1-بهمن-1401, 11:55
نقل قول:تاریخ ۰۸ دی ۱۴۰۰
آیت الله فاضل لنکرانی
آقایان ميپرسيدند شما میگوئید کسی که واکسن نزده در اين مركز نیاید! گفتم چون جان این همه طلبه و استاد در معرض خطر است، من نمیگویم او واكسن بزند، ميتواند از خانهاش بیرون نیاید. ولي در بين اين جمع کثير که ميآيد بايد واکسن زده باشد.
سؤال اين است در ميان 80 میلیون نفر جمعيت كشور که بيش از 60 میلیون نفر واکسن زدهاند تاکنون چه تعداد به خاطر واکسن مُردهاند؟ حتي اگر بالفرض ده هزار نفر هم به خاطر واكسن فوت كرده باشند كه نيست، آيا این مقدار در مقابل بیمه شدن 70 میلیون عددی است؟ آيا درست است بگويیم ده هزار نفر مُردند پس كسي واكسن نزند،
https://fazellankarani.com/persian/lessons/24213
نقل قول:وجوب حفظ جان
بر وجوب حفظ نفس، اين گونه استدلال شده كه عدم حفظ نفس، مصداق خودكشى است، لكن آيا عدم حفظ نفس از تلف، در تمام موارد آن مصداق قتل نفس و افكندن خود به هلاكت است؟ آيا مىتوانيم بگوييم كسى كه مضطرّ به خوردن مردار سگ مىشود و از آن نمىخورد تا مىميرد، قتل نفس كرده است؟ همچنين اگر كسى آب به مقدارى دارد كه با آن مىتواند فقط يا وضو بگيرد يا دفع تشنگى كند، حال اگر با آن آب وضو بگيرد و از تشنگى بميرد، او قتل نفس مرتكب شده است؟
هر چيزى كه «قتل نفس» و «خود را به هلاكت انداختن»، بر آن صادق باشد، شك و شبههاى در حرمت آن نيست، لكن اگر قتل نفس بر آن صدق نكند و ترك حفظ نفس بر آن صادق باشد، حرام بودنش، به دليلى غير از دليل حرمت قتل نفس نياز دارد؛ مانند آنكه فرد بيمارى به سبب فقر و عدم تمايل به اظهار نياز پيش مردم، از درمان خود سرباز زند، يا بيمار پيرى كه هزينه درمان او زياد باشد و هر چند توانگر باشد، انگيزهاى براى درمان خود ندارد، يا تاجرى كه به سفرهاى خطرناك مىرود كه ممكن است به قيمت جان وى تمام شود، يا همچون فرد مؤمنى كه در رفع گرسنگى يا تشنگى يا استفاده از وسايل درمانى و پزشكى، ايثار كند و برادر دينىاش را بر خودش ترجيح دهد.
به فرض هم حفظ نفس، حتى اگر بر ترك آن قتل نفس صدق نكند، واجب باشد، گناه ترك اين واجب همانند گناه ترك ديگر واجبات است و نه گناه قتل نفس كه در مورد آن در روايت آمده است: «كسى كه خودش را عمداً بكشد، در آتش جهنم مخلّد خواهد شد». ثمره آن در موارد اهم و مهم در داير شدن امر بين اين واجب و واجب ديگر و يا در رعايت اين حرام و حرامى ديگر، آشكار مىشود؛ چرا كه ميان ترك انواع واجبات و قتل نفس، تفاوت زيادى از نظر اهميت وجود دارد.
ما قبول داريم فقها وجوب حفظ نفس را از مسلّمات دانستهاند، لكن همان گونه كه از سخنان آنان ظاهر مىشود، دليلى بر وجوب آن به جز حكم عقل و قبح ترك حفظ نفس وجود ندارد. اين دليل لبّى است و اطلاق ندارد، بنابراين، در موارد شك مىتوان گفت كه شك در شمول دليل، مساوى با عدم دليل است و مىتوان اصل عدم را جارى كرد.
نشریه: فقه اهل بیت علیهم السلام، سال:1388 | دوره:15 | شماره:57 ، صفحات :77-117، استادی رضا
https://lib.eshia.ir/10242/57/77
نقل قول:این جنینی که الآن در شکم مادر است و اطمینان دارد که اگر این بماند مادر را از بین میبرد و قبل ولوج الروح، پس این اضطرار به سقط او پیدا میکند، اسقاط جنین در اینجا متعلق برای اضطرار است، اضطرار به سقط پیدا میکند «فیجوز سقطه».
شرط دوم اضطرار این است که یک خطری باشد، خطر جانی، مالی، عِرضی و امثال آن باشد. اینجا همان بحث میآید که خوف خطر در فقه به منزله یقین به خطر است. سال گذشته در کتاب الحج این بحث را مطرح کردیم و ابداع ریشهاش را محقق خوئی است که میفرماید: در فقه، شارع با خوف عقلائی از خطر معامله یقین و اطمینان به خطر را کرده است.
https://fazellankarani.com/persian/lessons/24783/
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق