امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مساله جدید: ███ تغییر جنسیت ███
#3
نقل قول:
تلخیصی از مقاله «تغییرالجنسیّة»:
از کتاب «حلقات الفقه الفعّال: سلسله بحث های استدلالی فقهی در مسائل مستحدثه»، (صفحات 180-166) تألیف آیة الله علی اکبرسیفی مازندرانی

تغییر الجنسیّة
تنقیح موضوع المسألة
ظاهر عنوان تغییر الجنسیّة تغییر جنس کلٍّ من الرجل و المرأة إلی جنس الأخر من حیث آلات التناسل – من الرحم و العورة و الثدیین – و شعر الرأس و الوجه و الشارب بل الید و الرجل؛ بحیث یصیر الرجل مرأة و المرأة رجلاً من جمیع الحیثیات الدخیلة من الذکورة و الاُنوثة. و علیه فلایتحقّق تغییر الجنسیّة بمجرّد إخراج الآلة التناسلیّة المخفیّة المستورة تحت الجلد أو اللحم بالعملیة الجرّاحیّة، أو قطع الآلة أو التغییر الهندامیّة البدنیّة، کإزالة الشعر أو غرسه، أو قطع الثدی أو زرعها، بل و حتی زرع الرحم، و نحو ذلک من التغییر فی سایر أعضاء الذکورة و الاُنوثة، بل إنما یکون ذلک مجرد تغییر صورة ظاهریّة فی البدن، فیصبح حینئذٍ الرجل الواقعی فی صورة المرأة و المرأة الواقعیّة فی صورة الرجل.

و من هنا ورد فی الخبر أنّه حکم أمیرالمؤمنین (ع) بإجراء حکم الرجولة علی الخنثی التی جامعها زوجها فولدت منه و جامعت جاریتها فولدت منها، فی صحیحة محمد بن قیس، عن أبی جعفر (ع)، قال:
«5704- وَ رَوَى عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ إِنَّ شُرَيْحاً الْقَاضِيَ بَيْنَمَا هُوَ فِي مَجْلِسِ الْقَضَاءِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ أَيُّهَا الْقَاضِي اقْضِ بَيْنِي وَ بَيْنَ خَصْمِي فَقَالَ لَهَا وَ مَنْ خَصْمُكِ قَالَتْ أَنْتَ قَالَ أَفْرِجُوا لَهَا فَأَفْرَجُوا لَهَا فَدَخَلَتْ فَقَالَ لَهَا مَا ظُلَامَتُكِ فَقَالَتْ إِنَّ لِي مَا لِلرِّجَالِ وَ مَا لِلنِّسَاءِ قَالَ شُرَيْحٌ فَإِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقْضِي عَلَى الْمَبَالِ قَالَتْ فَإِنِّي أَبُولُ بِهِمَا جَمِيعاً وَ يَسْكُنَانِ مَعاً قَالَ شُرَيْحٌ وَ اللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِأَعْجَبَ مِنْ هَذَا قَالَتْ وَ أَعْجَب مِنْ هَذَا قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَتْ جَامَعَنِي زَوْجِي فَوَلَدْتُ مِنْهُ وَ جَامَعْتُ جَارِيَتِي فَوَلَدَتْ مِنِّي فَضَرَبَ شُرَيْحٌ‏ إِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْأُخْرَى مُتَعَجِّباً ثُمَّ جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَقَدْ وَرَدَ عَلَيَّ شَيْ‏ءٌ مَا سَمِعْتُ بِأَعْجَبَ مِنْهُ ثُمَّ قَصَّ عَلَيْهِ قِصَّةَ الْمَرْأَةِ فَسَأَلَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ ذَلِكَ فَقَالَتْ هُوَ كَمَا ذَكَرَ فَقَالَ لَهَا وَ مَنْ زَوْجُكِ قَالَتْ فُلَانٌ فَبَعَثَ إِلَيْهِ فَدَعَاهُ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ هَذِهِ قَالَ نَعَمْ هِيَ زَوْجَتِي فَسَأَلَهُ عَمَّا قَالَتْ فَقَالَ هُوَ كَذَلِكَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَأَنْتَ أَجْرَأُ مِنْ رَاكِبِ الْأَسَدِ حَيْثُ تُقْدِمُ عَلَيْهَا بِهَذِهِ الْحَالِ ثُمَّ قَالَ يَا قَنْبَرُ أَدْخِلْهَا بَيْتاً مَعَ امْرَأَةٍ...فَقَالَ زَوْجُهَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا آمَنُ عَلَيْهَا رَجُلًا وَ لَا أَئْتَمِنُ عَلَيْهَا امْرَأَةً فَقَالَ عَلِيٌّ ع عَلَيَّ بِدِينَارٍ الْخَصِيِّ وَ كَانَ مِنْ صَالِحِي أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ كَانَ يَثِقُ بِهِ فَقَالَ لَهُ يَا دِينَارُ أَدْخِلْهَا بَيْتاً وَ عَرِّهَا مِنْ ثِيَابِهَا وَ مُرْهَا أَنْ تَشُدَّ مِئْزَراً وَ...فَفَعَلَ دِينَارٌ ذَلِكَ وَ...فَأَلْبَسَهَا عَلِيٌّ ع ثِيَابَ الرِّجَالِ وَ الْقَلَنْسُوَةَ وَ النَّعْلَيْنِ وَ أَلْقَى عَلَيْهِ الرِّدَاءَ وَ أَلْحَقَهُ بِالرِّجَالِ فَقَالَ زَوْجُهَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ابْنَةُ عَمِّي وَ قَدْ وَلَدَتْ مِنِّي تُلْحِقُهَا بِالرِّجَالِ فَقَالَ ع إِنِّي حَكَمْتُ عَلَيْهَا بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...

