28-آبان-1395, 18:18
منجزیت و معذریت قطع را گاهی با خود قطع می سنجیم. یعنی با وجوب متابعت از آن و عذر در متابعت از آن، در این صورت قطع همیشه منجز و معذر است. یعنی همیشه عقل به وجوب مطابعت از قطع حکم میکند و به همین دلیل هم کسی نمیتواند از چرایی متابعت از آن سوال کند.
اما اگر منجزیت و معذریت قطع را به نسبت به واقع بسنجیم قطع نه لزوما منجز است و نه لزوما معذر است.
ممکن است منجز باشد (در جایی که با واقع مطابقت میکند) و ممکن است معذر باشد (در جایی که به خلاف واقع است ولی قاطع در مخالفت با واقع، مقصر نیست) و ممکن است منجز نباشد (در مواردی که خلاف واقع است یقینا منجز چیزی نیست) و ممکن است معذر نباشد (در جایی که خلاف واقع است و قاطع در مخالفت با واقع مقصر است).
در این مورد هم که فرد از طریق منهی مانند قیاس به قطعی رسیده است به خاطر حکم عقل از این قطعش پیروی خواهد کرد. اگر قطع موافق با واقع باشد که منجز واقع است و اگر مخالف با واقع باشد، در پیروی از قطعش معذور است اما در مخالفت با واقع معذور نیست چرا که شارع او را از پیمودن این راه نهی کرده است بنابراین عذر او را در مخالفت نخواهد پذیرفت.
این بیان از کلمات مرحوم شیخ اعظم در رسائل نیز قابل استفاده است.
اما اگر منجزیت و معذریت قطع را به نسبت به واقع بسنجیم قطع نه لزوما منجز است و نه لزوما معذر است.
ممکن است منجز باشد (در جایی که با واقع مطابقت میکند) و ممکن است معذر باشد (در جایی که به خلاف واقع است ولی قاطع در مخالفت با واقع، مقصر نیست) و ممکن است منجز نباشد (در مواردی که خلاف واقع است یقینا منجز چیزی نیست) و ممکن است معذر نباشد (در جایی که خلاف واقع است و قاطع در مخالفت با واقع مقصر است).
در این مورد هم که فرد از طریق منهی مانند قیاس به قطعی رسیده است به خاطر حکم عقل از این قطعش پیروی خواهد کرد. اگر قطع موافق با واقع باشد که منجز واقع است و اگر مخالف با واقع باشد، در پیروی از قطعش معذور است اما در مخالفت با واقع معذور نیست چرا که شارع او را از پیمودن این راه نهی کرده است بنابراین عذر او را در مخالفت نخواهد پذیرفت.
این بیان از کلمات مرحوم شیخ اعظم در رسائل نیز قابل استفاده است.