نقل قول:استاد مجتبی فروزان فر ، استاد مؤسسه فقهی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، استاد مقطع خارج حوزه علمیه قم:
وی در ابتدای این گفتگو خاطرنشان کرد: برای سخن درباره امام راحل باید متوسل به بیتی از مولانا شویم:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
دیدگاه امام درباره: «الماهیة یوجد بفرد منها و ینعدم بجمیع افرادها»
استاد فروزان فر در بیان دیدگاه های ابداعی مرحوم امام، به کلام مشهور اصولیون اشاره کرد که می گویند: «الماهیة یوجد بفرد منها و ینعدم بجمیع افرادها» یا «لا تنعدم الماهیة الا بانعدام تمام افرادها».
وی افزود: مرحوم امام این قاعده را قبول ندارند و می فرماید: همان طور که «الماهیة یوجد بفرد منها»، همان طور هم «ینعدم بفرد منها»؛ یعنی لازم نیست تمام افرادش منتفی شود تا ماهیت هم منتفی بشود.
این استاد مؤسسه فقهی امام خمینی خاطرنشان کرد: روشن شدن این امر به تبیین درست وجود کلی طبیعی در خارج بر می گردد؛ کلی طبیعی با کلی عقلی یا کلی منطقی متفاوت است.
وی افزود: منظور از کلی طبیعی همان طبایعی است که در عالم خارج وجود دارد، این طبایع وقتی در ذهن تصور می شوند و از ممیزات شخصیه جدا می گردند، مفهومی کلی از طبیعت در ذهن ایجاد می شود که به آن «کلی طبیعی» می گویند؛
وی در همین رابطه به مثالی پرداخت: تصوری که از انسان کلی داریم؛ «انسان» بدون هیچ قیدی، کلی است که «ینطبق علی کثیرین» که البته مفهوم «ینطبق علی کثیرین»، خود، «کلی منطقی» است و از موضوعات علم منطق است.
این استاد حوزه علمیه قم افزود: اگر خود انسان را ببینیم، انسان همان کلی طبیعیه ای است که قابلیت صدق بر کثیرین را دارد این انسان با نعت کلی اش را، کلی طبیعی می دانیم.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: بحث در این است که آیا این کلی طبیعی در خارج هم موجود است و یا اینکه تنها در ذهن است که موجود است.
وی کلام علما را بیان کرد که می گویند: کلی طبیعی در خارج هیچ گونه وجودی ندارد؛ زیرا خارج موطن کلیت به معنای انطباق علی کثیرین نیست؛ انطباق علی کثیرین ظرف ذهن است و خارج ظرف تشخص و شخصیت است و اصولا در خارج کلیت معنا ندارد.
استاد فروزان فر افزود: بوعلی سینا در اشارات کلامی را به رجل همدانی نسبت می دهد و با مذمت هم از او یاد می کند. آن رجل همدانی فکر می کرد که کلیت در خارج موجود می تواند باشد؛ بوعلی او را تمسخر می کند و می گوید: اصولا کلیت چیزی نیست که در خارج قابلیت تحقق داشته باشد.
وی افزود: آنچه در خارج بیاید، شخصی است. حتی وجود بی حدّ و حصر خدای متعال؛ که ذات وجود مبارک الله تعالی لایتناهی است اما در عین حال انطباق علی کثیرین ندارد و یک مصداق دارد.
این استاد حوزه علمیه قم بعد از بیان این نکات، خاطرنشان کرد: اگر با این نگاه، بنگریم درست است که کلی طبیعی در خارج نیست؛ اما آنچه امام می فرماید که کلی طبیعی در خارج وجود دارد، مراد، «نفس الطبیعة» است.
وی در ادامه بیان امام افزود: تعبیر درستش این است که «نفس الطبیعة محقق فی الخارج»؛ نه آنکه به مصداقش محقق باشد، بلکه واقعا به تعین افراد محقق است.
وی خاطرنشان کرد: یعنی زید که در عالم خارج موجود است، چنین نیست که هم زید موجود است و انسان موجود است و زید مصداق انسان است اما خود انسان نیست؛ خیر، بلکه زید انسان است؛ خاصیت طبایع همین است. طبایع در خارج «متحقق بوجود الافراد»؛ لذا «له وجود شخصی» می شود.
استاد فروزان فر افزود: از این رو برای سهولت در تعبیر در هر دو جا تسامحا به کلی طبیعی تعبیر می کنیم؛ کلی طبیعی در ذهن با کلی طبیعی در خارج متفاوت خواهد بود.
وی افزود: تعبیر درست آن است که طبیعت دو نحوه وجود دارد، یا در ذهن موجود می شود، وجود کلی می یابد، یا در خارج موجود می شود که وجود شخصی است. پس تعبیر «کلی طبیعی» تسامحی است و تعبیر درستش «نفس الطبیعة» است.
وی در ادامه به این سؤال پرداخت: آیا یک انسان در عالم خارج داریم یا انسان ها داریم؟
این استاد حوزه علمیه قم افزود: امام با مرحوم آخوند اختلاف دارد؛ آخوند قائل به این است که: «طبیعت یوجد بوجود فرد منها فی خارج؛ و لا ینعدم الا بانعدام جمیع افرادها»
وی در ادامه به پاسخ امام به آخوند و از قول ایشان بیان کرد: اولا فلاسفه حرف شما را نمی زنند. ملاصدرا می گوید: انسانها هستند. بله! تمام انسان ها یک قدر جامع مشترک دارند که همان «انسان کلی» است که ما در ذهن تصور می کنیم و «ینطبق علی کثیرین»؛ اما همین طبیعتی که در خارج، وجود شخصی یافته، این انسان شخصی، غیر از آن انسان شخصی است و این غیر از انسان شخصی دیگر است.
وی افزود: نتیجه کلام امام آن است که انسان ها موجودند و به وجود هر فرد یک انسان محقق است، همان طور که وجود آن انسان و آن طبیعت به وجود این فرد است، انعدام آن طبیعت هم به انعدام این فرد است؛ پس همان طور که «یوجد تلک الطبیعه بوجود فرد منها»، «تنعدم تلک الطبیعه بانعدام فردها ذاک».
وی افزود: البته انعدام طبیعت به انعدام فردی، تنافی با ثبوت طبیعت با ثبوت فرد دیگر ندارد؛ چه اشکالی دارد که بگوییم طبیعت انسان هم موجودة و هم معدومة. آن انسان متحقق به تحقق زید است و این انسان منعدم به انعدام بکر.
http://neshasteasatid.com/node/4223
در مصاحبه فوق نیز به تفاوت کلی طبیعی در فلسفه با کلی مطرح در اصول فقه اشاراتی شده است.