9-فروردين-1403, 00:06
درس خارج اصول جلسۀ 62 مورخ 16 دی 1402
سابقاً گفتیم هیئات به دو گونۀ تامه و ناقصه تقسیمپذیر هستند. هیئات تامّه، هیئاتی هستند که بر اِسناد دلالت دارند و گفتیم نامشان را نِسَب تامه نمیگذاریم؛ ولی هیئات ناقصه، دالّ بر نسبت ناقصه هستند.
کارکرد هیئاتی که دالّ بر نسبت تامه یا ناقصه هستند، اخطار معنا نیست چون این هیئات از افعال نفسانی حکایت میکنند. این افعال نفسانی در هیئات ناقصه به این شکل است که بین دو مفهوم إفرادی، ارتباط برقرار نموده و آنها را به یک مفهوم واحد مرکّب مبدّل میسازد؛ هیأت وصفیه _همچون «زیدٌ القائم»_ و هیأت اضافیه _همچون «کتاب زید»_ از همین قبیل هستند؛ اینها بیانگر نِسَب ناقصهای هستند که از وجود یک نوع رابط مفهومی در ذهن متکلم پرده برمیدارد. رابط مزبور، وصف و موصوف یا مضاف و مضافالیه را که دو مفهوم اِفرادی مجزّا هستند با یکدیگر ترکیب نموده و یک مفهوم واحد مرکب ناقص سامان میدهد.
باید دانست غالب حروف، شبیه هیأت اضافیه هستند؛ مثلاً «الجلوس علی المرکب» یا «الدخول فی البیت»، شبیه هیأت اضافیه هستند؛ یک فعل نفسانی در ذهن متکلم وجود دارد که سبب کاربست حروف شده، و حروف از این فعل نفسانی پرده میدارند.
اما هیئات تامه دال بر اِسناد هستند و این اِسناد به سه گونۀ اِسناد خبری، اِسناد انشائی طلبی و اِسناد انشائی غیر طلبی، تقسیم میشود.
در این موارد، یک فعل نفسانی در ذهن متکلم وجود دارد که واضع برای پردهبرداری از این فعل نفسانی، چنین الفاظی را وضع نموده است. هیئاتِ دالّ بر این نِسَب یا افعال ناقصه _همچون «کان»و «لیس»_ از همین قبیل بوده و از افعال نفسانی حکایت میکنند.
نکتۀ اصلی آن است که معانی حرفیه خواه بر نِسَب ناقصه دلالت کنند و خواه بر اِسناد دلالت کنند، تمامشان از افعال نفسانی حکایت میکنند و اخطاری نیستند. به دیگر سخن، مدلول الفاظ، گاهی مفاهیم حاکیه هستند ولی گاهی مفاهیم غیرحاکیه هستند که جنبۀ حکایی نداشته و ایجادگر ارتباط بین مفاهیم اِفرادی یا ایجادگر اِسناد خبری، اِسناد انشائی طلبی و اِسناد انشائی غیر طلبی میباشد.
کوتاه سخن آنکه، مدلول هیئات دال بر نِسَب ناقصه، از سنخ تصور هستند مدلول هیئاتِ دالّ بر اسناد خبری، انشائی طلبی و انشائی غیرطلبی، از سنخ تصدیقیات هستند. بنابراین یک معنا برای تصدیقی بودن علقۀ وضعیه، همین تصدیقی بودنی است که در خصوص مدلول هیئات تامه مطرح است؛ خواه این تصدیق همچون جملات خبریه، جنبۀ حکایی داشته باشد و خواه همچون جملات انشائی طلبی یا غیر طلبی، جنبۀ حکایی نداشته باشد
سابقاً گفتیم هیئات به دو گونۀ تامه و ناقصه تقسیمپذیر هستند. هیئات تامّه، هیئاتی هستند که بر اِسناد دلالت دارند و گفتیم نامشان را نِسَب تامه نمیگذاریم؛ ولی هیئات ناقصه، دالّ بر نسبت ناقصه هستند.
کارکرد هیئاتی که دالّ بر نسبت تامه یا ناقصه هستند، اخطار معنا نیست چون این هیئات از افعال نفسانی حکایت میکنند. این افعال نفسانی در هیئات ناقصه به این شکل است که بین دو مفهوم إفرادی، ارتباط برقرار نموده و آنها را به یک مفهوم واحد مرکّب مبدّل میسازد؛ هیأت وصفیه _همچون «زیدٌ القائم»_ و هیأت اضافیه _همچون «کتاب زید»_ از همین قبیل هستند؛ اینها بیانگر نِسَب ناقصهای هستند که از وجود یک نوع رابط مفهومی در ذهن متکلم پرده برمیدارد. رابط مزبور، وصف و موصوف یا مضاف و مضافالیه را که دو مفهوم اِفرادی مجزّا هستند با یکدیگر ترکیب نموده و یک مفهوم واحد مرکب ناقص سامان میدهد.
باید دانست غالب حروف، شبیه هیأت اضافیه هستند؛ مثلاً «الجلوس علی المرکب» یا «الدخول فی البیت»، شبیه هیأت اضافیه هستند؛ یک فعل نفسانی در ذهن متکلم وجود دارد که سبب کاربست حروف شده، و حروف از این فعل نفسانی پرده میدارند.
اما هیئات تامه دال بر اِسناد هستند و این اِسناد به سه گونۀ اِسناد خبری، اِسناد انشائی طلبی و اِسناد انشائی غیر طلبی، تقسیم میشود.
در این موارد، یک فعل نفسانی در ذهن متکلم وجود دارد که واضع برای پردهبرداری از این فعل نفسانی، چنین الفاظی را وضع نموده است. هیئاتِ دالّ بر این نِسَب یا افعال ناقصه _همچون «کان»و «لیس»_ از همین قبیل بوده و از افعال نفسانی حکایت میکنند.
نکتۀ اصلی آن است که معانی حرفیه خواه بر نِسَب ناقصه دلالت کنند و خواه بر اِسناد دلالت کنند، تمامشان از افعال نفسانی حکایت میکنند و اخطاری نیستند. به دیگر سخن، مدلول الفاظ، گاهی مفاهیم حاکیه هستند ولی گاهی مفاهیم غیرحاکیه هستند که جنبۀ حکایی نداشته و ایجادگر ارتباط بین مفاهیم اِفرادی یا ایجادگر اِسناد خبری، اِسناد انشائی طلبی و اِسناد انشائی غیر طلبی میباشد.
کوتاه سخن آنکه، مدلول هیئات دال بر نِسَب ناقصه، از سنخ تصور هستند مدلول هیئاتِ دالّ بر اسناد خبری، انشائی طلبی و انشائی غیرطلبی، از سنخ تصدیقیات هستند. بنابراین یک معنا برای تصدیقی بودن علقۀ وضعیه، همین تصدیقی بودنی است که در خصوص مدلول هیئات تامه مطرح است؛ خواه این تصدیق همچون جملات خبریه، جنبۀ حکایی داشته باشد و خواه همچون جملات انشائی طلبی یا غیر طلبی، جنبۀ حکایی نداشته باشد