همانطور که سید خویی ره فرمودند حاکم بر بقاء مجعول است( البته قول به تعارض ایشان معروفه چون اونجا فقط در صدد بیان عدم جریان بقاء مجعوله که تعارض کافیه)
که البته اینجا این نکته هم هست که آیا نمیشه به اطلاق خود حدیث رفع برای بطلان بعد لحوق رضا تمسک کرد یا خیر؟
ضم اصل به وجدان هم همیشه اینطور نیست که مثبت نباشه! و موردی باید ملاحظه کرد.اینجا اگر موضوع رو به نحو اتصافی بدانیم(که بعید به نظر میرسه) جای این استصحاب نیست و مثبته.
مثل استصحاب عدم اتصاف به قرشیه(عدم محمولی) قبل از وجود مراه برای اثبات اتصاف مراه به عدم قرشیه(عدم نعتی)که مثبت است.