در بحث "تعقیب العام بضمیر یرجع الی بعض افراده" در دوره های گذشته عرض میکردیم که در قید منفصل اگر فهمیدیم مراد جدی از ضمیر بعض افراد عام میباشد، این به مراد استعمالی در ضمیر لطمه نمیزند و در نتیجه، عام به همان عموم خود باقی میماند.
اما بعد از دقت عرفی به نظر میرسد چون خطاب یک ظهوری دارد در وحدت مراد جدی از ضمیر و مرجع آن، باید در ظهور جدی عام نیز تجدید نظر کرد. البته این درست است که مقید منفصل لطمه ای به ظهور استعمالی و حتی مراد استعمالی وارد نمیکند، اما در ناحیه اراده جدی به علت ظهور سیاقی در وحدت اراده جدیه متوجه میشویم مراد جدی از عام نیز مضیق میباشد.
ما در دوره های سابقه میگفتیم در مثال "اکرم العلما و صل خلفهم" وقتی بواسطه قید منفصل متوجه میشویم امامت جماعت نیاز به شرط عدالت نیز دارد، چون در ناحیه مراد استعمالی قیدی وجود ندارد و مرجع و ضمیرش هر دو افاده عموم میکنند، وجهی برای عدم اکرام علمای فاسق وجود ندارد، زیرا مولا در اینصورت میتواند احتجاج کند و بگوید من به تو گفتم همه علما را اکرام کن و قیدی نزدم. اما این مطلب صحیحی نمی باشد و عرف از تقیید مراد جدی از ضمیر، برداشت قرینه بر ضیق مراد در مرجع ضمیر نیز، میکند.
22 آذر 1401
اما بعد از دقت عرفی به نظر میرسد چون خطاب یک ظهوری دارد در وحدت مراد جدی از ضمیر و مرجع آن، باید در ظهور جدی عام نیز تجدید نظر کرد. البته این درست است که مقید منفصل لطمه ای به ظهور استعمالی و حتی مراد استعمالی وارد نمیکند، اما در ناحیه اراده جدی به علت ظهور سیاقی در وحدت اراده جدیه متوجه میشویم مراد جدی از عام نیز مضیق میباشد.
ما در دوره های سابقه میگفتیم در مثال "اکرم العلما و صل خلفهم" وقتی بواسطه قید منفصل متوجه میشویم امامت جماعت نیاز به شرط عدالت نیز دارد، چون در ناحیه مراد استعمالی قیدی وجود ندارد و مرجع و ضمیرش هر دو افاده عموم میکنند، وجهی برای عدم اکرام علمای فاسق وجود ندارد، زیرا مولا در اینصورت میتواند احتجاج کند و بگوید من به تو گفتم همه علما را اکرام کن و قیدی نزدم. اما این مطلب صحیحی نمی باشد و عرف از تقیید مراد جدی از ضمیر، برداشت قرینه بر ضیق مراد در مرجع ضمیر نیز، میکند.
22 آذر 1401