قبل از بررسی مدعا لازم است مقدماتی توضیح داده شوند:
خطاب تشریعی: خطاب تشریع خطابی است که به نفس آن خطاب، تشریع و جعل صورت میگیرد، به نحوی که قبل از صدور آن خطاب و کلام، هیچ حکمی در مورد آن موضوع وجود نداشته است. خطاب تشریعی ممکن است
تکلیفی باشد و میتواند
وضعی باشد. شارع ممکن است
خداوند متعال باشد و ممکن است
پیامبر اکرم ص باشد. بین فقها این امر مسلم بوده است که
ائمه ولایت بر تشریع نداشتهاند.
خطاب تبلیغی: خطاب تبلیغ خطابی است که بعد از خطاب تشریع رخ داده است و آن تشریع توسط این خطاب تبلیغ میشود. خطاب تبلیغ ممکن است از شارع (خداوند متعال یا پیامبر) یا از امام صادر شود. خطاب تبلیغی شارع به این صورت است که خود شارع خطاب تشریعی خود را یک یا چند بار ابلاغ نماید.
یکی از جاهایی که تفکیک بین خطاب تشریع با خطاب تبلیغ خیلی اهمیت پیدا میکند، بحث مفهوم است. گاهی یک استدلال تنها در صورتی درست که شرط در خطاب تشریع باشد یا بالعکس در خطاب تبلیغ باشد.
در خطاب تشریع، طلب معنا دارد و میتواند این طلب، منجز یا معلق باشد:
- در خطاب منجز مولا در همان زمان تشریع و جعل، چیزی را طلب کرده است؛ مثل این که مولا بگوید صلِّ.
- در خطاب معلق مولا طلب خود را معلق بر چیزی کرده است؛ مثلاً در خطاب تشریعی «إن جاء زیدٌ فأکرمه» وجوب اکرام را معلق بر مجیء زید کرده است. در زمان انشای این خطاب، مولا طلبی ندارد اما در زمان آمدن زید، همین انشای طلب -که تا به حال متصف به طلب نبود- متصف به طلب میشود (یا به تعبیر رایج، طلب مولا فعلی میشود)
اما
در خطاب تبلیغ، واقعاً طلبی وجود ندارد (چون مثلاً امام ع از مکلف طلب نمیکنند که نماز بخوان یا شرب خمر نکن) و اگر این خطابات شکل طلبی به خود بگیرند، باز هم
ارشاد به یک طلب تشریعی هستند. اگر امام بفرمایند «صلّ»، این خطاب، ارشاد به یک طلب تشریعی است. همچنین اگر امام بفرمایند «إن جاء زیدٌ فأکرمه» این خطابشان، ارشاد به یک طلب تعلیقی تشریعی است. نکتهی مهم در چنین خطابی این است که هر چند مرشدٌ الیه آن یک طلب تعلیقی است؛ اما نفس ارشاد، همین الآن فعلی است و وابسته به مجیء زید نیست.