24-اسفند-1400, 14:31
علاوه بر ویژگی هایی که گفته شد، ادعا شده است که ثقه به نحو مطلق بر عدالت رفتاری نیز دلالت دارد. وجوهی برای اثبات این امر بیان شده است؛ یکی از این وجوه، مبتنی بر دو مقدمه است:
1- اصلی ترین علت تضعیف راویان، غلو بوده است.
2- جریان غلو، دو ویژگی اساسی داشته است: یک ویژگی اعتقادی (اثبات الوهیت برای مخلوقین) و یک ویژگی رفتاری (اباحی گری)
بر همین اساس است که وقتی راوی ای، اهل مراعات شریعت است، از غالی خواندن او (و به تبع، تضعیف او) خودداری می کرده اند:
و قد حدّثني الحسن بن محمّد بن بندار، القمّيّ رحمه اللّه قال: سمعت مشايخي يقولون: إنّ محمّد بن أورمة لمّا طعن عليه بالغلوّ (اتّفقت) الأشاعرة ليقتلوه، فوجدوه يصلّي الليل من أوّله إلى آخره، ليالي عديدة، فتوقّفوا عن اعتقادهم.از این امر، نتیجه گرفته شده که "چنین می نماید که پایبندی عملی راوی به آموزه های فقهی نیز یکی از ویژگی هایی است که در بایسته سازی حکم به وثاقت راوی، نقش آفرینی کرده است"
اما به نظر می رسد که مقدمات ذکر شده برای چنین نیجه گیری ای کافی نیست. این که پایبندی راوی به شریعت، مانع تضعیف او شود، اثبات نمی کند که تنها راویانی که پایبند به شریعت بوده اند توثیق شده اند. اگر فرض کنیم که ثقه، تنها دلالت بر صدق و ضبط دارد، باز هم می توان دو مقدمه ای که گذشت را پذیرفت. به تعبیر دیگر، تقابل وثاقت و ضعف، می تواند تنها در حیث صادق (و ضابط) بودن و صادق نبودن باشد و این منافاتی با این ندارد که راویانی که تضعیف شده اند، علاوه بر نداشتن صدق گفتاری، نوعا فاقد سائر جهات عدالت رفتاری نیز باشند. به علاوه، ویژگی غلات، شریعت گریزی و اباحه گری بوده است. اگر استدلال مذکور درست باشد، صرفا می توان نتیجه گرفت که راویان توثیق شده، شریعت گریز و اباحه گرا نبوده اند و این امر، مساوق عدالت نیست. چه بسیار افرادی که حلال و حرام الهی را قبول دارند و چنین نیست که ارتکاب محرمات را به طور کلی مباح بدانند اما در عمل، از معاصی اجتناب نمی کنند و عدالت ندارند.