حدیث نقل شده از(ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق. ؛ ج‏4 ؛ ص327) یا (الوسائل: ب2 من أبواب میراث الخنثی، ح5)».

وجه الدلالة: أنّ حکم أمیرالمؤمنین (ع) بذلک دلّ علی أنّ مجرد وجود فرج المرأة و الرحم فی شخصٍ، بل الحمل و تولّد الولد منه علی النحو الطبیعی، و بمقتضی الخلقة لایثبت اُنوثته، بل یُفهم من تعلیل الإمام فی الذیل أنّ المیل إلی الجنس المماثل لایکون معیاراً فی تعیین الجنسیّة؛ لفرض وجود ذلک فی تلک الخنثی المقضیّ علیها فی مورد هذه الصحیحة.
اُفرض أنّ تلک الخنثی کانت تقطع ذکرها، فهل کانت تصیر بذلک مرأة لأجل وجود الفرج و الرحم و قابلیة الحمل و تولّد الولد منها؟
و علیه فالرجل الکامل الذی له جمیع خصائص الرجوليّة، - من عنصريّة الرجوليّة الموّرثة، و سایر أعضاءِ الرجال التناسلیّة – لایصیر مرأةً بقطع الآلة، أو إزالة شعر الوجه و البدن، بعد ما کانت هذه الأعضاء موجودةً فیه بمقتضی الخلقة علی النحو الطبیعی. لدلالتها القطعیّة علی عدم دوران عنصریّة الذکورة و الاُنوثة مدار الآلآت التناسلیّة، بل و لامدار الحمل. و إنّ عدم إمکان الالتزام بمدلول فقرةٍ لایضرّ بحجیّة سایر الفقرات؛ نظراً إلی قاعدة تبعض فقرات الحدیث فی الحجیّة.

