اولا خود مرحوم شیخ از این استدلال جواب میدهند. جواب ایشان این است که ملکیت انسان در طول ملکیت خداوند است و لذا تنافی وجود ندارد. ظاهر شیخ اشکال صغروی دارد و قاعده کبروی را قبول دارد. ثانیا این که استاد فرموده است دو شریک باهم مالک یک عملی بشوند، به نظرم ربطی به محل بحث نداشته باشد. زیرا محل بحث ملکیت استقلالی نسبت به تمام عمل است در حالی که شریک بودن هیچ گاه تنافی وجود ندارد. مشکل در ملکیت استقلالی داشتن است.
ثالثا مرحوم شیخ یک اشکال دیگری برای تنافی از کاشف الغطا مطرح میکند که به نظر شیخ قوی تر از بحث تنافی دو مالک است اما در راستای همان دلیل است و ان دلیل تنافی بین صفت وجوب و بین صفت تملک است. که شیخ تعبیر به تنافی ذاتی بودن دارد. یعنی این که صفت وجوب با صفت تملک با هم سازگاری ندارد.
آیا استاد به این اشکال جواب ندادند؟
ثالثا مرحوم شیخ یک اشکال دیگری برای تنافی از کاشف الغطا مطرح میکند که به نظر شیخ قوی تر از بحث تنافی دو مالک است اما در راستای همان دلیل است و ان دلیل تنافی بین صفت وجوب و بین صفت تملک است. که شیخ تعبیر به تنافی ذاتی بودن دارد. یعنی این که صفت وجوب با صفت تملک با هم سازگاری ندارد.
آیا استاد به این اشکال جواب ندادند؟