29-بهمن-1399, 23:03
(28-بهمن-1399, 15:17)خیشه نوشته: سلام علیکم برادرسلام برادر عزیز، ظاهرا اصل بحث را درست تصور ننموده اید، زیرا محل بحث ما در جایی است که قید لبی وجود دارد و قید لبی به منزله قرینه متصل است نه منفصل، و شما تصور کرده اید که محل بحث، بحث از قرینه منفصل است و مثال به قرینه منفصل زدید. بحث این است که مراد از باطل در آیه شریفه، باطل عرفی است که مقید است به عدم تخصیص شارع، یعنی معناو مفهوم باطل عرفی این است، فلذا هر چه را که عرف باطل واقعی بداند اولا و در ادامه با فحص در شریعت به عدم تخصیص نیز برسیم ثانیا، مفهوم باطل عرفی محقق خواهد شد و دیگر میتوان به راحتی به عام تمسک کرد زیرا موضوعش که باطل عرفی بود، محقق شد. به علاوه قلم فرسایی عجیبی در مورد ضم اصل به وجدان نموده اید که واضح بود اشتباه شده( چو دانی و نویسی نوشتن خطاست) به علاوه عده ای هم ضم اصل به وجدان را مثبت نمیدانند.
اینکه فرمودید تمسک به عام بعد از فحص، شبهه مصداقیه نیست، ظاهرا صحیح نیست. چرا که فحص و شبهه مصداقیه داشتن دو مقوله مجزا هستند و ربطی به هم ندارند. مثلا یک دلیل داریم به نام اکرم العلما و یک دلیل داریم به نام لا تکرم الفساق منهم. ما در زید شک میکنیم که فاسق است یا نه. شما هزار بار هم که فحص از مخصص بکنید و مخصصی پیدا نکنید باز هم شبهه شما حل نمیشود و باز هم نمیشود به اکرم العلما برای نفی فسق از زید تمسک کنید.
یک غلط املائی هم داشتید زیرا کلمه ضم با این ضاد درست است نه ذال. شما ذم نوشته بودید. البته از دستتون در رفته است.
این که فرمودید ضم وجدان به اصل اشکالی ندارد، دو اشکال دارد: اولا مرحوم شیخ در استصحاب تصریح میکند به این که ضم اصل به وجدان اصل مثبت است و حجیت ندارد. ثانیا ممکن است شما بگویید که واسطه خفی است اما در این جا اشکال دیگری وجود دارد و آن صرف ضم اصل به وجدان نیست بلکه شما با این ضم اصل به وجدان یک اتصاف هم میخواهید درست کنید. یعنی علاوه بر اینکه یک جزء موضوع را به وسیله وجدان درست کردید، اتصاف که لازمه این ضمیمه است را هم اثبات کردید. زیرا موضوع این است: حق بودن عرفی به اتصاف عدم ردع شرع. صرف عدم ردع و حق بودن نیست.
نسبت به عدم ازلی هم میتوان سالبه به انتفای موضوعش کرد اما چون اختلافی است ارزش مانور دادن ندارد