تلخیصی از مقاله «تغییرالجنسیّة»:
از کتاب «حلقات الفقه الفعّال: سلسله بحث های استدلالی فقهی در مسائل مستحدثه»، (صفحات 180-166) تألیف آیة الله علی اکبرسیفی مازندرانی، با همکاری گروهی از پژوهشگران، ناشر: قم، بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، سال نشر: چاپ اول؛ 1392 شمسی. سایت رسمی آیت الله علی اکبر سیفی مازندرانی ( http://seyfi.ir )؛ لینک خرید اینترنتی کتاب ( اینجا )
Isbn 978-964-09-1452-6
در این حدیث که دارای سند صحیح می باشد، أمیرالمؤمنین(ع) تغییرجنسیت دادن یک مرد مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترنسکشوال تغییرجنسیت از مرد به زن) را باطل دانستند و حکم کردند او همچنان مرد باقی مانده است و امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن این مرد کرده و ردای مردانه بر شانه او انداختند تا بیشتر از این لباس زنانه نپوشد؛ در این حدیث صحیح السند، مردی که مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی بوده است(ترانس سکشوالیسم تغییر جنسیت از مرد به زن) و حتی با دارا بودن «رحم» مادرزادی طبیعی قادر به حاملگی نیز بوده، اقدام به تغییر دادن جنسیت خود از مرد به زن کرده و لباس زنانه پوشیده بوده است؛ ولی در این حدیث ابتلای این مرد به بیماری اختلال هویت جنسی(تراجنسیتی تغییر جنسیت از مرد به زن) یا دارا بودن «رحم» مادرزادی و بارداری طبیعی؛ هیچیک معیار تشخیص جنسیت او به شمار نرفته است و در این حدیث حکم به زن بودن، این مرد نشده است؛ بلکه برای تشخیص جنسیت او در ابتدا همانند افراد خنثی دوجنسی عمل شده است [فرض این است که در بسیاری از موارد، در خنثای دوجنسی که همزمان دارای هر دو مجرای ادرار زنانه و مردانه بوده است و هر دو مجرای ادرار او نیز روی پوست بدن او ظاهر بوده باشد(و در زیر پوست مخفی نشده باشد)، بطور طبیعی مادرزادی، خروج بول از مجرای ادرار اصلی بیشتر خواهد بود(بدلیل مطابقت مجرای ادرار اصلی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم) و از مجرای ادرار زائد فرعی، بول کمتری خارج می شود(به علّت عدم مطابقت مجرای ادرار زائد فرعی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم)]


محمدبن قیس از امام باقر علیه السلام روایت می کند که ایشان فرمود:
شُریح قاضی در حالی که در مجلس قضاوت حضور داشت، ناگهان زنی وارد شد و گفت: ای قاضی، میان من و دشمنم قضاوت کن.
شریح به آن زن گفت: دشمنت کیست؟
زن گفت: تو هستی؟
شریح گفت: راهش دهید.
او را راه دادند، و او وارد مجلس شد.
سپس، قاضی به او گفت: شکایتت چیست؟
گفت: من، هم آن چه را مردان دارند دارم و هم آن چه را زنان دارند.
شریح گفت: امیر مؤمنان علی(ع) بر اساس مجرای ادرار قضاوت می‌کند.
وی گفت: من از هر دو مجرا ادرار می‌کنم و هر دو با هم قطع می‌شود.
شریح گفت: به خداوند سوگند، من چیزی شگفت‌انگیزتر از این نشنیدم!
زن گفت: شگفت‌انگیزتر از این هم هست.
شریح گفت: آن چیست؟
گفت: شوهرم با من آمیزش کرد و من از او بچه آوردم و نیز من با کنیزم آمیزش کردم و او از من بچه آورد.
شریح ـ با شنیدن این خبر ـ در حالی که به شدّت شگفت‌زده بود، دست بر دست زد.
آن‌گاه امیر مؤمنان(ع) آمد و شریح گفت: ای امیر مؤمنان، بر من چیزی وارد شده که شگفت‌آورتر از آن را نشنیدم. سپس، داستان آن زن را حکایت کرد. آن‌گاه امیر مؤمنان(ع) در این باره، از آن زن پرسید.
او، در پاسخ گفت: قضیه از همین قرار است.
امیر مؤمنان(ع) به او فرمود: شوهرت کیست؟
گفت: فلانی.
امام کسی را به دنبال او فرستاد و او را فراخواند و فرمود: آیا این زن را می‌شناسی؟
او گفت: بله، او همسر من است.
آن‌گاه از وی، درباره آن‌چه آن زن گفته بود، پرسید.
مرد گفت: قضیه همین‌طور است.
امیر مؤمنان(ع) به وی فرمود: تو شجاع‌تر از کسی هستی که بر شیر سوار می‌شود؛ زیرا با این وضعیت، به وی نزدیک می‌شوی.
آن‌گاه امیر مؤمنان(ع) فرمود: ای قنبر، این زن را به همراه یک زن دیگر به داخل خانه‌ای ببر.
شوهر زن گفت: ای امیر مؤمنان، من نه مردی را نسبت به وی امین می‌دانم و نه زنی را.
امیر مؤمنان(ع) فرمود: دینار خواجه [که از صالحان کوفه و مورد اعتماد بود] را نزد من بیاورید.
آن حضرت فرمود: ای دینار، به همراه این زن، وارد خانه‌ای شو و او را برهنه کن و به وی دستور بده که لنگی بر خود ببندد.
دینار این کار را انجام داد،. از این روی، امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن او کرد و ردایی بر شانه او انداخت و او را جزء مردان به حساب آورد.
شوهر زن گفت: یا امیر مؤمنان، او دخترعمویم است و از من بچه دارد و در این حال، شما او را جزء مردان به شمار می‌آورید؟
حضرت فرمود: من درباره او، حکم خدا را صادر کردم؛

