سؤال و جوابها:
اشکال: درست است که حرمت برای ما مقطوع است؛ اما اضافهاش روشن نیست چطور حرمت شرب این ظرف بر من منجز میشود؟
پاسخ: تنجز یعنی مخالفتِ شما، استحقاق عقوبت میآورد. مضاف الیه در تنجز نقشی ندارد، آن چیزی که منجز میشود خود تکلیف (وجوب یا حرمت جزئی) است. در تنجزِ تکلیف، اصلاً مهم نیست که حرمت به این ظرف تعلق بگیرد یا به آن ظرف. حرمت فعلی مقطوع است و اصلاً مشکوک نیست. لذا اینجا که تکلیف فعلی مقطوع ماست، منجز هم شده است. [نظر استاد این است که تکلیف همان حرمت و وجوب است و متعلق آن در تکلیف بودن آن دخلی ندارد. وقتی تکلیفی آمد، باید آن را امتثال کرد و در اینجاست که متعلق تکلیف مهم میشود. فرض کنید خداوند وجوبی را برای شما جعل کرده است. شما اگر بتوانید بدون دانستن متعلق آن، از عهدهٔ انجام آن واجب برآیید، عقل میگوید که باید این کار را بکنید. البته معمولاً بدون دانستن متعلق تکلیف نمیتوان آن را امتثال کرد، اما در موارد علم اجمالی، میتوان بدون دانستن متعلق تکلیف، آن را امثتال کرد. به نظر میرسد که این نکته، نکتهٔ دقیقی است؛ اما این که مورد پذیرش قرار گیرد یا خیر، بحث دیگری است.]
سؤال: این حرمت بدون اضافه، جزئی است یا کلی؟
پاسخ: جزئی است. میدانم که یک حرمت جزئی فعلی در اینجا دارم. [برای جزئی شدن تکلیف، لزوماً نیازی نیست که متعلق آن روشن باشد. اینجا به شکل دیگری جزئی بودن تکلیف محقق شده است.]
اشکال: شما به جای قطع اجمالی، یک قطع تفصیلی گذاشتهاید و آن را منجز کردهاید. در واقع باز هم قطع اجمالی چیزی را منجَّز نکرده است.
پاسخ: خیر، اینطور نیست. در قطع اجمالی به سراغ مقطوع بالعرض رفتیم و گفتیم که مقطوع بالعرض، حرمت [جزئی] فعلی [بدون مضاف الیه] است.
اشکال: همان اشکالی که بر محقق عراقی کردید، بر شما هم وارد است: اگر هر دو ظرف نجس باشند، مقطوع بالعرض شما چیست؟
پاسخ: [اشکال وارد نیست] زیرا یک حرمت فعلی وجود دارد [و آن همان حرمت بدون اضافه است]. در واقع در این مثال، دو حرمت مقطوع است؛ اما نمیدانیم که مقطوع بالعرض یک حرمت است یا دو حرمت ولی تعدد مقطوع بالعرض اثری [در تنجز آن تکلیف] ندارد.
سؤال: در قطع اجمالی به حرمتِ این فعل یا وجوبِ آن فعل، مقطوع بالعرض چیست؟
پاسخ: در نظر عقل، وجوب و حرمت، مهم نیستند و الزام مهم است. در اینجا مقطوع بالعرض، الزام است [بدون مضاف الیه] و مهم نیست که آن الزام وجوبی باشد یا حرمتی.
اشکال: درست است که حرمت برای ما مقطوع است؛ اما اضافهاش روشن نیست چطور حرمت شرب این ظرف بر من منجز میشود؟
پاسخ: تنجز یعنی مخالفتِ شما، استحقاق عقوبت میآورد. مضاف الیه در تنجز نقشی ندارد، آن چیزی که منجز میشود خود تکلیف (وجوب یا حرمت جزئی) است. در تنجزِ تکلیف، اصلاً مهم نیست که حرمت به این ظرف تعلق بگیرد یا به آن ظرف. حرمت فعلی مقطوع است و اصلاً مشکوک نیست. لذا اینجا که تکلیف فعلی مقطوع ماست، منجز هم شده است. [نظر استاد این است که تکلیف همان حرمت و وجوب است و متعلق آن در تکلیف بودن آن دخلی ندارد. وقتی تکلیفی آمد، باید آن را امتثال کرد و در اینجاست که متعلق تکلیف مهم میشود. فرض کنید خداوند وجوبی را برای شما جعل کرده است. شما اگر بتوانید بدون دانستن متعلق آن، از عهدهٔ انجام آن واجب برآیید، عقل میگوید که باید این کار را بکنید. البته معمولاً بدون دانستن متعلق تکلیف نمیتوان آن را امتثال کرد، اما در موارد علم اجمالی، میتوان بدون دانستن متعلق تکلیف، آن را امثتال کرد. به نظر میرسد که این نکته، نکتهٔ دقیقی است؛ اما این که مورد پذیرش قرار گیرد یا خیر، بحث دیگری است.]
سؤال: این حرمت بدون اضافه، جزئی است یا کلی؟
پاسخ: جزئی است. میدانم که یک حرمت جزئی فعلی در اینجا دارم. [برای جزئی شدن تکلیف، لزوماً نیازی نیست که متعلق آن روشن باشد. اینجا به شکل دیگری جزئی بودن تکلیف محقق شده است.]
اشکال: شما به جای قطع اجمالی، یک قطع تفصیلی گذاشتهاید و آن را منجز کردهاید. در واقع باز هم قطع اجمالی چیزی را منجَّز نکرده است.
پاسخ: خیر، اینطور نیست. در قطع اجمالی به سراغ مقطوع بالعرض رفتیم و گفتیم که مقطوع بالعرض، حرمت [جزئی] فعلی [بدون مضاف الیه] است.
اشکال: همان اشکالی که بر محقق عراقی کردید، بر شما هم وارد است: اگر هر دو ظرف نجس باشند، مقطوع بالعرض شما چیست؟
پاسخ: [اشکال وارد نیست] زیرا یک حرمت فعلی وجود دارد [و آن همان حرمت بدون اضافه است]. در واقع در این مثال، دو حرمت مقطوع است؛ اما نمیدانیم که مقطوع بالعرض یک حرمت است یا دو حرمت ولی تعدد مقطوع بالعرض اثری [در تنجز آن تکلیف] ندارد.
سؤال: در قطع اجمالی به حرمتِ این فعل یا وجوبِ آن فعل، مقطوع بالعرض چیست؟
پاسخ: در نظر عقل، وجوب و حرمت، مهم نیستند و الزام مهم است. در اینجا مقطوع بالعرض، الزام است [بدون مضاف الیه] و مهم نیست که آن الزام وجوبی باشد یا حرمتی.