25-فروردين-1396, 20:35
96/01/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات/قطع /حسن و قبحخلاصه مباحث گذشته:
در جلسات قبل در ذیل مباحث قطع وارد بحث عدل و ظلم شدیم. این بحث ضمن اموری پیش خواهد رفت که امر اول در تعریف عدل و ظلم بود. در نظر مختار معنای عرفی عدل «اعطاء الحقّ لمن له الحقّ» بوده و معنای عرفی ظلم نیز «سلب الحقّ عمّن له الحقّ» است. به عبارت دیگر اگر حقّ به ذیحقّ اعطاء شود «عدل» محقّق شده، و اگر از وی سلب شود «ظلم» محقّق شده است. همانطور که گفته شده در معنای عرفی «عدل» و «ظلم» همان «حقّ عقلائی» اخذ شده، و اعطاء و سلب «حقّ عرفی» یا «حقّ شرعی» عدل و ظلم نیست. در این جلسه امر دوم یعنی مفهوم عدل و ظلم بحث خواهد شد.
دوم: مفهوم عدل و ظلم
گاهی از شیئی بحث شده و بعد از تبیین مفهوم آن، بحثهایی در مورد خودِ مفهوم انجام میشود. به عنوان مثال در مورد «انسان» و حقیقت آن و خصوصیات آن بحث شده، و بعد از معیّن شدن مفهوم آن (حیوان ناطق)، بحثهایی پیرامون خودِ مفهوم انجام میشود[1] مانند اینکه آیا مفهوم انسان کلی است یا جزئی؟ اگر مفهوم انسان کلی باشد، آیا متواطئ است یا مشکّک؟ مفهوم انسان نسبت به مصادیقش ذاتی است یا عرضی؟ بین مفهوم انسان و مفهوم بشر چه رابطهای از نسب اربعه وجود دارد؟ مفهوم انسان حقیقی است یا اعتباری؟
بحث از عدل و ظلم انجام شده که معنای عرفی عدل «اعطاء الحقّ» و معنای عرفی ظلم «سلب الحقّ» معرفی شد. اکنون در مورد مفهومِ «عدل» و «ظلم» در ضمن سه نکته بحث میشود:
نکته اول: رابطه حَسن و عدل، و رابطه قبیح و ظلم
گاهی دو مفهوم وجود دارند که از حیث مفهوم واحد هستند مانند مفهوم «انسان» و مفهوم «بشر»، و گاهی نیز مختلف هستند مانند مفهوم «انسان» و مفهوم «ناطق»؛ در صورت اختلاف دو مفهوم نیز ممکن است از حیث مصداق، مساوی باشند یا نباشند. به عنوان مثال مفهوم انسان و مفهوم ناطق مختلف بوده امّا از حیث مصداق، مساوی هستند.
ادّعا شده دو مفهوم «حَسن» و «عدل» از حیث مفهوم واحد هستند، و دو مفهوم «قبیح» و «ظلم» نیز از حیث مفهوم واحد هستند. به نظر میرسد مفهوم عدل و ظلم، غیر از مفهوم حَسن و قبیح است؛ زیرا اولاً ارتکاز عرفی همین است که «عدل» غیر از «حَسن» بوده و رابطه آنها مانند دو مفهوم «انسان» و «بشر» نیست؛ و ثانیاً همانطور که در بحث بعد توضیح داده خواهد شد، مفهوم عدل و حَسن و همچنین مفهوم ظلم و قبیح از حیث مصداق نیز تساوی ندارند، که همین مطلب شاهد بر اختلاف دو مفهوم است.
برخی بزرگان ادّعا نمودهاند دو مفهوم عدل و حَسن هرچند مختلف هستند امّا از حیث مصداق تساوی دارند. یعنی هر حَسنی عدل بوده و هر عدلی حَسن است، و هر ظلمی قبیح بوده و هر قبیحی ظلم است؛ امّا به نظر میرسد رابطه عدل و حَسن از حیث مصداق عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر عدلی حَسن است امّا هر حَسنی عدل نیست. به عنوان مثال «احسان به دیگران» و «ایثار» و «جود» همه حَسن هستند، امّا عدل نیستند؛ زیرا عدل «اعطاء الحقّ لذی الحقّ» است در حالیکه طرف مقابل در ایثار هیچ حقّی ندارد. مثال دیگر اینکه کذب همیشه قبیح است، امّا همیشه ظلم نیست. اگر کسی به دروغ از خودش تعریف نماید، این عمل وی قبیح است امّا مصداق ظلم نیست؛ زیرا حقّی از کسی سلب نکرده است. بنابراین حَسن و قبیح اعمّ از عدل و ظلم هستند.
نکته دوم: عنوان اولی و ثانوی
عناوین ممکن است اولی یا ثانوی باشند. عنوان اولی نام است برای فعلی خاصّ مانند «اکل» و «شرب» و «مشی» و «تکلم»؛ امّا عنوان ثانوی یک اسم برای فعلی خاصّ نیست، بلکه بر افعال کثیره صدق میکند مانند «غصب» که ممکن است بر «مشی» یا «شرب» یا «اکل» صدق کند. مثال دیگر عنوان «احترام» است که گاهی بر ایستادن و گاهی بر کلاه از سر برداشتن صدق میکند.
عدل و ظلم نیز از عناوین ثانویه بوده و نام برای فعل معیّنی نیستند بلکه بر افعال کثیره صدق میکنند. به عنوان مثال «ایستادن» گاهی مصداق ظلم و گاهی مصداق عدل است، و یا «مشی» گاهی مصداق ظلم و گاهی مصداق عدل است.
نکته سوم: عناوین ذاتی و التفاتی و قصدی
عناوین ممکن است «ذاتی» یا «التفاتی» یا «قصدی» باشند، که ابتدا هر یک توضیح داده شده، و سپس بررسی میشود که عنوان عدل و ظلم از کدام دسته از عناوین هستند:
الف. عناوین ذاتیه: عنوان ذاتی بر یک فعل صدق میکند هرچند فاعل از آن عنوان غافل بوده و یا قصد آن را نداشته باشد. به عنوان مثال اگر کسی در حال خواب شرب نموده و یا راه برود، فعل «شرب» یا «مشی» محقّق شده، هرچند فاعل آن شاعر نیست. بنابراین عناوین «اکل» و «شرب» و «مشی» از عناوین ذاتیه هستند.
ب. عناوین التفاتیه: عنوان التفاتی بر فعلی صدق میکند که فاعل التفات به آن عنوان داشته باشد (هرچند داعی فاعل همان عنوان نباشد). به عنوان مثال «هتک» از عناوین التفاتیه است. توضیح اینکه اگر زید پایش را جلوی عالمی دراز نماید، همین که التفات داشته باشد در نظر عرف دراز کردن پا جلوی عالم هتک است، کافی است تا این فعل وی متّصف به هتک شود. یعنی در این صورت هتک محقّق شده هرچند داعی زید اصلاً هتک نبوده بلکه به داعی رفع خستگی پا این کار را انجام داده باشد. بنابراین در این موارد واقعاً هتک محقّق شده، و عنوان هتک امری واقعی در طول یک اعتبار است (هتک امری واقعی است و امری اعتباری مانند ملکیت نیست).
ج. عناوین قصدیه: برای تحقّق یک عنوان قصدی، باید فاعل نیز آن عنوان را قصد نماید و التفات به تنهایی کافی نیست. به عنوان مثال «احترام» از عناوین قصدیه بوده و برای تحقّق آن باید فاعل علاوه بر التفات، فعل را نیز به داعی احترام انجام دهد. توضیح اینکه اگر عالمی وارد شده و زید به داعی احترام جلوی پای عالم بایستد، «احترام» محقّق میشود؛ امّا اگر به داعی دیگری مانند رفع خستگی پا بایستد، احترام محقّق نشده است. البته در این مورد ممکن است دیگران توهم احترام کنند، امّا اگر داعی زید را بدانند، متوجه میشوند که احترام نیست.
عدل و ظلم از عناوین ذاتیه یا التفاتیه یا قصدیه نیستند
همانطور که گفته شد هر عنوانی تحت یک دسته از عناوین ذاتیه و التفاتیه و قصدیه درمیآید. در مورد عنوان «عدل» و «ظلم» این مشکل وجود دارد که در ظاهر تحت هیچیک از سه دسته نیست.
شاهد بر اینکه از عناوین ذاتیه نیستند، این است که اگر فرض شود زید عبایی خریده و استفاده نموده که آن عبا دزدی بوده است. در این مورد فعل زید، مصداق ظلم نیست. اگر عدل و ظلم از عناوین ذاتیه باشند جهل زید تأثیری در تحقّق آنها نداشته و این مورد نیز باید مصداق ظلم باشد. بنابراین عنوان ظلم از عناوین ذاتیه نیست.
شاهد بر اینکه از عناوین التفاتیه نیستند، این است که اگر فرض شود زید در ملک دیگری تصرّف نماید، در حالیکه میداند مالک آن شخص دیگری است که راضی به تصرّف وی نیست، امّا از عنوان ظلم غفلت دارد، در این صورت ظلم محقّق شده است. اگر ظلم از عناوین التفاتیه باشد، این مورد نباید ظلم باشد زیرا التفات به عنوان ظلم ندارد. بنابراین عنوان ظلم از عناوین التفاتیه نیست.
شاهد بر اینکه از عناوین قصدیه نیستند، این است که اگر فرض شود زید میداند این آب ملک دیگری بوده و التفات دارد، امّا داعی ظلم ندارد بلکه داعی رفع عطش دارد و یا التفاتی به عنوان ظلم ندارد، در این صورت نیز بدون شکّ ظلم است. اگر ظلم از عناوین قصدیه باشد، در این مورد که داعی ظلم ندارد نباید عنوان ظلم محقّق شود. بنابراین عنوان عدل و ظلم از عناوین قصدیه نیز نیستند.
عدل و ظلم از عناوین ذاتیه هستند
به نظر میرسد عدل و ظلم از عناوین ذاتی هستند. توضیح اینکه در مثال فوق که زید در عبای دزدی که خریده تصرّف نموده، هرچند سلب حقّ بوده امّا ظلم نیست؛ زیرا در عدل و ظلم نکتهای وجود دارد که موجب میشود در این موارد عدل و ظلم صدق نکند.
توضیح اینکه همانطور که گذشت فعل تقسیم به «ارادی» و «غیر ارادی» شده، و فعل ارادی نیز تقسیم به «اختیاری» و «غیر اختیاری» میشود. از بین این سه دسته از افعال، فقط فعل ارادی اختیاری متّصف به عدل و ظلم میشود (البته به ضمیمه همان دو استثناء از فعل ارادی غیر اختیاری). در مثال فوق تصرّف در عبا یک فعل ارادی غیر اختیاری است، لذا متّصف به ظلم نمیشود زیرا ظلم سلب حقّی است که ارادی اختیاری باشد.
بنابراین در فعل ارادی اختیاری، دو عنوان عدل و ظلم از عناوین ذاتی هستند؛ به عبارت دیگر عدل و ظلم از عناوین ذاتی است که موصوف آن دارای شرطی است که ارادی اختیاری باشد. پس باید اعطاء و سلب حقّ اختیاری و با قصد اعطاء و سلب باشد، تا متّصف به عدل و ظلم شود.
[1] 1. بحثهای پیرامون نفسِ مفهوم، بسیار مهمّ بوده و گاهی بین بحثهای پیرامون شیء و بحثهای پیرامون مفهوم آن شیء خلط میشود.