این حدیث که دارای سند حدیثی صحیح است مربوط به مردی است که مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترانسکشوال تغییر جنسیت از مرد به زن) بوده است؛ یعنی مردی بوده است که بطور طبیعی و مادرزادی دارای مجرای ادرار مردانه بوده است و کنیزش از طریق ازدواج با این مرد، از او باردار شده، اما این مرد تغییر جنسیت از مرد به زن داده است و لباس زنانه پوشیده است و حتی چون این مرد بطور مادرزادی دارای مجرای ادرار زنانه و «رحم» طبیعی بوده، تونسته با ازدواج کردن با پسرعمویش فرزندی هم بدنیا آورد؛
أما حضرت أمیرالمؤمنین(ع) حکم می کنند، تغییرجنسیت مرد مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترانس سکشوال تغییر جنسیت از مرد به زن) باطل است و از این روی، امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن این مرد کرده و ردایی بر شانه این مرد می اندازند تا بیشتر از این لباس زنانه نپوشد.
بنابراین مطابق با این حدیث صحیح السند (که در حدیث آمده است که این مرد حتی قادر بوده است با «رحم» طبیعی مادرزادی خود باردار شود) اگر این مرد بعد از تولّد برای تغییر جنسیت از مرد به زن؛ اقدام به قطع اندام تناسلی مردانه خود می نمود تا فقط اندام تناسلی زنانه مادرزادی او باقی بماند، موفق به تغییر جنسیت از مرد به زن نمی شد و در حدیث حکم نمی شد که او زن محسوب شود، چون در این حدیث، ملاک تعیین جنسیت ابتدا این اعلام شده که بطور طبیعی مادرزادی از کدامیک از دو مجرای ادرار زنانه و مردانه، زودتر بول خارج می شده است. [فرض این است که در بسیاری از موارد، در خنثای دوجنسی که همزمان دارای هر دو مجرای ادرار زنانه و مردانه بوده است و هر دو مجرای ادرار او نیز روی پوست بدن او ظاهر بوده باشد(و در زیر پوست مخفی نشده باشد)، بطور طبیعی مادرزادی، خروج بول از مجرای ادرار اصلی بیشتر خواهد بود(بدلیل مطابقت مجرای ادرار اصلی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم) و از مجرای ادرار زائد فرعی، بول کمتری خارج می شود(به علّت عدم مطابقت مجرای ادرار زائد فرعی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم)]
اگر هم مطلبی در انتهای روایت آمده است، فقط همان قسمت از حجیت ساقط می شود و بقیه روایت همچنان معتبر است و حجیت دارد، بخاطر قاعده فقهی «تبعّض در فقرات حدیث».
منبع:
http://www.askdin.com/thread16609-24.html#post655004
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ


پیام‌های این موضوع
███ تغییر جنسیت ███ - توسط علاوی - 27-بهمن-1393, 05:18
علی(ع)دلّ وجودفرج المرأةوالرحم بل الحمل وتولّدالولدمنه علی النحوالطبیعی لایثبت اُنوثت - توسط علاوی - 18-اسفند-1393, 07:09

موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تغییر دادن متن روایت توسط شیخ صدوق!! عرفان عزیزی 6 1,054 24-خرداد-1401, 15:56
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان