در بحث حجیت قطع یکی از مباحثی که مطرح است این است که آیا شارع میتواند از عمل به همه یا بخشی از قطعهای انسان ردع نماید؟
شیخ انصاری به علمای اخباری نسبت داده است که آنها با تمسک به آیات و روایاتی مدعی شدهاند که شارع از تبعیت از قطع حاصل از دلیل عقلی ردع کرده است:
الف) انصراف نهی از رأی به رأی ظنی.
ب) تخصیص ادله با ادلهٔ حجیت علم.
ج) تعارض دو دسته دلیل و عدم ثبوت ردع.
د) رأی نبودن استدلال به دلیل عقلی:
جواب مختار این است که ظاهر کلمۀ رأی این است که از روی ضابطه و قاعده صحبت نشده باشد. اگر در جایی با ضوابط، نظری به دست آمد، گفته نمیشود که به رأی خودش عمل کرد. البته ضوابط سیال است [و در طول تاریخ ضوابط معتبر عوض میشود].
مثلاً اگر کسی هزار سال قبل به اجماع تمسک میکرد، طبق ضابطه بوده است. اما امروز بعد از این بحثهای علمی، اگر کسی بخواهد به اجماع تمسک نماید، خلاف ضابطه است.
یا مثلاً اگر به نظرات شیخ طوسی و آقای خویی توجه شود دیده میشود که اختلاف در فتوا بین این دو نفر کم است؛ اما اگر به استدلالهای آن دو در فتواهای مشترک توجه شود، اشتراک بین استدلال اندک است! با این حال هر دو طبق ضابطه سخن گفتهاند.
پس فتوا دادن با رأی به معنای اظهار نظر کردن بیضابطه در مسائل فقهی است. (در واقع نهی از افتاء به رأی کنایه از نهی از بیضابطه سخن گفتن است.)
در زمان ما مسائل عقلی علم اصول، روشهای متعارفی است که علما از این روشها استفاده میکنند برای استنباط. لذا افتاء طبق ادلۀ عقلی، افتای طبق ضوابط است و رأی محسوب نمیشود. بله؛ ممکن است در قرنهای آتی پارهای از این مسائل از دور خارج شوند.
اشکال: این مطلب به معنای پذیرش وضع موجود در هر زمان است. اگر امروز اخباریها تسلط پیدا کرده بودند، افتاء با تمسک به استدلال عقلی، افتاء به رأی محسوب میشد!
پاسخ: در همۀ علوم همینطور است. اگر کسی هزار سال پیش در طب متخصص بود، امروز دیگر متخصص در طب محسوب نمیشود. همینطور است در اجتهاد در فقه. مجتهد هزار سال پیش اگر امروز بیاید، مجتهد محسوب نمیشود.
اشکال: معنای این سخن این است که هر چه در هر زمان وجود دارد، خوب و درست است.
پاسخ: بله؛ همینطور است و بهترین راه موجود هم همین است که با علم جلو برویم. احتمال میدهیم که وجه این که علما میگفتهاند که تقلید ابتدایی از میت جایز نیست، این بوده است که در ارتکاز ایشان این بوده است که علم دائماً در حال پیشرفت است، عالمان امروز ملاتر از عالمان دیروز نیستند؛ بلکه علم عالمان امروز بهتر از علم عالمان دیروز است. همیشه از این مثال استفاده کردهایم که اسلحۀ رستم یک گُرز بوده است و اسلحۀ ما یک هفتتیر است. اگر ما به جنگ رستم برویم، شاید یک صدم او نیرو نداشته باشیم؛ اما همان لحظات اول او را از بین میبریم. زور ما از زور رستم بیشتر نیست، اما اسلحۀ ما پیشرفتهتر است. علم برای ما مانند همان اسلحه است.
شیخ انصاری به علمای اخباری نسبت داده است که آنها با تمسک به آیات و روایاتی مدعی شدهاند که شارع از تبعیت از قطع حاصل از دلیل عقلی ردع کرده است:
- آیات نهی از حکم به غیر «ما انزل الله»
- آیات و روایات نهی از قول بلا هدی و بلاحجة
- روایات دال بر لزوم توسیط ائمه در اخذ دین
به هر کدام از این دسته از ادله، پاسخهایی داده شده است.
- روایات نهی از اتباع رأی: مهمترین وجهی که بیان شده است، تمسک به روایات زیادی است که از اتباع رأی نهی کردهاند. طبق این روایات نباید بر اساس رأی خودمان عمل کنیم؛ بلکه باید بر اساس آن چیزی که از خدا و رسول و ائمه به ما رسیده است عمل نماییم.
رأی دو فرد دارد: رأی ظنی و قطعی. این روایات هر دو دستهٔ رأی را شامل میشود. رأی قطعی میتواند حاصل از مقدمات عقلی یا از مقدمات دیگری حاصل شده باشد. اطلاق ادلهٔ نهی از اتباع رأی شامل همۀ این موارد میشود. علمای اخباری از این روایات اینطور فهمیدهاند که رأی افراد هیچ اعتباری در استنباط و فهم شریعت ندارد.
الف) انصراف نهی از رأی به رأی ظنی.
ب) تخصیص ادله با ادلهٔ حجیت علم.
ج) تعارض دو دسته دلیل و عدم ثبوت ردع.
د) رأی نبودن استدلال به دلیل عقلی:
جواب مختار این است که ظاهر کلمۀ رأی این است که از روی ضابطه و قاعده صحبت نشده باشد. اگر در جایی با ضوابط، نظری به دست آمد، گفته نمیشود که به رأی خودش عمل کرد. البته ضوابط سیال است [و در طول تاریخ ضوابط معتبر عوض میشود].
مثلاً اگر کسی هزار سال قبل به اجماع تمسک میکرد، طبق ضابطه بوده است. اما امروز بعد از این بحثهای علمی، اگر کسی بخواهد به اجماع تمسک نماید، خلاف ضابطه است.
یا مثلاً اگر به نظرات شیخ طوسی و آقای خویی توجه شود دیده میشود که اختلاف در فتوا بین این دو نفر کم است؛ اما اگر به استدلالهای آن دو در فتواهای مشترک توجه شود، اشتراک بین استدلال اندک است! با این حال هر دو طبق ضابطه سخن گفتهاند.
پس فتوا دادن با رأی به معنای اظهار نظر کردن بیضابطه در مسائل فقهی است. (در واقع نهی از افتاء به رأی کنایه از نهی از بیضابطه سخن گفتن است.)
در زمان ما مسائل عقلی علم اصول، روشهای متعارفی است که علما از این روشها استفاده میکنند برای استنباط. لذا افتاء طبق ادلۀ عقلی، افتای طبق ضوابط است و رأی محسوب نمیشود. بله؛ ممکن است در قرنهای آتی پارهای از این مسائل از دور خارج شوند.
اشکال: این مطلب به معنای پذیرش وضع موجود در هر زمان است. اگر امروز اخباریها تسلط پیدا کرده بودند، افتاء با تمسک به استدلال عقلی، افتاء به رأی محسوب میشد!
پاسخ: در همۀ علوم همینطور است. اگر کسی هزار سال پیش در طب متخصص بود، امروز دیگر متخصص در طب محسوب نمیشود. همینطور است در اجتهاد در فقه. مجتهد هزار سال پیش اگر امروز بیاید، مجتهد محسوب نمیشود.
اشکال: معنای این سخن این است که هر چه در هر زمان وجود دارد، خوب و درست است.
پاسخ: بله؛ همینطور است و بهترین راه موجود هم همین است که با علم جلو برویم. احتمال میدهیم که وجه این که علما میگفتهاند که تقلید ابتدایی از میت جایز نیست، این بوده است که در ارتکاز ایشان این بوده است که علم دائماً در حال پیشرفت است، عالمان امروز ملاتر از عالمان دیروز نیستند؛ بلکه علم عالمان امروز بهتر از علم عالمان دیروز است. همیشه از این مثال استفاده کردهایم که اسلحۀ رستم یک گُرز بوده است و اسلحۀ ما یک هفتتیر است. اگر ما به جنگ رستم برویم، شاید یک صدم او نیرو نداشته باشیم؛ اما همان لحظات اول او را از بین میبریم. زور ما از زور رستم بیشتر نیست، اما اسلحۀ ما پیشرفتهتر است. علم برای ما مانند همان اسلحه است.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، مباحث قطع، جلسهٔ ۳۴، ۱۶ آبان ۱۴۰۱.