امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شخصیت و قیام زید بن علی علیه السلام
#1
بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به اینکه سلسله مطالب مربوط به قیام زید در صفحه پیشین شلوغ و مخلوط به مباحث دیگر شد، صفحه جدیدی احداث کردم.

اول از همه متن دقیقی که جناب آقای رفاهی در انتها بیان نمودند که برای شروع این صفحه ارسال می شود:

(16-دي-1400, 23:18)محمود رفاهی فرد نوشته: ادعا این است که با توجه به این که از میان شیعیان، تنها یک نفر (سلیمان بن خالد) در قیام زید همراهی کرده است و آن یک نفر هم بعدا توبه کرده، صدور چنین کلامی (ویل لمن سمع واعیته فلم یجبه) از امام علیه السلام قابل التزام نیست اگر چنین کلامی، در صدد ترغیب جدی به همراهی با زید صادر شده باشد (چنانکه به همین جهت، این حدیث مطرح شد)
اما این که از میان شیعیان، تنها سلیمان بن خالد با زید خروج کرده است، مستندش کلام نجاشی و شیخ طوسی در ترجمه ی اوست:
 "و خرج مع زيد و لم يخرج معه من أصحاب أبي جعفر عليه السلام غيره فقطعت يده"‏
 "خرج مع زيد فقطعت إصبعه معه و لم يخرج من أصحاب أبي جعفر عليه السلام غيره"
و مستند توبه ی او، رجال برقی است:
 "كان خرج مع زيد بن علي فأفلت و في كتاب سعد: أنه خرج مع زيد فأفلت فمن الله عليه و تاب و رجع بعده"
اما گزارش هایی که آقای محمد حسین نقل کردند، نه تنها این ادعا را رد نمی کند، بلکه اتفاقا تایید می کند. اما گزارشی که از البدایه و النهایه آورده اند، از همان گزارش مشخص است که در شرف خروج زید، وقتی شیعیان نظر زید را درباره ابوبکر و عمر جویا می شوند از او کناره می گیرند و بیعتشان را نقض می کنند و زید را در خروج، همراهی نمی کنند. آقای محمد حسین این را به عنوان شاهد بیعت شیعه با زید آورده اند در حالی که بحث در همراهی شیعه با زید در خروج بود نه بیعتی که پیش از خروج، آن را بشکنند!
در ادامه ی گزارشی که از ابن خلدون آورده اند هم به همین مطلب اشاره شده:
"فمنهم الإمامية القائلون بوصيّة النبيّ صلى الله عليه وسلم لعليّ بالإمامة، ويسمّونه الوصيّ بذلك، ويتبرءون من الشيخين لما منعوه حقه بزعمهم، وخاصموا زيدا بذلك حين دعا بالكوفة"
در ادامه ی گزارش منقول از طبری نیز همین مطلب آورده شده و البته با تتمه ای جالب توجه:
ففارقوه ونكثوا بيعته، وقالوا: سبق الإمام- وكانوا يزعمون أن أبا جعفر محمد بْن علي أخا زيد بْن علي هو الإمام، وكان قد هلك يومئذ- وكان ابنه جعفر بْن محمد حيا، فقالوا: جعفر امامنا اليوم بعد أبيه، وهو أحق بالأمر بعد أبيه، ولا نتبع زيد بْن علي فليس بإمام فسماهم زيد الرافضة.
هر چند که طبری در ادامه ادعا می کند که شیعیان، امری از ناحیه ی امام داشته اند که با زید بیعت کنند چرا که هو والله أفضلنا وسيدنا وخيرنا
اما مشخص است که صدور چنین مطلبی از امام صادق علیه السلام چه از نظر تاریخی و چه از نظر کلامی قابل قبول نیست.
گزارش مربوط به عمار ساباطی هم مشخص است که ربطی به همراهی عمار با زید در خروج ندارد.
پاسخ
#2
دیدگاه ائمه(ع) درباره شخصیت و قیام زید بن‌علی (بر اساس سیر و بستر تاریخی مناسبات زید بن‌علی و پیشوایان امامیه (ع))


نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
  • روح الله توحیدی نیا
دانش‌پژوه حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری رشته تاریخ اسلام دانشگاه تهران
چکیده
قیام زید بن‌علی (م121ق) از جهت زمینه‌ها، عوامل، ابعاد، نتیجه و پیامدهایش از موضوعات تاریخی پر ابهام است. یکی از ابعاد این موضوع، که همچنان مورد بحث محققان است، چگونگی مناسبات زید بن‌علی با پیشوایان امامیه و ماهیت عقیده و عمل وی در این روابط است. نگارنده معتقد است آنچه موجب پراکندگی نظرات و ابهام در این موضوع شده، کم‌توجهی به سیر تاریخی روابط و بستر سیاسی رخدادها و نگاه یکجانبه به اصالت اخبار است. از این رو در این مقاله روابط زید بن‌علی به طور جداگانه با سه امام هم‌دروه‌اش، یعنی امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، بررسی می‌شود. نتایج تحقیق در این مطالعه بسترشناسانه نشان از سیر ناهمگون و نزولی تعاملات زید با رهبران امامیه و تأثیر شرایط سیاسی موجود در واکنش‌ها و فرمایشات ائمه (ع) در تمجید زید بن‌علی و قیام او دارد؛ موضوعی که قائلان به تأیید قیام زید از سوی ائمه (ع) به آن توجه نکرده‌اند.

دانلود مستقیم
پاسخ
#3
بسم الله الرحمن الرحیم
✳️چرا قیام زید نمی تواند مشروع باشد؟/1
 
در مورد زید بن علی بن الحسین (علیهما السلام) در این ارائه توضیح داده شد که بر اساس شواهد تاریخی قیام او نمی تواند مورد تأیید باشد.
خلاصه ای از این دلایل چنین است:
 
1️اعتقاد شخص زید واقعا دانسته نیست، معمولا تلاش می کنند روایات مدح وی را پر رنگ کنند؛‌ اما در مقابل،  غیر از ادّعاهایی که در کتب زیدیه به او نسبت می دهند، روایات انحراف وی هم قابل توجه بوده و در کتب معتبر نقل شده است. طبیعتا وقتی فرقه ای به فردی منتسب می شود، لازمست ارتباطی بین عقائد او با اصحاب و اطرافیانش باشد که موجب شکل گیری یک مذهب مستقلّ در ادامه می شود.

✔️یک نمونه ی مهم، روایت کتاب کافی در گفتگوی میان زید و امام باقر علیه السلام است. در این جلسه زید نامه های کوفیان را که از او درخواست قیام کرده بودند به امام باقر علیه السلام نشان می دهد. امام علیه السلام ضمن تأکید بر این که وجوب اطاعت تنها برای یک نفر از اهل بیت علیهم السلام است، وی را از عجله کردن باز می دارند. در اینجا زید خشمناک شده و می گوید:
 لیس الإمام منا من جلس فی بیته و أرخى ستره و ثبط عن الجهاد؛ و لکن الإمام منا من منع حوزته و جاهد فی سبیل الله حق جهاده و دفع عن رعیته و ذب عن حریمه‏!
امام نمی شود خانه نشین باشد،‌ بلکه باید در راه خدا جهاد و از مردم دفاع کند.
در ادامه امام علیه السلام او را اندرز می دهند که به خود نسبتی خلاف آنچه شارع معین نموده، ندهد. (کافی 1/357)
 
✔️نمونه دیگر روایت نعمانی است: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید قال حدثنا القاسم بن محمد بن الحسن بن حازم قال حدثنا عبیس بن هشام عن عبد الله بن جبلة عن علی بن أبی المغیرة عن أبی الصباح قال: دخلت على أبی عبد الله ع فقال لی ما وراءک؟ فقلت: سرور من {نسخه ديگر: شرّ ورائي} عمک زید خرج یزعم أنه ابن سبیة و هو قائم هذه الأمة و أنه ابن خیرة الإماء؟ فقال:« کذب لیس هو کما قال؛ إن خرج قُتِل». (الغیبة للنعمانی/229)
 
نعمانی از ابى الصباح نقل کرده که گفت:
بخدمت ابى عبد الله (امام صادق) علیه السلام رسیدم، بمن فرمود: چه خبر؟
عرض کردم: مردم به عمویتان زید خوشحالند که خروج کرده و گمان میکند که او فرزند کنیز و قائم این امت و فرزند برگزیده کنیزان است. فرمود: «دروغ میپندارد، او آنچه گفته نیست. اگر خروج کند کشته خواهد شد».
 
✔️همچنین از مناظرات اصحاب با زید،‌ که بعضی به سند صحیح نقل شده و در ادامه بیان می کنیم ان شاء الله، تلقّی نادرست او از امامت دانسته می شود. مثلاً در گفتگوی ابو الصباح کنانی با وی آمده است:
فقلت له: یا أبا الحسین‏، بلغنی أنک قلت الأئمة أربعة ثلاثة مضوا و الرابع هو القائم!؟ قال زید: هکذا قلت‏...
 
این نوشته نمی خواهد انحراف زید را به صرف چند نقل ثابت کند؛ چرا که در مقابل روایاتی رسیده که بیانگر اعتقاد صحیح وی و تخطئه ی قیام اوست؛ اما در هر صورت تردید جدّی در درستی اعتقادات زید وجود دارد. هر چند ممکن است برای او دو دوره ی فکری قائل شویم.
پاسخ
#4
✳️چرا قیام زید نمی تواند مشروع باشد؟/۲
(مناظرات اصحاب با زيد)
 
دلیل روشن دیگری که به خوبی نارضایتی امام صادق علیه السلام از قیام زید را نشان می دهد، اینست که اصحاب نزدیک ایشان در این قیام شرکت نکردند؛ بلکه نقل های مختلفی از مناظرات و بحثهای آنان با خود زید و یاران او رسیده است که در برخی از این نقل ها، امام صادق علیه السلام از شاگرد خود تقدیر هم فرموده اند.
 
عجیب این جاست که گروهی تلاش می کنند یک فعالیت سیاسی سرّی برای امام علیه السلام فرض کنند که هم در پی حکومت بوده و هم از قیامها پشتیبانی می کرده است! آیا معقول است خود یاران نزدیک ایشان که پیوسته از سفره ی دانششان بهره می بردند، خبری از این مطلب نداشته باشند، و بعد از هزار و اندی سال این سرّ مگو  توسط افرادی که تنها اطلاعشان از تاریخ آن عصر گزارش هایی از لابلای کتب است، افشا گشته باشد؟!
جالب اینجاست که این افراد حرکت مبارزاتی را یک اصل اساسی در مکتب اسلام می شمارند، و از طرفی تمام گزارش های نهی از قیام و تخطئه ی قیام کنندگان را به عنوان تقیّه کنار می گذارند.
 سؤال اینجاست که آیا فروع دین در نظر شارع اهمیت بیشتری دارد یا اصول آن؟ چطور می توان تصور کرد امامان شیعه علیهم السلام با آن فضای اختناق شدید در عین حال توانستند احکام فقهی و اصول کلامی مخالف مکتب عامه را به شاگردان خود برسانند، اما در رساندن مطلب اساسی تر کوتاهی کردند!؟ به روشنی کمتر مطلبی را همچون برائت از شیخین و ارتداد صحابه می توان یافت که مورد حساسیت شدید دستگاه حکومتی بوده است؛ اما به قدری در این موضوع روایات صحیحه وارد شده که تکلیف هر شیعه ای را روشن میکند. البته در موقعیت لازم تقیّه را هم رعایت می کردند، اما اصحاب به خوبی در می یافتند که سخن از جهت تقیّه صادر شده است.
روایات شیعه، به خوبی گواه بر این است که اصحاب با روشنگری های ائمه علیهم السلام، نادرستی قیام زید را دریافته و با صلابت از او انتقاد می کردند. متن کامل عربی و ارجاعات بيشتر این مناظرات را در فایل زير جمع آوری کرده ام.

.pdf   مناظرات اصحاب.pdf (اندازه 133.12 KB / تعداد دانلود: 13)
پاسخ
#5
Rainbow 
در مورد قیام زید دو طایفه روایت وجود دارد لذا این شیوه ی درستی نیست که فقط یک طایفه را بفرمایید و نتیجه گیری کنید باید بین روایات جمع شود
قَوْلِ جَعْفَرٍ ع‏ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّي زَيْداً لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى إِنَّمَا دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنَا الرِّضَا.
. و تصديق ذلك‏
مَا حَدَّثَنَا بِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَامِرُ بْنُ عِيسَى بْنِ عَامِرٍ السُّيْرَفِيُّ بِمَكَّةَ فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُطَهَّرٍ قَالَ‏
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 307
حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ هَارُونَ الْبَجَلِيُّ عَنْ أَبِيهِ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ هَارُونَ قَالَ: لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدٍ بَعْدَ قَتْلِ أَبِيهِ وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى خُرَاسَانَ فَمَا رَأَيْتُ رَجُلًا فِي عَقْلِهِ وَ فَضْلِهِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ ع فَقَالَ إِنَّهُ قُتِلَ وَ صُلِبَ بِالْكُنَاسَةِ ثُمَّ بَكَى وَ بَكَيْتُ حَتَّى غُشِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا سَكَنَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا الَّذِي أَخْرَجَهُ إِلَى قِتَالِ هَذَا الطَّاغِي وَ قَدْ عَلِمَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ مَا عَلِمَ فَقَالَ نَعَمْ لَقَدْ سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ سَأَلْتُ أَبِي ع يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ يَدَهُ عَلَى صُلْبِي فَقَالَ يَا حُسَيْنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زَيْدٌ يُقْتَلُ شَهِيداً إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَتَخَطَّى هُوَ وَ أَصْحَابُهُ رِقَابَ النَّاسِ وَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَكُونَ كَمَا وَصَفَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ أَبِي زَيْداً كَانَ وَ اللَّهِ أَحَدَ الْمُتَعَبِّدِينَ قَائِمٌ لَيْلَهُ صَائِمٌ نَهَارَهُ يُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّ جِهَادِهِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَكَذَا يَكُونُ الْإِمَامُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ بِإِمَامٍ وَ لَكِنْ كَانَ مِنْ سَادَاتِ الْكِرَامِ وَ زُهَّادِهِمْ وَ كَانَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ جَاءَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ كَاذِباً فَقَالَ مَهْ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَبِي ع كَانَ أَعْقَلَ مِنْ أَنْ يَدَّعِيَ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّمَا قَالَ أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَنَى بِذَلِكَ عَمِّي جَعْفَراً قُلْتُ فَهُوَ الْيَوْمَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ قَالَ نَعَمْ هُوَ أَفْقَهُ بَنِي هَاشِمٍ ثُمَّ قَالَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أُخْبِرُكَ عَنْ أَبِي ع وَ زُهْدِهِ‏
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 309
وَ عِبَادَتِهِ أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي فِي نَهَارِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا جُنَّ ع نَامَ نَوْمَةً خَفِيفَةً ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَقُومُ قَائِماً عَلَى قَدَمَيْهِ يَدْعُو اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ يَتَضَرَّعُ لَهُ وَ يَبْكِي بِدُمُوعٍ جَارِيَةٍ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ سَجَدَ سَجْدَةً ثُمَّ يَقُومُ يُصَلِّي الْغَدَاةَ إِذَا وَضَحَ الْفَجْرُ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قَعَدَ فِي التَّعْقِيبِ إِلَى أَنْ يَتَعَالَى النَّهَارُ ثُمَّ يَقُومُ فِي حَاجَتِهِ سَاعَةً فَإِذَا قَرُبَ الزَّوَالُ قَعَدَ فِي مُصَلَّاهُ فَسَبَّحَ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَجَّدَهُ إِلَى وَقْتِ الصَّلَاةِ فَإِذَا حَانَ وَقْتُ الصَّلَاةِ قَامَ فَصَلَّى الْأُولَى وَ جَلَسَ هُنَيْئَةً وَ صَلَّى الْعَصْرَ وَ قَعَدَ [فِي‏] تَعْقِيبِهِ سَاعَةً ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ صَلَّى الْعِشَاءَ وَ الْعَتَمَةَ قُلْتُ كَانَ يَصُومُ دَهْرَهُ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ يَصُومُ فِي السَّنَةِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ يَصُومُ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ قُلْتُ فَكَانَ يُفْتِي النَّاسَ فِي مَعَالِمِ دِينِهِمْ قَالَ مَا أَذْكُرُ ذَلِكَ عَنْهُ ثُمَّ أَخْرَجَ إِلَيَّ صَحِيفَةً كَامِلَةً فِيهَا أَدْعِيَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع.
25 باب ما جاء عن الرضا ع في زيد بن علي ع‏[1]
1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْمُكَتِّبُ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي عُبْدُونٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا حُمِلَ زَيْدُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ‏[2] وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَ قَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ‏ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوكَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍ‏[3] فَقُتِلَ وَ لَوْ لَا مَكَانُكَ مِنِّي لَقَتَلْتُهُ فَلَيْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغِيرٍ فَقَالَ الرِّضَا ع يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَقِسْ أَخِي زَيْداً إِلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ كَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِي سَبِيلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع يَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّي زَيْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى[4] بِمَا دَعَا إِلَيْهِ وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِي فِي خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا عَمِّ إِنْ رَضِيتَ أَنْ تَكُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْكُنَاسَةِ[5] فَشَأْنَكَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَيْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَهُ[6] فَلَمْ يُجِبْهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَ لَيْسَ قَدْ جَاءَ فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ بِغَيْرِ حَقِّهَا مَا جَاءَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيٍّ لَمْ يَدَّعِ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِنَّمَا جَاءَ مَا جَاءَ فِيمَنْ يَدَّعِي أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَّ عَلَيْهِ ثُمَّ يَدْعُو إِلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ وَ يُضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ كَانَ زَيْدٌ[7] وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآيَةِ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ‏[8]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 249
قال محمد بن علي بن الحسين مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه لزيد بن علي فضائل كثيرة عن غير الرضا[9] أحببت إيراد بعضها على أثر هذا الحديث ليعلم من ينظر في كتابنا هذا اعتقاد الإمامية فيه‏......
روایات در ادامه می آید


[1] ( 8). باب 25- فيه« 7» أحاديث.
[2] ( 9). خ ل« بني العباس».
[3] ( 1). أي زيد بن عليّ بن الحسين عليهما السلام.
[4] ( 2). أي دعا الناس بان يرضوا بامام من آل محمّد صلوات اللّه عليهم و لا يدعو لنفسه.
[5] ( 3). الكناسة بالضم: موضع الزبالة و اسم محلة بالكوفة.
[6] ( 4). الواعية: الصراخ و الصوت كما في القاموس. و في بعض النسخ الخطية:« داعيته».
[7] ( 5). و في النسخة المطبوعة الجديدة:« زيد بن عليّ عليه السلام».
[8] ( 6). الحجّ. الآية 78.
[9] ( 7). أي من غير حديث الرضا عليه السلام.
پاسخ
#6
ادامه ی روایات مدح قیام زید:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُ‏[1] فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ‏
 
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 250
وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْحُسَيْنِ ع‏ يَا حُسَيْنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زَيْدٌ يَتَخَطَّى هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رِقَابَ النَّاسِ غُرّاً مُحَجَّلِينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب‏
4- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ‏[2] بْنُ عَلِيٍّ النَّاصِريُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ رُشَيْدٍ عَنْ عَمِّهِ أَبِي مَعْمَرٍ سَعِيدِ بْنِ خَيْثَمٍ‏[3] عَنْ أَخِيهِ مَعْمَرٍ[4] قَالَ: كُنْتُ جَالِساً[5] عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَجَاءَ زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع‏
فَأَخَذَ بِعِضَادَتَيِ‏[6] الْبَابِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يَا عَمِّ أُعِيذُكَ بِاللَّهِ أَنْ تَكُونَ الْمَصْلُوبَ بِالْكُنَاسَةِ فَقَالَتْ أُمُّ زَيْدٍ وَ اللَّهِ لَا يَحْمِلُكَ‏[7] عَلَى هَذَا الْقَوْلِ غَيْرُ الْحَسَدِ لِابْنِي فَقَالَ ع يَا لَيْتَهُ حَسَداً[8] يَا لَيْتَهُ حَسَداً ثَلَاثاً حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي ع أَنَّهُ قَالَ يَخْرُجُ مِنْ وُلْدِهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زَيْدٌ يُقْتَلُ بِالْكُوفَةِ وَ يُصْلَبُ بِالْكُنَاسَةِ يَخْرُجُ مِنْ قَبْرِهِ حِينَ يُنْشَرُ[9] تُفَتَّحُ لِرُوحِهِ أَبْوَابُ السَّمَاءِ يَبْتَهِجُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يُجْعَلُ رُوحُهُ فِي حَوْصَلَةِ طَيْرٍ أَخْضَرَ يَسْرَحُ فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشَاءُ.
6- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ‏[10] الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ‏[11] بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ‏[12] بْنُ سَيَابَةَ قَالَ: خَرَجْنَا وَ نَحْنُ سَبْعَةُ نَفَرٍ فَأَتَيْنَا الْمَدِينَةَ فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع فَقَالَ لَنَا أَ عِنْدَكُمْ خَبَرُ عَمِّي زَيْدٍ فَقُلْنَا قَدْ خَرَجَ أَوْ هُوَ خَارِجٌ قَالَ فَإِنْ أَتَاكُمْ خَبَرٌ فَأَخْبِرُونِي فَمَكَثْنَا أَيَّاماً فَأَتَى رَسُولُ بَسَّامٍ الصَّيْرَفِيِّ بِكِتَابٍ فِيهِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيٍّ ع قَدْ خَرَجَ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ غُرَّةَ صَفَرٍ فَمَكَثَ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِيسَ وَ قُتِلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ قُتِلَ مَعَهُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَدَخَلْنَا عَلَى الصَّادِقِ ع فَدَفَعْنَا إِلَيْهِ الْكِتَابَةَ فَقَرَأَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ‏ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَحْتَسِبُ عَمِّي إِنَّهُ كَانَ نِعْمَ الْعَمُّ إِنَّ عَمِّي كَانَ رَجُلًا لِدُنْيَانَا وَ آخِرَتِنَا مَضَى وَ اللَّهِ عَمِّي شَهِيداً[13] كَشُهَدَاءَ اسْتُشْهِدُوا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ص.
7- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: انْتَهَيْتُ إِلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع صَبِيحَةَ يَوْمٍ خَرَجَ بِالْكُوفَةِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ يُعِينُنِي مِنْكُمْ عَلَى قِتَالِ أَنْبَاطِ[14] أَهْلِ الشَّامِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً لَا يُعِينُنِي مِنْكُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ أَحَدٌ إِلَّا أَخَذْتُ بِيَدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا قُتِلَ اكْتَرَيْتُ رَاحِلَةً وَ تَوَجَّهْتُ نَحْوَ الْمَدِينَةِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ اللَّهِ لَأُخْبِرَنَّهُ‏[15] بِقَتْلِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ فَيَجْزَعُ عَلَيْهِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ‏[16] مَا فَعَلَ عَمِّي زَيْدٌ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَقَالَ قَتَلُوهُ قُلْتُ إِي‏وَ اللَّهِ قَتَلُوهُ قَالَ فَصَلَبُوهُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ فَصَلَبُوهُ قَالَ فَأَقْبَلَ يَبْكِي دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ عَنْ جَانِبَيْ خَدِّهِ‏[17] كَأَنَّهَا الْجُمَانُ ثُمَّ قَالَ يَا فُضَيْلُ شَهِدْتَ مَعَ عَمِّي زَيْدٍ قِتَالَ أَهْلِ الشَّامِ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ فَكَمْ قَتَلْتَ مِنْهُمْ قُلْتُ سِتَّةً قَالَ فَلَعَلَّكَ شَاكٌّ فِي دِمَائِهِمْ قُلْتُ‏[18] لَوْ كُنْتُ شَاكّاً[19] مَا قَتَلْتُهُمْ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَشْرَكَنِي اللَّهُ فِي تِلْكَ الدِّمَاءِ مَا مَضَى وَ اللَّهِ زَيْدٌ عَمِّي وَ أَصْحَابُهُ إِلَّا شُهَدَاءَ[20] مِثْلَ مَا مَضَى عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَصْحَابُهُ.
 


[1] ( 8). خ ل« القاضي و» قد مر ان الصواب ما في المتن. فراجع« ص 142».
[2] ( 4). و في نسخة:« الحسن».
[3] ( 5). خيثم بالخاء المعجمة و الثاء المثلثة بعد الياء المنقطة تحتها نقطتين.
[4] ( 6). معمر على زنة مصدر: اسم رجل. و المعمر أيضا المنزل الواسع.
[5] ( 7). خ ل« كنا جالسا».
[6] ( 1). العضادة بالكسر: جانب العتبة من الباب.
[7] ( 2). خ ل« ما يحملك».
[8] ( 3). خ ل« يا ليته حسدا».
[9] ( 4). خ ل« ينشأ».
[10] ( 1). و في نسخة:« الحسن».
[11] ( 2). و في بعض النسخ الخطية:« الحسين».
[12] ( 3). خ ل« عبد الرحمن».
[13] ( 4). خ« مضى و اللّه عمى شهيدا».
[14] ( 5). النبط و النبيط: قوم ينزلون بالبطائح بين العراقين.
[15] ( 6). و في نسخة:« لا اخبرنه».
[16] ( 7). خ« لى».
[17] ( 1). و في نسخة:« على ديباجتى خده».
[18] ( 2). خ ل« فقلت».
[19] ( 3). خ« فى دمائهم».
[20] ( 4). خ ل« مضى و اللّه زيد عمى و أصحابه شهداء».
پاسخ
#7
عجيبست نمی دانم در مسأله ی قیام زید چند بار این مسائل مطرح و گفتگو شده اما همچنان جوابها تکرار می شود.
برادر عزیز، شما حتما خیلی خوب می دانید صرف روایت و نقل قول ردیف کردن چیزی را ثابت نمی کند.
باید با معیارهای حدیثی، رجالی و تاریخی سنجیده شود.
نوشته اید: "در مورد قیام زید دو طایفه روایت وجود دارد لذا این شیوه ی درستی نیست که فقط یک طایفه را بفرمایید و نتیجه گیری کنید باید بین روایات جمع شود"
بنده هنوز وارد طوایف روایات نشدم و اصلا در مقام جمع نبودم. اگر دقیق می خواندید تصریح کردم که: این نوشته نمی خواهد انحراف زید را به صرف چند نقل ثابت کند....
اما در مورد دیدگاه اصحاب نسبت به زید طوائفی در کار نیست و مسأله واضحست.
باز هم تکرار می کنم مهم در مسأله ی قیام زید اینست که اصحاب و خواصّ امام باقر و امام صادق علیهما السلام به روشنی در مقابل قیام زید بوده و حتی با وی مناظره می کردند. این مسأله مورد اتفاق و از واضحات تاریخی و حدیثی هست و به اسانید مختلف که برخی صحیح هم هستند نقل شده و اضافه کرده اند که تعدادی از این مناظرات مورد تأیید امام علیه السلام نیز قرار گرفته است.
از جهت تاریخی و رجالی امکان ندارد فردی از خاندان امام علیه السلام قیام کند، اصحاب خاص امام علیه السلام او را تنها بگذارند و بعد کشته شود و این افراد خیلی راحت همچنان در محضر امام علیه السلام رفت و آمد داشته و بلکه از آنها تمجید شود که زید را کوبانده اند!!

در مجموع روایات ذمّ زید یا قیام وی توسط بزرگان اصحاب و در کتب معتبر نقل شده در حالیکه عمده ی روایات تعریف او نه در کتب معتبره هست و نه اسناد قابل توجهی دارد. دقت نمودید این نقل های شما حتی یک سند معتبر نداشت؟

مسلما گروه هایی طرفدار زیدیه هم بودند که تلاش می کردند خود را مشروع و مورد تأیید ائمه علیهم السلام نشان دهند و در این راه ابایی از جعل و تحریف نداشتند. شما نگاهی به کتب زیدیه بیندازید برایتان معلوم می شود علیه شیعیان امامی هم روایت ساخته اند!

ضمنا مقاله ی اول را هم مطالعه بفرمایید.
پاسخ
#8
این که مشخص بود بحث در قیام زید است نه انحراف غیر قیام جالب است که می فرمایید اگر دقت می کردید....
برای بنده هم عجیب است که وقتی شما سه گزارش پشت سر هم ردیف می کنید بدون بررسی رجالی و حدیثی نتیجه ی مطلوب حاصل می شود و آن وقت طرف مقابل فقط متهم می شود به لیست کردن.!! بائکم تجر و بائی لا تجر؟!!
سابق هم در پاسخ آقای رفاهی عرض کردم اینکه حضرت خواص خود را به این سمت روانه نکردند کشف از عدم مشروعیت قیام نمی کند چون ممکن است حضرت تبیین اصل معارف شیعی را به وسیله ی شاگردان مهم تر از قیام می دانستند اما اگر کسی هم قیام می کرد او را غیر مشروع نمی دانستند.احتمال این معنا هم ملازمه ی شما را مخدوش می کند
مگر نقلی که شما از کافی آوردید که مناظره ی زید با امام باقر بود سند درستی داشت؟لطفا روایات مورد تمسک خود را هم بررسی رجالی و حدیثی بفرمایید
 .به این نکته هم دقت بفرمایید صدوق می گوید من می خواهم نظر امامیه را راجع به زید مطرح کنم این کم مطلبی نیست نظر فرقه ی امامیه را بزرگ طایفه ی تبیین کرده اگر این مقدار نظر اصحاب برای شما مهم هست نظر بزرگان طایفه هم مهم است.
این احتمال که روایاتی جعل شده باشد در طرف مقابل هم هست برای تخریب زید روایت جعل شود که احدی نتواند دیگر مقابل بنی امیه و بنی عباس اعتراض کند.
نکته ی مهمی که در مورد قیام زید مطرح شده لو ظفر لوفی الینا هست همین نکته می تواند کشف کند که اگر قیامی صورت بگیرد و به دنبال این باشد که تماما فرمایشات اهل بیت را در خارج محقق سازد روایات کل رایه قبل قیام القائم شامل حالش نمی شود.
علی ای حال بنده مصر بر یک طرف نیستم و هنوزبه جمع بندی نرسیدم و در مقام بحث هستم اما این رویه ی شما را راجع به قیام زید نمی پسندم که فقط یک طرفه روایات را می آورید بعد هم می فرمایید من در مقام جمع آوری نیستم.همیشه در بحثهای با شما دیدم  روایات ذامه را می آورید حالا این طور می فرمایید.حمل به صحت می کنیم... 
پاسخ
#9
(28-دي-1400, 10:00)عرفان عزیزی نوشته: این که مشخص بود بحث در قیام زید است نه انحراف غیر قیام جالب است که می فرمایید اگر دقت می کردید....

از کجا مشخص شد؟ بنده اصلا این بحث را در بخش (بررسی راویان) ذکر کردم و تیتر بحث هم نوشته شده (شخصیت و قیام زید)، مسلما تعیبن کننده ی موضوع هر بحثی شروع کننده ی آنست. اصلا بحث مشروعیّت قیام هم نبوده و نمی دانم چرا به حدیث (کلّ رایة) و... پرداختید


(28-دي-1400, 10:00)عرفان عزیزی نوشته: برای بنده هم عجیب است که وقتی شما سه گزارش پشت سر هم ردیف می کنید بدون بررسی رجالی و حدیثی نتیجه ی مطلوب حاصل می شود و آن وقت طرف مقابل فقط متهم می شود به لیست کردن.!! بائکم تجر و بائی لا تجر؟!!

خواهشمندم ترتیب مباحث را از ابتدا ملاحظه بفرمایید، بنده اول بحث اعتقاد زید و روشن نبودن مطلب را عرض کردم بدون جزم به یکطرف.
سپس بحث دیدگاه اصحاب شد. در این زمینه عرض کردم مطلب همراهی نکردن اصحاب روشن است، و وقتی مساله اینقدر واضح باشد نیاز به بررسی های رجالی نیست (هرچند اگر فایل پیوست مناظرات را مطالعه بفرمایید می بینید که مثلا نقل مؤمن الطاق سند صحیح دارد)؛ در خصوص این بحث هم معارضی ذکر نکردید که نشان دهد اصحاب با زید همراه بوده اند و چنین چیزی هم یافت نخواهید کرد. بعد از این شاکی هستید که چرا فقط روایات ذامّه را می آورم! از خودم که نمی توانم روایت بتراشم!


همچنین بنده ابتدا مقاله اقای توحیدی نیا را فرستادم که نیاز مجددی به ذکر شواهد نباشد. در همانجا نظر شیخ صدوق را نقد کرده و احتمال می دهد به علت تمایلات زیدی صاحب بن عباد ایشان قدری مماشات کرده. در هر صورت نظر یک محدّث که بیش از دو قرن بعد مطرح کرده در قبال نظر اصحاب جلیل القدری که مورد امضای ائمه معصومین علیهم السلام بودند قابل مقایسه نیست.

در کلام پیشین از روانه نکردن اصحاب برای قیام چیزی استفاده نکردم که بخواهید در پی عدم ملازمه باشید؛
بلکه عین آنچه عرض کردم و ناچارم تکرار کنم این بود:

"مهم در مسأله ی قیام زید اینست که اصحاب و خواصّ امام باقر و امام صادق علیهما السلام به روشنی در مقابل قیام زید بوده و حتی با وی مناظره می کردند. این مسأله مورد اتفاق و از واضحات تاریخی و حدیثی هست و به اسانید مختلف که برخی صحیح هم هستند نقل شده و اضافه کرده اند که تعدادی از این مناظرات مورد تأیید امام علیه السلام نیز قرار گرفته است."

وقتی شاگردان امام صادق علیه السلام با زید مناظره کرده، و جوابی برایش نگذاشته اند بعد امام صادق علیه السلام هم بفرماید: «أخذته من بين يديه و من خلفه، و عن يمينه و عن شماله ، و من فوق رأسه و من تحت قدميه، و لم تترك له مسلكا يسلكه» (حدیث اول فایل مناظرات به سند صحیح)، این یعنی صرفاً هرکسی وظیفه ای دارد؟!

ضمنا بنده حکم  قطعی به جعلی بودن نکردم، از جهت این بود که باید به اسناد و نحوه ی انتقال احادیث توجه داشت. عرض کردم رجال احادیثی که ذکر کردید قابل اعتنا نیستند، در حالیکه رجال احادیثی که بنده ذکر کردم از بزرگان هستند و احتمال جعل در آنان نمی رود.
پاسخ
#10
در مورد شخصیت جناب زید مناسب بود که اشاره‌ای هم به ترجمه‌ی زید از کتب رجالی شود:

نقل قول:رجال‏ ابن ‏داود /الجزء الأول ‏من.../باب ‏الزاء المعجمة/ ص 164
653 - زيد بن علي بن الحسين: ين قر ق [جخ‏] قتل سنة إحدى و عشرين و مائة و له اثنان و أربعون سنة. شهد له الصادق عليه السلام بالوفاء و ترحم عليه‏.

به نظر می‌رسد که داوری ابن داود (رجالی قرن هفتم با قابلیت دسترسی به کتابخانه‌ی ابن طاوس) در مورد روایات صادر از امام صادق ع نسبت به جناب زید، بر اظهار نظرهای قرن پانزدهمی ترجیح داشته باشد، ابن داود گفته است که امام صادق ع شهادت به وفای زید داده است. لذا این که فکر کنیم که روایات تعریف او نه در کتب معتبره هست و نه اسناد قابل توجهی دارد، درست نیست.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مراد از عبارت تادب علیه در کلام نجاشی عرفان عزیزی 0 940 15-تير-1399, 14:56
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان