تقدیم آیهی تجویز «اکل از بیوت آباء» بر حدیث «لایحل مال امرء مسلم...» به جهت ملغی نشدن عنوان مأخوذ در آیه
قاعده در عامین من وجه، این است که دو خطاب در مادهی اجتماع تعارض و تساقط کنند. لکن اگر تقدیم یکی از دو خطاب بر دیگری موجب الغاء عنوان خطاب دیگر شود، میبایست خطاب دیگر را مقدم نمود تا محذور الغاء عنوان لازم نیاید. نتیجهی این تقدیم این است که خطاب مقدم در مورد اجتماع کالنص باشد.
در محل بحث نیز اگر چه نسبت بین آیه شریفه ﴿ لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالاَتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون﴾[1] و روایت «لایحل مال امرء مسلم الا بطیبة نفسه» عموم من وجه است؛ -مورد افتراق آیه « الاکل من بیوت المذکورین فی الآیة مع طیب انفسهم»، و مورد افتراق روایت «التصرف فی مال غیر المذکورین فی الآیه و اکلها مع عدم الطیب» و مادهی اجتماع دو خطاب «الاکل من بیوت المذکورین فی الآیه مع عدم الطیب» است- لکن از آنجا که تقدیم «لایحل مال امرء مسلم الا بطیبة نفسه» بر آیه در محل اجتماع، به این معنا خواهد بود که تنها معیار، طیب نفس مالک است و لازمهی چنین معنائی آن است که «أکل از بیوت مذکورین در آیه» هیچ خصوصیتی نداشته باشد-چرا که حتّی اکل از بیت دشمنان نیز با وجود طیب نفس، حلال است- فلذا آیه در مورد اجتماع مقدم بوده و کالنص خواهد بود و دلالت بر عدم اعتبار طیب نفس در أکل از بیوت افراد مذکور خواهد داشت[2].
[1] سوره نور، آيه 60.
[2] مثال دیگر برای کبرای مذکور:
نسبت خطاب «غسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه» با خطاب «کل شیء یطیر فلابأس ببوله» عموم من وجه است؛ «مالایؤکل لحمه» در خطاب أول، أعم از طیر و غیر طیر است و «طیر» در خطاب دوم، أعم از پرنده حلال گوشت و حرام گوشت است؛ و مورد تعارض دو خطاب، «بول طیر حرام گوشت» است.
مفاد خطاب اول: نجاست بول غیر ماکول اعم از طیور و غیر طیور
مفاد خطاب دوم: طهارت بول طیور اعم از ماکول و غیر ماکول
ماده اجتماع؛ بول طیر غیر ماکول
نتیجه تقدیم خطاب اول در مادهی اجتماع نجاست بول طیر غیر ماکول است و مستلزم آن است که مفاد خطاب دوم طهارت بول پرندهی ماکول باشد؛ و این یعنی لغویت عنوان «یطیر»؛ چرا که بول حیوان مأکول مطلقا طاهر است و پرنده و طیر بودن در طهارت آن نقشی ندارد تا در خطاب اخذ شود. فلذا میباید خطاب دوم را در مادهی اجتماع مقدم نمود تا مفاد خطاب دوم چنین شود: «بول پرندگان طاهر است اعم از حلال گوشت و حرام گوشت» و مفاد خطاب اول چنین شود: «بول غیر مأکولی که از غیر پرندگان است نجس است».
قاعده در عامین من وجه، این است که دو خطاب در مادهی اجتماع تعارض و تساقط کنند. لکن اگر تقدیم یکی از دو خطاب بر دیگری موجب الغاء عنوان خطاب دیگر شود، میبایست خطاب دیگر را مقدم نمود تا محذور الغاء عنوان لازم نیاید. نتیجهی این تقدیم این است که خطاب مقدم در مورد اجتماع کالنص باشد.
در محل بحث نیز اگر چه نسبت بین آیه شریفه ﴿ لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالاَتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون﴾[1] و روایت «لایحل مال امرء مسلم الا بطیبة نفسه» عموم من وجه است؛ -مورد افتراق آیه « الاکل من بیوت المذکورین فی الآیة مع طیب انفسهم»، و مورد افتراق روایت «التصرف فی مال غیر المذکورین فی الآیه و اکلها مع عدم الطیب» و مادهی اجتماع دو خطاب «الاکل من بیوت المذکورین فی الآیه مع عدم الطیب» است- لکن از آنجا که تقدیم «لایحل مال امرء مسلم الا بطیبة نفسه» بر آیه در محل اجتماع، به این معنا خواهد بود که تنها معیار، طیب نفس مالک است و لازمهی چنین معنائی آن است که «أکل از بیوت مذکورین در آیه» هیچ خصوصیتی نداشته باشد-چرا که حتّی اکل از بیت دشمنان نیز با وجود طیب نفس، حلال است- فلذا آیه در مورد اجتماع مقدم بوده و کالنص خواهد بود و دلالت بر عدم اعتبار طیب نفس در أکل از بیوت افراد مذکور خواهد داشت[2].
[1] سوره نور، آيه 60.
[2] مثال دیگر برای کبرای مذکور:
نسبت خطاب «غسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه» با خطاب «کل شیء یطیر فلابأس ببوله» عموم من وجه است؛ «مالایؤکل لحمه» در خطاب أول، أعم از طیر و غیر طیر است و «طیر» در خطاب دوم، أعم از پرنده حلال گوشت و حرام گوشت است؛ و مورد تعارض دو خطاب، «بول طیر حرام گوشت» است.
مفاد خطاب اول: نجاست بول غیر ماکول اعم از طیور و غیر طیور
مفاد خطاب دوم: طهارت بول طیور اعم از ماکول و غیر ماکول
ماده اجتماع؛ بول طیر غیر ماکول
نتیجه تقدیم خطاب اول در مادهی اجتماع نجاست بول طیر غیر ماکول است و مستلزم آن است که مفاد خطاب دوم طهارت بول پرندهی ماکول باشد؛ و این یعنی لغویت عنوان «یطیر»؛ چرا که بول حیوان مأکول مطلقا طاهر است و پرنده و طیر بودن در طهارت آن نقشی ندارد تا در خطاب اخذ شود. فلذا میباید خطاب دوم را در مادهی اجتماع مقدم نمود تا مفاد خطاب دوم چنین شود: «بول پرندگان طاهر است اعم از حلال گوشت و حرام گوشت» و مفاد خطاب اول چنین شود: «بول غیر مأکولی که از غیر پرندگان است نجس است».