(25-بهمن-1391, 00:17)جواهری نوشته: گذاشتن این سوال در مباحث آزاد فقهی بدون اینکه مباحث فقهی و احکام مرتبط آن بحث شود محل تامل است و بیشتر صبغه بررسی ریشه های اجتماعی نهی از منکر نکردن دارد و لذا مناسب است مدیر محترم این بحش، نسبت به ثبت این موضوع در مباحث آزاد فقهی توضیح دهند
البته الزام حاکمیت به حجاب محل مناقشات فقهی است.
نقل قول:گزارش نشست: ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
https://mobahesat.ir/23903
سلسله نشست های بررسی فقهی وظایف حکومت اسلامی نسبت به وضعیت پوشش در جامعه با موضوع «نگاهی فقهی به فرآیند تحقق حجاب»
https://mobahesat.ir/23922
++++++++++++++++++
درج لینک و مطلب زیر به معنی تأیید آن نیست.
نقل قول:سیدعباس حسینی قائم مقامی گفت: آنچه امروزه به عنوان اجرای اجباری شریعت توسط حکومت مطرح میشود، برآمده از فقه بنی عباس است، نه فقه شیعه. فقه بنی عباس، قدرت محور بود و از این مسئله در جهت تثبیت و تحکیم قدرت بهره میجست، اما فقه اهل بیت(ع) جامعه محور و مبتنی بر کرامت انسانی است و هرگز برای قدرت، ارزش و اصالت ذاتی قائل نیست و قدرت را در خدمت حفظ «پیوستگی جامعه انسانی» میداند. لذا در این گفتمان فقهی، حفظ نظام اجتماعی بر هر حکم و اصل دیگری مقدم است.نقل مطلب فوق به معنای تأیید آن از سوی من نیست بلکه چون اجتهاد و کاندیداتوری سیدعباس حسینی قائم مقامی در یک دوره مجلس خبرگان تأیید شد، مطلب را نقل کردم. ولی در دوره ای دیگر پس از تأیید اولیه اجتهاد، رد صلاحیت گردید.
حجاب یک واجب دینی است، اما مانند سایر واجبات دیگر همچون نماز و روزه و حج، باید داوطلبانه و از سراختیار باشد و قطعا الزام و اجبار به حجاب، نمیتواند یک امر شرعی و دینی تلقی گردد ... به همین دلیل فقهای بزرگی چون مرحوم نائینی، مقدم بر تمام واجبات شرعی، حفظ نظام اجتماعی را واجب میدانند و حتی ایشان بر همین اساس در رأس تمام واجبات، «واجبات نظامیه» را قرار داده است، یعنی واجباتی که برای حفظ جامعه ضرورت دارند. در این گفتمان فقهی تمام ارزش نظام سیاسی هم به نقش و کارکردی است که در خدمت حفظ جامعه و نظام اجتماعی ایفا میکند، در حالیکه متاسفانه عدهای این حفظ نظام اجتماعی را به اولویت حفظ نظام سیاسی تبدیل کردهاند و نتیجه آن میتواند تقابل نظام سیاسی با جامعه و ایجاد تضاد منافع میان این دو باشد
منبع اینجا
khabaronline.ir/x8bbx
منبع
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق