امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شخصیت و قیام زید بن علی علیه السلام
#11
در مورد مناظرات اصحاب امام صادق ع هم، باز گزارش‌ها دست‌چین شده نشر داده می‌شود و قسمت‌هایی که دال بر مشروعیت قیام اوست اصلاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد و گفته می‌شود
نقل قول:شاگردان امام صادق علیه السلام با زید مناظره کرده، و جوابی برایش نگذاشته اند بعد امام صادق علیه السلام هم بفرماید: «أخذته من بين يديه و من خلفه، و عن يمينه و عن شماله ، و من فوق رأسه و من تحت قدميه، و لم تترك له مسلكا يسلكه»

در حالی که در برخی مناظرات، مشروعیت قیام زید و جواز همراهی با او مورد تأیید امام قرار گرفته است؛ مثلاً خوب است گزارش کشی در مورد مناظره زراره با زید در حضور امام صادق و تأیید امام صادق نسبت به مفاد این مناظره را با هم مرور کنیم -مناظره‌ی ذکر شده در صفحه‌ی 3 فایل مناظرات-:

نقل قول:حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ، عَنْ أَبِي خِدَاشٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ.

وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُمِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى، عَنِ ابْنِ الرَّيَّانِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ‏ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ:

قَالَ لِي زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) وَ أَنَا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَا تَقُولُ يَا فَتَى فِي رَجُلٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اسْتَنْصَرَكَ فَقُلْتُ إِنْ كَانَ مَفْرُوضَ الطَّاعَةِ نَصَرْتُهُ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ مَفْرُوضِ الطَّاعَةِ فَلِي أَنْ أَفْعَلَ وَ لِي أَنْ لَا أَفْعَلَ، فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَخَذْتَهُ‏ وَ اللَّهِ‏ مِنْ‏ بَيْنِ‏ يَدَيْهِ‏ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ مَا تَرَكْتَ لَهُ مَخْرَجاً.

رجال الكشي، ص: 152 و 153
زید به زراره می‌گوید که ای جوان! اگر مردی از آل محمد تو را به یاری بطلبد، چه می‌گویی؟
زراره پاسخ می‌دهد اگر آن کس مفروض الطاعة باشد، او را یاری خواهم کرد و اگر مفروض الطاعة نباشد، اختیار با خودم است اگر بخواهم یاری می‌کنم؛ اگر بخواهم یاری نمی‌کنم.
وقتی زید خارج شد، امام صادق به من گفت: «أَخَذْتَهُ‏ وَ اللَّهِ‏ مِنْ‏ بَيْنِ‏ يَدَيْهِ‏ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ مَا تَرَكْتَ لَهُ مَخْرَجاً» (شبیه همان عباراتی که به مؤمن الطاق گفته بودند)
طبق این روایت نظر زراره این بوده است که یاری کردن در قیام زید، جایز است و امام صادق ع هم این نظر را تأیید کردند.
روایت دو سند دارد که ظاهراً قابل تصحیح است، مخصوصاً طریق اول.
پاسخ
#12
این اصرار شما در ورود به این بحث عجیبست، صفحه پیشین را که قبضه نمودید، عجالتا اشتباهاتی که در آن قسمت مرتکب شدید تصحیح بفرمایید تا به اینجا برسد.

اگر قرار باشد تصریح شاهدان معاصر قیام زید "قضاوت قرن پانزدهمی" حساب شود، قضاوت ابن داود را باید قرن بیستمی حساب کرد!

ضمنا دست چینی در کار نبوده و اگر به خود زحمت داده فایل مناظرات را باز می کردید،آشکارا اتّهام نمی زدید.
در هر صورت اینطور که روایت را معنا می کنید یک چیز عجیب و مضحکی می شود، زید به زراره گفته چرا ما رو همراهی نمی کنی، و او جواب داده برای من جائز است با تو قیام کنم! امام علیه السلام هم به زراره گفتند: آفرین حسابی راه را بر او بستی و جای فرار برایش نگذاشتی!! کلا این همه جار و جنجال و اختلافات و مناظرات اصحاب هم سر هیچ و پوچ بوده!

این یک تعبیر عرفی است: «لی ان افعل...» در فارسی هم گفته می شود. مثلا گاهی به کسی اصرار بیجا می شود که فلان جا بیا، در جوابش می گوید: "خواستم میام خواستم نمیام"؛ یعنی به شما مربوط نیست و تصمیم گیرنده خودم هستم.هرچند در واقع تصمیم بر یکطرف باشد.
پاسخ
#13
تحلیلی بر مناظرات اصحاب با زید

 
مناظراتی که پیش از این نقل شد، به خوبی گواه این هستند که امام باقر و امام صادق علیهما السلام و اصحاب نزدیکشان، از نادرستی قیام زید مطلع بوده و با او در این موضوع گفتگو می کردند.
برای استفاده ی بهتر و درک الگوی فکری سیاسی شیعیان جعفری در آن دوره، بهتر است به دقّت عناصر وارد در این مناظرات بررسی شود که خود می تواند موضوع تحقیق ارزشمندی قرار بگیرد. اما فعلا در حد فهرستی به این عناصر اشاره می کنیم. (آدرس هایی که داده می شود بر اساس فایل پیشین است).
 
۱- تنها امام معصوم است که می تواند خروج و قیام کند.(مناظره ی مؤمن الطاق/1، مناظره زراره)
۲- خروج با هر فردی غیر امام موجب هلاکت انسان است. (مناظره ی مؤمن الطاق/1)
۳- بر امام معصوم قیام کردن لازم نیست، و قیام دخالتی در امامت ندارد. (مناظره ابوبکر حضرمی، کلام قاضی نعمان)
۴- تبرّی جستن زید از برخی اصحاب نزدیک امام صادق علیه السلام (مناظره ی ابوالصباح کنانی: جَاءَنِي سَدِيرٌ فَقَالَ لِي إِنَّ زَيْداً تَبَرَّأَ مِنْكَ)
 
✳️نکات دیگری که در این مناظرات استفاده می شود دیدگاه زید  به مسأله ی امامت است که پیش از این به آن اشاره رفت . طبق مناظره ی مؤمن الطاق (2-4) و زراره و کلام قاضی نعمان، وی قائل به وجود امام معیّن در اهل بیت علیهم السلام و نصّ بر امام باقر علیه السلام نبوده؛ بلکه طبق یک نقل  مناظره مؤمن الطاق(3) به ایشان حسادت می ورزیده است.
حتی در مناظره ی ابوالصباح کنانی به این تصریح رفته که زید تنها سه امام را قبول داشته: «الْأَئِمَّةُ أَرْبَعَةٌ: ثَلَاثَةٌ مَضَوْا، وَ الرَّابِعُ هُوَ الْقَائِمُ» و خود را از عالمان اهل بیت علیهم السلام می شمرده است که دیگران نباید به او مطلبی را آموزش دهند: «تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ».
در مناظره ی ابوبکر حضرمی هم به این تصریح کرده که امامت تنها برای کسی است که شمشیر بکشد. این در حالیست که از طرفی به اخبار غیبی امام صادق علیه السلام به کشته شدنش اطمینان داشته است. (مناظره مومن الطاق، ۱)
پاسخ
#14
(29-دي-1400, 00:37)سید محمد صادق رضوی نوشته: این اصرار شما در ورود به این بحث عجیبست، صفحه پیشین را که قبضه نمودید، عجالتا اشتباهاتی که در آن قسمت مرتکب شدید تصحیح بفرمایید تا به اینجا برسد.

اگر قرار باشد تصریح شاهدان معاصر قیام زید "قضاوت قرن پانزدهمی" حساب شود، قضاوت ابن داود را باید قرن بیستمی حساب کرد!

ضمنا دست چینی در کار نبوده و اگر به خود زحمت داده فایل مناظرات را باز می کردید،آشکارا اتّهام نمی زدید.
در هر صورت اینطور که روایت را معنا می کنید یک چیز عجیب و مضحکی می شود، زید به زراره گفته چرا ما رو همراهی نمی کنی، و او جواب داده برای من جائز است با تو قیام کنم! امام علیه السلام هم به زراره گفتند: آفرین حسابی راه را بر او بستی و جای فرار برایش نگذاشتی!! کلا این همه جار و جنجال و اختلافات و مناظرات اصحاب هم سر هیچ و پوچ بوده!

این یک تعبیر عرفی است: «لی ان افعل...» در فارسی هم گفته می شود. مثلا گاهی به کسی اصرار بیجا می شود که فلان جا بیا، در جوابش می گوید: "خواستم میام خواستم نمیام"؛ یعنی به شما مربوط نیست و تصمیم گیرنده خودم هستم.هرچند در واقع تصمیم بر یکطرف باشد.

برادر عزیز با مضحک خواندن و علامت تعجب های مکرر پاسخ فرد داده نمی شود.زید توقع داشته که وقتی قیام می کند واجب است دیگران او را همراهی کنند اصحاب می گویند شما امام واجب الاطاعه نیستی اگر بودی حتما می آمدیم در چنین مقامی بیش از نفی وجوب ازکلام و تایید امام برداشت نمی شود شما که ادعای حرمت دارید موونه ی بیشتری دارد....
پاسخ
#15
اگر نسبت به علامت تعجب حساسیتی دارید مشکلی ندارد، فقط لطفا یک تحلیل و توضیح جامع از دیدگاه زید و اصحاب ارائه دهید:
آیا زید خود را مفترض الطاعه می دانسته و در عرض امام؟ در این صورت که انحرافش بسیار بدیهی خواهد بود.

یا مدعی بوده باید نهی از منکر کرد؟ خب اگر شرایط نهی از منکر باشد که معلومست واجب خواهد بود
وگرنه وقتی شرایط نیست این هم بدیهی است اتلاف نفس و القاء تهلکه می شود.

ضمنا حتی اگر در نهایت این گزارش مجمل شد، ربطی به گزارش های روشن دیگر ندارد
دقت شود صرف احتمال مطرح کردن و... چیزی را عوض نمی کند، این یک بحث تاریخی است و شما با ده ها گزارش مواجهید. پس حرفی که زده می شود باید یا با تمام گزارش های معتبر سازگار باشد. ضمنا مباحث این بخش هنوز به پایان نرسیده و دوستانه توصیه میکنم پس از اتمام ذکر شواهد قضاوت نمایید.
پاسخ
#16
✳️تقابل دو سویه و  شدید زیدیه با امامیه
 
از دیگر دلایلی که نگاه منفی امامان شیعه علیهم السلام نسبت به قیام و خروج را نشان می دهد، تقابل شدیدیست که میان زیدیه و امامیه از دیرباز وجود داشته است.
هرچند در خصوص شخصیت زید و عقاید وی، با توجه به گزارش های متضاد، به نتیجه ی قاطعی نرسیم؛ اما در این شکی نیست که گروه متشکّلی که نام «زیدیه» یا «اصحاب زید» بر آن اطلاق می شد در همان دوران امام صادق علیه السلام وجود داشته و میان آنان و شیعیان جعفری (امامی) تقابل شدیدی بود. این تقابل حتی در زمان حیات زید هم گزارش شده است:
به سند معتبر از حسن بن زیاد عطار نقل شده در زمان قدوم زید بر کوفه، در مدینه بر امام صادق علیه السلام وارد شد و پس از اینکه عقائدش را به خصوص در امامت بر ایشان عرضه داشت، به امام علیه السلام گفت: می خواهم در مدینه بمانم، زیرا اگر زید و اصحابش پیروز شوند هیچ کس را بدتر از ما نمی دانند، و اگر بنی امیه پیروز شوند که بازهم نزد آنان چنین هستیم. (که البتّه امام علیه السلام به او اطمینان می دهند که هیچ نگرانی از جانب هر دو گروه نخواهد بود). (امالی مفید/32)
از طرفی روایات متعدّدی هم داریم که امامان علیهم السلام به تندی، زیدیه را نکوهش کرده و بلکه آنان را ناصبی می شمارند (نمونه: رجال کشی/229، ح 409-411) که نشان می دهد این دشمنی دو سویه بوده است. هرچند میان زیدیه و امامیه اختلافی بنیادین در اصل امامت بود، اما به نظر می رسد آنچه موجب این اختلاف گشته بود عمدتاً مسأله ی قیام و خروج بوده و  در این شکاف عمیق، دیگر مسائل نقش پررنگی نداشته اند. این  نکته را هم در متون امامی و هم زیدی می توان یافت. برای نمونه:
✔️مرحوم کلینی از عبد الملک بن عمرو نقل میکند: امام صادق علیه السلام به من فرمود: چرا به این مواضعی که همشهریانت به آنجاها (برای جهاد) می روند، نمی روی؟  گفتم: برای اینکه منتظر امر شما بوده و به شما اقتدا کرده ام.
امام علیه السلام فرمود: بلی به خدا قسم، اگر [جهاد] کار نیکی بود که آنان پیش از ما آن را انجام نمی دادند! (یعنی ما از همه زودتر این کار را انجام می دادیم).
من عرض کردم:زیدیه می گویند: میان ما و جعفر [علیه السلام] اختلافی نیست، تنها این که او به جهاد عقیده ندارد.
فرمود: من جهاد را قبول ندارم؟! چرا به خدا قبول دارم، ولی نمی خواهم علم خود را رها کرده و جهل آنان را اخذ کنم. (الکافی 5/19)
✔️و نیز در مقدمه ی صحیفه سجادیه (علیه السلام) از قول یحیی بن زید نقل شده که در مقایسه میان خود و امام صادق علیه السلام گوید: «خداوند این امر را توسّط ما تأیید کرده و برای ما شمشیر و علم را جمع نموده است، ولی به پسرعمویمان تنها علم داده شده است».
 
▪️و اما در متون زیدیه، نکوهش امامیان بر خانه نشینی و ترک جهاد با وضوح بیشتری مشاهده می شود؛ تا جایی که در گزارش های مختلفی، پیشینه ی برچسب زدن امامیان با عنوان «رافضه» به این برگردانده شده که چون زید از اصحاب امام صادق علیه السلام درخواست یاری کرد و آنان امتناع کردند، وی با این عبارت آنان را عتاب کرد:«رفضتمونی، رفضکم الله». (مرا رها کردید خداوند رهایتان کند!) به این ترتیب حتی حدیثی را هم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت دادند: «سيكون من بعدي قوم يرفضون الجهاد مع الأخيار من أهل بيتي، ويقولون ليس عليهم أمر بمعروف، ولا نهي عن منكر، يقلدون دينهم، ويتبعون أهواءهم» (المصابیح/353)
 برای نمونه ای از شدّت بغض زیدیه نسبت به امامیه این عبارات  يحيی بن الحسين بن القاسم بن إبراهيم (م 298) معروف به (امام الهادی الی الحق) را در بعضی رسائلش ملاحظه کنید:
وكذلك هؤلاء الذين رفضوا زيد بن علي وتركوه، ثم لم يرضوا بما أتوا من الكبائر؛ حتى نسبوا ذلك إلى المصطفين من آل الرسول؛ فلما كان فعلهم على ما ذكرنا، سماهم حينئذ زيد روافض، ورفع يديه فقال: ))اللهم اجعل لعنتك ولعنة آبائي وأجدادي ولعنتي على هؤلاء الذين رفضوني، وخرجوا من بيعتي، كما رفض أهل حروراء علي بن أبي طالب عليه السلام حتى حاربوه.))

فهذا كان خبر من رفض زيد بن علي وخرج من بيعته.
وروي عن رسول الله صلى الله عليه وآله، أنه قال لعلي بن أبي طالب: ((يا علي، إنه سيخرج قوم في آخر الزمان، لهم نبز يعرفون به، يقال لهم: الرافضة، فإن أدركتهم فاقتلهم، فإنهم مشركون، فهم لعمري شر الخلق والخليقة.)).
(مجموع رسائل الامام الهادی1/74)


این گزارش ها ما را به اطمینان می رساند که نگرش منفی امام صادق علیه السلام و اصحابشان نسبت به مسأله ی قیام کاملاً روشن بوده، و در واقع همین جهت موجب ایجاد شکاف عمیق میان امامیه و زیدیه گردیده است.
 
پاسخ
#17
فرموده‌اید:
نقل قول:اگر قرار باشد تصریح شاهدان معاصر قیام زید "قضاوت قرن پانزدهمی" حساب شود، قضاوت ابن داود را باید قرن بیستمی حساب کرد!

بحث در صدور روایات در مورد نظر امام صادق در مورد جناب زید بود و آنچه از رجال ابن داود ذکر شد، تصدیق ایشان به صدور این روایات از امام صادق است.
این تصدیق قرن هفتمی است و شما در قرن پانزدهم با توجه به نظرات نقل شده از اصحاب امام صادق می‌خواهید به این نتیجه برسید که چنین روایاتی از امام صادق صادر نشده است. اگر اصحاب امام صادق تصریح کرده بودند که امام صادق چنین سخنی درباره‌ی جناب زید نگفته‌اند، بر نظر ابن داود مقدم می‌شد.


به نظرم وجه اشکال بر استدلال شما و تقدم نظر ابن داود، رجالی قرن هفتم، بر اجتهاد عصر حاضر روشن است.
پاسخ
#18
بسم الله الرحمن الرحيم
زید از کشته شدنش خبر داشت
 
نکته ی دیگری که موجب تردید در مشروعیّت قیام زید می شود، اینست که بر اساس روایات مختلف امام باقر یا امام صادق علیهما السلام به زید خبر داده بودند که در صورت خروج کشته خواهد شد.
روشنست که قیام و جهاد حتی بر فرض مشروعیت، منوط به حصول شرائط و امکان پیروزیست؛ و گرنه منجر به اتلاف نفس خواهد شد.اتفاقا به همین جهتست که حرکت سید الشهداء علیه السلام را نمی شود قیام مصطلح و قابل الگو گرفتن دانست. (این مطلب در جای خود مفصل بحث شده و فعلا وارد آن نمی شویم، علاقه مندان به کتاب تحلیل و بررسی انگیزه حرکت سیدالشهدا علیه السلام اثر استاد مهدی صدری مراجعه کنند)
 
 بنابراین یا زید قول امام معصوم علیه السلام را تصدیق می کرده (چنانچه از مجموع روایات بر می آید)، که در این صورت چه طور اجازه داشته مستقیماً خود را در معرض قتل قرار دهد؛ و یا تصدیق نمی کرده که خدشه ی بزرگی در اعتقاد اوست.
 
ممکنست گفته شود شاید تصور زید این بوده که تنها خودش کشته شده، اما قیامش به نتیجه می رسد. اما از این گزارش خلاف آن برداشت می شود:
 محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن عبد الرحمن بن أبي هاشم، عن عنبسة بن بجاد العابد، عن جابر:
عن أبي جعفر عليه السلام، قال: كنا عنده و ذكروا  سلطان بني أمية، فقال أبو جعفر عليه السلام:
 «لايخرج على هشام أحد إلا قتله». قال: و ذكر ملكه عشرين سنة، قال: فجزعنا، فقال: «ما لكم؟ إذا أراد الله- عز و جل- أن يهلك سلطان قوم أمر الملك، فأسرع بسير الفلك ، فقدر على ما يريد».
قال: فقلنا لزيد هذه المقالة، فقال: إني شهدت هشاما و رسول الله صلى الله عليه و آله يُسبّ عنده، فلم ينكر ذلك و لم يغيره، فو الله لو لم ‏يكن إلا أنا و ابني لخرجت عليه‏».(کافی ۸/۳۹۵)
(سند موثّق است، مگر اینکه در مورد جابر جعفی کسی اشکال داشته باشد)
 
بنابراین زید تصریح می کند که حتی اگر خود و فرزندش در راه قیام تنها بودند، باز هم این کار را می کردند.روشنست که دو نفر نمی توانند در مقابل یک لشکر کاری انجام دهند.
بر اساس این نقل که با نقلهای دیگر نیز همسوست، قیام زید برخاسته از حس غیرت شدید ولی بدون تعقل و وظیفه شناسی بوده است. بنابراین حتّی اگر امام صادق علیه السلام بفرماید (لو ظفر لوفی) میتواند نشان دهنده ی عِرق دینی او باشد، بدون اینکه اصل عمل تأیید شود. یعنی چه بسا زید واقعاً در پی احقاق حقّ بود و نمی توانست این جسارتها به اهل بیت علیهم السلام را تحمّل کند، اما باید در این مسیر تابع و تسلیم امام زمان خود (علیه السلام) می شد نه اینکه به صورت خودجوش وارد عمل شود.(البته این در صورتیست که از نقلهای مربوط به ادّعای امامت و انحرافش صرف نظر کنیم).
از این روست که می بینیم این قیام به زودی مضمحل شد، و حاصل آن شکل گیری فرقه ی گمراه زیدیه بود که پس از وی بر گرد مدّعیان امامت از بنی الحسن و... جمع شده و مسیر خود را به کلّی از امامان معصوم علیهم السلام جدا کردند.

پاسخ
#19
اگر زید قیام خود را مصداق نهی از منکر می دانسته است صدق القاء النفس الی التهلکه مشکوک بلکه منتفی است.و صرف احتمال تاثیر در نزد زید کافی بوده است بنابراین حتی اگر زید می دانسته کشته هم  می شود از این جهت ایرادی نیست.
اگر این عبارت لو ظفر لوفی الینا را این طور حمل کنید یعنی ائمه راضی هستند که شخصی از طریق کاری حرامی(قیام نامشروع) به ایشان کمک کند و این قطعا خلاف ارتکاز است.لذا باید اصل جواز را قبول کنیم اگر این عبارت صادر شده باشد.اگر معنایی که می فرمایید مقصود بود با عبارات دیگر بیان می شد مثل اینکه در امر ما اهل بیت شدید بود 
زید جسارتهایی به اهل بیت دید کما اینکه هشام به او گفت مات اخوک البقر زید گفت سماه رسول الله الباقر و سمیته البقر فاختلفتما.برای مبارزه ی با این موارد حاضر شد جانش را بدهد می شود مثل  کسی که او را مجبور به سب امیرالمومنین کردند و او تقیه نکرد و کشته شد که حضرت فرمودند جای او در بهشت است.عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ‏ إِلَى‏ الْجَنَّةِ.(کافی ج۲ص۲۲۱)
نواهی ائمه هم نسبت به زید به احتمال قوی ارشادی باشد یعنی اگر قیام کنی مصلوب می شوی که در تعبیر امام صادق هست نه نهی مولوی

البته اینکه در ادامه زیدیان ظلم هایی کردند بحثی نیست
پاسخ
#20
این که از واضحات هست نهی از منکر شروطی دارد، طبعا وقتی آن شروط رعایت نشد نوعی اتلاف نفس خواهد بود.آیا متن بنده را کامل خواندید؟ آنجا عبارتی ذکر کردم که زید تصریح می کند حتی اگر خودم با فرزندم باشم در مقابل هشام می ایستم! واقعاً معقولست که قیام دو نفر بتواند تأثیری در رفع منکر داشته باشد؟
در مورد عبارت (لو ظفر...) بنده چنین ادعایی نکردم که ائمه علیهم السلام راضی بودند، این فقط بیانی از وضعیت و قصد زید است و از آن رضایت در نمی آید.
ضمنا روایتی که ذکر کردید کاملا برعکس مقصود شما را می رساند، بنابر صريح روایت تقیّه و مقابله نکردن با ظالم عین فقاهت است و مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام، پس به حکم (تفصیل قاطع شرکتست) صورت مقابلش خارج از فقاهت خواهد بود.
 اما اینکه فرد دوّم داخل بهشت می شود ممکنست علل مختلفی داشته، مثل اینکه حکم شرعی را نمی دانسته و.... كه در هر صورت خللی به بحث ما ندارد، چه اینکه ملازمه ای بین بهشتی شدن با صحّت جمیع اعمال نیست. ما منکر بهشتی شدن زید نیستیم، بحث در اینست که آیا روش و قیام او مورد تأیید بوده یا خیر؛ با توجه به روایات نهی دانستیم مورد تأیید نبوده و این که بخواهیم آن ها را حمل بر صرف ارشاد کنیم خلاف ظاهر است و بدون قرینه
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مراد از عبارت تادب علیه در کلام نجاشی عرفان عزیزی 0 940 15-تير-1399, 14:56
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان