(30-بهمن-1397, 08:34)مسعود عطار منش نوشته: اندکی تأمل کافیست برای تصدیق این مطلب که بری استظهار صحیح از روایات باید ظهور واقعی روایت یعنی ظهوری که متکلم حین التکلم به مخاطبین خود القاء کرده ، میزان در فهم مراد متکلم قرار گیرد زیرا مثلا اگر تعبیر قلم درزمان ائمه علیهم السلام به معنای قلم کتابت گناهان باشد و در زمان ما قلم منصرف به قلم کتابت قوانین و احکام باشد ، مفاد تعبیر رفع القلم عن الصبی و النائم و المجنون متفاوت خواهد شد و پر واضح است که در چنین فرضی می بایست ظهور زمان صدور را ملاک قرار داد .
و من هنا یظهر باید به نحوی ولو به انسدادصغیر یا اصول عقلائیه مثل اصاله ثبات الظهور یا ... ظهور زمان صدور را کشف کنیم و الا ظهور فعلی روایت هیچ بهره ای از حجیت نخواهد داشت .
یک روش اساسی در کشف ظهور الفاظ در زمان صدور مراجعه به کتب لغت قدیمی و عرضۀ معانی موجود در این کتب به استعمالات موجود است در متون قدیمی (اعم از کتب روایی و تاریخی و ادبی و ...)است .
بعنوان مثال کلمۀ ذنب ظهور در معصیت الله دارد ولی از طرفی در قرآن به رسول خاتم صلوات الله علیه و آله نسبت ذنب داده شده است (لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر : سوره فتح آیه2) که پس از مراجعه به کتب لغت این استظهار میشود که معنای لغوی ذنب اعم از معصیت الله بوده و به مطلق جرم و لو جرمهای عند العرف اطلاق میشود و با مراجعه به استعمالات موجود در کتب عربی قدیمی مثل کتابهی شعری و ... روشن می شود که استعمال ذنب در جرمهای عرفی متعارف است و در نهایت با مراجعه به استعمالات موجود در روایات بعید نیست اطمینان حاصل شود که ظهور ذنب در معصیت الله به خاطر کثرت استعمالش در نزد متشرعه بوده است و الا خود کلمه چنین ظهوری ندارد .
حال ببینید چقدر تفاوت است بین این که ظهور ذنب در معصیت را بپذیریم و به توجیهات عقلی بپردازیم که معصومین گناه نمی کنند و ... یا این که با یک روش استظهار صحیح اساسا ظهور ذنب در معصیت الله را در زمان نزول آیه زیر سئوال ببریم .
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
در اینکه در استظهار از روایات ظهور هنگام صدور حجت است، شکی نیست و فقها نیز همگی به دنبال کشف همان ظهور هستند، لکن گاهی تشخیص ظهور در هنگام صدور روایت مشکل میشود.
البته این دقتها نباید منجر به این شود که برخی ظواهر واضح مثل ظهور ذنب در معصیت را هم زیر سوال ببریم. چنانچه روایات نیز مؤید ظهور ذنب در معصیت، در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند. به عنوان نمونه به چند روایت در ذیل آیه شریفه مذکور اشاره میکنیم.
مفضل بن عمر نقل مىكند:
شخصى در باره اين آيه از از حضرت امام جعفر صادق (ع) سؤال كرد حضرت فرمودند:
(به خدا سوگند كه حضرت محمّد (ص) گناهى نداشت، ولى خداوند براى او ضامن شد كه گناهان شيعيان على (ع) را گذشته و آينده آن را ببخشد).
عمر بن يزيد روايت كرده مىگويد: از حضرت صادق (ع) در باره فرموده خدا (لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ) پرسيدم فرمودند:
(حضرت محمّد (ص) گناهى نداشته و اراده بر انجام گناهى هم نفرموده است و لكن خداوند گناهان شيعيانش را بر او بار كرده آن گاه آنها را برايش بخشيده است).
نور الثّقلين ج 5 ص 56 ح 18 از عيون أخبار الرّضا (ع) نقل مىكند كه علىّ بن محمّد بن جهم مىگويد: (در مجلس مأمون حاضر شدم، در حالتى كه حضرت رضا (ع) هم آنجا بود، مأمون گفت: يا بن رسول اللَّه مگر شما نمىگوئيد پيامبران معصوم هستند؟ حضرت فرمود: بله، مأمون گفت: پس قول خداوند بزرگ كه مىفرمايد: (لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ) چيست؟
حضرت فرمودند: هيچكس از نظر مشركين مكه از پيامبر خدا (ص) گناهكارتر نبود زيرا آنان سيصد و شصت بت را مىپرستيدند پس از آنكه پيامبر خدا (ص) آنان را به يكتاپرستى دعوت كرد بر آنان سخت بود (و گفتند آيا خدايان را به يك خدا تبديل مىكند، اين چيزى است شگفتآور؟!) آنان رفتند و گفتند برويد و بر خدايان خود صبر نمائيد اين خواسته محمّد چيزى است كه ما در ملّت اخير نشنيدهايم و اين جز يك چيز خود ساخته نيست) پس از آنكه خداوند مكه را براى پيامبرش فتح كرد به او فرمود اى محمّد (ما براى تو مكه را آشكارا فتح نموديم تا خداوند برايت گناهان گذشته و متأخّرت را ببخشد) يعنى: گناهان تو در نظر مشركين أهل مكه، چون در گذشته و اخيرا تو آنان را به يكتاپرستى دعوت مىكردى، زيرا مشركين مكه بعضى اسلام آوردند و بعضى از مكه گريختند و آنها كه ماندند قدرت بر انكار يكتاپرستى را نداشتند زيرا مردم گرايش به يكتا- پرستى يافتند، و لذا گناه پيامبر در اين مورد از نظر آنان چون بر آنان پيروز شده بود بخشوده شده بود، مأمون گفت: احسن اى ابو الحسن)