30-بهمن-1398, 08:30
در اصل این کبری که فعل واحد می تواند دو عنوان محرم داشته باشد بحثی نیست و لکن صغرویا دو ابهام وجود دارد :
1- در اینجا فعل واحد نیست چون تشریع یعنی حرام دانستن یک حلال و تدین به آن که امری جوانحی و درونی است ولی تفویت غرض ترخیص با التزام خارجی حاصل می شود و ربطی به عالم علم و اعتقاد ندارد پس یکی جوانحی و دیگری جوارحی است اللهم الا ان یقال که نفس خرام دانستن ولو التزام خارجی نیاورد ثقل و سنگینی درونی برای عبد ایجاد نموده و خلاف مصلحت ترخیص است .
2- استاد به چه دلیل تامین مصلحت ترخیص را لازم دانسته و بالتبع تارکش را مستحق عقاب می دانند چون پر واضح است که غرض داشتن مولا ملازمه ای با این که آن را بر عهدۀ عبد بگذارد وجود ندارد اللهم الا ان یقال که بناء عقلائ بر اینست که مع العلم بالغرض خود را موظف می دانند و شارع هم به همین بناء اکتفاء نموده است فتأمل جدا .
1- در اینجا فعل واحد نیست چون تشریع یعنی حرام دانستن یک حلال و تدین به آن که امری جوانحی و درونی است ولی تفویت غرض ترخیص با التزام خارجی حاصل می شود و ربطی به عالم علم و اعتقاد ندارد پس یکی جوانحی و دیگری جوارحی است اللهم الا ان یقال که نفس خرام دانستن ولو التزام خارجی نیاورد ثقل و سنگینی درونی برای عبد ایجاد نموده و خلاف مصلحت ترخیص است .
2- استاد به چه دلیل تامین مصلحت ترخیص را لازم دانسته و بالتبع تارکش را مستحق عقاب می دانند چون پر واضح است که غرض داشتن مولا ملازمه ای با این که آن را بر عهدۀ عبد بگذارد وجود ندارد اللهم الا ان یقال که بناء عقلائ بر اینست که مع العلم بالغرض خود را موظف می دانند و شارع هم به همین بناء اکتفاء نموده است فتأمل جدا .