مرحوم نائینی میفرماید: تقیید گاهی در ناحیه موضوع است مثل اعتق الرقبة المومنة و گاهی اوقات هم در ناحیه متعلق است مثلا میگوید اعتق الرقبة عتقا قربیا و یک جا گفته اعتق رقبة که مطلق است. ایشان فرموده در مطلق صرف الوجودی در جایی که موضوع یا متعلق قید دارد، چون صرف الوجود مطلوب است و با وحدت سازگار است، مطلق بر مقید حمل میشود.
حال اگر قید به خود حکم تعلق گرفت چطور؟ مثلا گفته اعتق رقبة و این مطلوب است. بعد گفت ان ظاهرت اعتق رقبة. موضوع و متعلق در هر دو مطلق است و این حکم است که قید دارد. آیا اینجا حکم در مطلق نیز بر مقید حمل میشود یا این قضیه به صورت قبل مربوط بود و در اینجا به حکم مطلق عمل میشود و به اشتراط مقید نیز عمل میشود و تعدد مطلوب را نتیجه میگیریم؟ در این مثال اگر مطلق را بر مقید حمل کنیم میگوییم مراد مولی، وجوب مقید و عند الظهار است. اما اگر حمل نکنیم میگوییم مولی یک وجوب عتق مطلق دارد و یک وجوب عتق مشروط دارد.
مرحوم نائینی گفته در این صورت نیز وحدت مطلوب است. مگر نه این است که صرف الوجود را خواسته و مطلق بدلی است، در این صورت، صرف الوجود تاب دو حکم را ندارد و چون صرف الوجود را خواسته و تاب دو حکم را ندارد، پس تنافی وجود دارد و باید مطلق را بر مقید حمل کنیم.
استاد گنجی میفرماید:تعدد حکم است. اگر پدری به فرزندش گفت تصدق بدرهم و یک بار گفت ان سافرت تصدق، ظاهرا دو حکم را گفته. کأن وقتی که سفر نرود همچنان صدقه لازم است. اما مرحوم نائینی میگوید وجوب صدقه به سفر مشروط است. مقید یک حکم و مطلق یک حکم آخری را بیان میکند.
اما اینکه نائینی گفت صرف الوجود توان دو حکم را ندارد پس متنافیان هستند، میگوییم همینکه یک خطاب آخری میآورد و بر شرطی معلق میکند و این برخلاف خطاب اول است که معلق نیست، همین قرینه است که طبیعت را مرة اخری خواسته است. در اعتق رقبة، صرف الوجود را خواسته است و اگر خواست سفر برود، دوباره عتق رقبة کند. اما اگر بر عکس گفت یعنی اول مقید را گفت و مسافرت رفت عتق رقبة کرد دیگر لازم نیست که عتق رقبة مطلق را امتثال کند چون بار اول، هم وجوب مطلق و هم وجوب مقید را امتثال کرده.
جلسه 27 تاریخ 1 ابان ماه 1401
حال اگر قید به خود حکم تعلق گرفت چطور؟ مثلا گفته اعتق رقبة و این مطلوب است. بعد گفت ان ظاهرت اعتق رقبة. موضوع و متعلق در هر دو مطلق است و این حکم است که قید دارد. آیا اینجا حکم در مطلق نیز بر مقید حمل میشود یا این قضیه به صورت قبل مربوط بود و در اینجا به حکم مطلق عمل میشود و به اشتراط مقید نیز عمل میشود و تعدد مطلوب را نتیجه میگیریم؟ در این مثال اگر مطلق را بر مقید حمل کنیم میگوییم مراد مولی، وجوب مقید و عند الظهار است. اما اگر حمل نکنیم میگوییم مولی یک وجوب عتق مطلق دارد و یک وجوب عتق مشروط دارد.
مرحوم نائینی گفته در این صورت نیز وحدت مطلوب است. مگر نه این است که صرف الوجود را خواسته و مطلق بدلی است، در این صورت، صرف الوجود تاب دو حکم را ندارد و چون صرف الوجود را خواسته و تاب دو حکم را ندارد، پس تنافی وجود دارد و باید مطلق را بر مقید حمل کنیم.
استاد گنجی میفرماید:تعدد حکم است. اگر پدری به فرزندش گفت تصدق بدرهم و یک بار گفت ان سافرت تصدق، ظاهرا دو حکم را گفته. کأن وقتی که سفر نرود همچنان صدقه لازم است. اما مرحوم نائینی میگوید وجوب صدقه به سفر مشروط است. مقید یک حکم و مطلق یک حکم آخری را بیان میکند.
اما اینکه نائینی گفت صرف الوجود توان دو حکم را ندارد پس متنافیان هستند، میگوییم همینکه یک خطاب آخری میآورد و بر شرطی معلق میکند و این برخلاف خطاب اول است که معلق نیست، همین قرینه است که طبیعت را مرة اخری خواسته است. در اعتق رقبة، صرف الوجود را خواسته است و اگر خواست سفر برود، دوباره عتق رقبة کند. اما اگر بر عکس گفت یعنی اول مقید را گفت و مسافرت رفت عتق رقبة کرد دیگر لازم نیست که عتق رقبة مطلق را امتثال کند چون بار اول، هم وجوب مطلق و هم وجوب مقید را امتثال کرده.
جلسه 27 تاریخ 1 ابان ماه 1401