16-دي-1401, 21:58
هر چند از صحت و سقم نقل زیر از ماجرای مذکور زیر اطمینان ندارم ولی شاید این هم موردی از مواردی باشد که ترجیح بر حفظ نفس نبوده است. در فرض نقل صحیح این ماجرا
نقل قول:یک فروند هواپيماي اف ـ 27 (فرند شيپِ) نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران ،توسط دو فروند ميگ عراقي در نزديكي هاي شهر اهواز سرنگون شد. آيت الله محلاتي و هيات همراه ايشان ،كه جملگي از نمايندگان وقت مجلس و قضات عالي رتبه دادسراي نظامي بودند . در اين سانحه ي دلخراش به نداي حق لبيك گفتند . جنگنده هاي شكاري عراق ، ابتدا به خلبان هواپيما سرهنگ درويش ، پيشنهاد داده بودند كه در صورت فروددر خاك عراق ، به او ساير خدمه ، پناهندگي سياسي در هر يك از كشورهاي آزاد جهان را خواهند داد، اما اين افسر ، اتخاذ تصميم نهايي را به آيت الله محلاتي واگذار كرد و آيت الله ، شهادت را به اسارت در نزد دشمنان بعثي ترجيح دادند و آماده هرگونه حادثه اي گرديدند. زمان اين رويداد ،در بحبوحه جنگ (روز اول اسفند 1364) بود.
هواپيماي حامل آيت الله شهيد محلاتي و هيأت همراه كه همگي از نمايندگان مجلس و قضات عالي رتبه ي دادسراي نظامي بودند ، به خلباني سرهنگ درويش ، بعداز پشت سر گذاشتن شهرستان ايذه ،درنزديكي اهواز در حال پرواز بودند كه دو فروند ميگ عراقي،مجهز به موشك هاي مدرن هوا به هوا ،برروي فركانس فرند شيب مي روند و با لهجه انگليسي ـ عربي خود ، به خلبان هواپيما اخطار مي دهند كه بي دردسر به همراه آنان به سوي عراق بروند.(اين اطلاعات گويا از طريق درويشي به برج مراقبت منتقل شده است.)
درويش ، بعد ازآگاهي از نيت دشمن ، مراتب را با حضرت آيت الله محلاتي در ميان مي گذارد و تصميم نهايي را به ايشان واگذار مي كند.دراين جا مجبورم به نكته اي مهم اشاره كنم: طبق مقررات ، هر مقام عالي رتبه اي كه سوارهواپيما شود ، بدون در نظر گرفتن مقامش در داخل هواپيما ، تصميم گيرنده همان فرمانده هواپيماست . به نظرم مشورت درويش و واگذار كردن تصميم نهايي به آيت الله شهيد محلاتي ، حاكي از احترامي است كه اين خلبان به نظر نماينده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گذاشته است . سرانجام شهيد محلاتي در پاسخ مي گويد: ما شهادت را به تسليم شدن در مقابل دشمن بعثي ترجيح مي دهيم.
منبع:
ماهنامه شاهد ياران، شماره 56
اینجا کلیک کنید
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق