2-ارديبهشت-1397, 18:26
(2-ارديبهشت-1397, 16:01)89194 نوشته: لکن مسئله این جاست که اگر شارع مثلا برای «غنا» احکامی را قرار داده است و غنا شبهه مفهومیه دارد یعنی حقیقت شرعیه یا متشرعیه ای برای آن قرار داده نشده، پس باید به فهم عرف رجوع نمود. حال اگر معنای عرفی آن هم مجمل است دلیلی وجود ندارد که حتما شارع باید این ابهام را زایل کند بلکه شارع موضوع را مشخص کرده...چرا دلیلی وجود ندارد که شارع باید این ابهام را زائل کند؟ عین دلیلی که میگوید در شبهات حکمیه باید ابهام زائل شود، اینجا نیز جاریست.
همین که شارع جهت حکمش از عبارتی که ابهام دارد استفاده کرده، در بیان حکمش کوتاهی نموده. هر چند که این ابهام در عرف وجود دارد نه در معنای شرعی.
اگر بناست در اصل این که در شبهات حکمیه، تبیین به عهدهی شارع است مناقشه شود، حرفی نیست، اما بر فرض پذیرش این نظریه، دلیل جدا کردن شبهات مفهومیه مانند غنا روشن نیست!
(2-ارديبهشت-1397, 16:01)89194 نوشته: و اگر در تشخیص آن هم عاجز ماندیم شارع متعال اصول عملیه را قرار داده است و در نتیجه در مقام عمل متحیر نمی مانیم.اصول عملیه در جمیع شبهات (چه حکمیه، چه موضوعیه، چه مفهومیه، چه مصداقیه) وجود دارند و جهت رفع شبهه آمدهاند و در نهایت در مقابل هیچ شبههای متحیر نخواهیم ماند! این که مولی در برابر شبهات، اصل عملی جعل کرده است، چه ارتباطی با مدعا دارد؟ لطف میفرمایید توضیح دهید.