16-آذر-1398, 09:35
برخی شاگردان شهید صدر فرموده اند شهید صدر در تعریف حکم ظاهری فرموده خطابات یعین الاهم من الملاکات الواقعیه.ایشان فرموده خطابات نه اوامر تابعد بخواهیم در وادی کیفیت جمع با حکم واقعی بیفتیم.استاد فرمودند:ما یا باید مثل مرحوم آخوند احکام ظاهری را اوامری طریقی بدانیم که در خودشان هیچ ملاک مستقلی نیست بلکه صرفا منجز و معذر واقع هستند یا راه محقق عراقی را طی کنیم که اصلاً اوامر طرق، هر وقت منطبق شد اراده ی واقعیش همان واقع است و هر وقت منطبق نشد یک امر خیالی و انشاء پوچ است که اراده ی جدیه ندارد یا راه مرحوم نائینی را طی کنیم که حکم وضعی جعل شده به نام کاشفیت ووسطیت در اثبات مثل ملکیت. شهید صدر تصریح می کند که خطابات مولا در حکم ظاهری اراده ی جدی دارد. یعنی اگر مولا در مباح واقعی، اعتبار لزوم و ایجاب احتیاط کرد، اراده ی جدیه داشته است. حالا چگونه این تضاد و تماثل با واقع را ایشان حل می کندآقای سید علی اکبر حائری در تحشیه شان بر حلقات و در آن پیوستشان می فرمایند که این بدیع بودن حرف آقای صدر این است که همه ی مشکلات را با هم در یک نظریه حل کرد. حال بفرمایید این مشکل را چگونه حل کرده است؟ ایجاب احتیاط از روی اراده ی جدی مولوی و واقع هم اباحه است، آیا اینها با هم تضاد ندارد؟با اجمال گویی که چیزی حل نمی شود جلسه ی هفدهم 8/28