26-آبان-1402, 19:54
درس خارج اصول جلسه6 مورخ10 مهر 1402
یک اشکال عامی برای مسلک اعتبار وجود دارد که توسط مرحوم حاج شیخ مطرح شده[1] و مرحوم شهید صدر نیز این اشکال را به عنوان اشکال اصلی مسلک اعتبار تلقی به قبول کرده است.[2]
[1] دررالفوائد ( طبع جديد )، ص: 35
[2] مباحث الاصول ج1 ق1 ص94
[3] منتقى الأصول، ج1، ص: 58
یک اشکال عامی برای مسلک اعتبار وجود دارد که توسط مرحوم حاج شیخ مطرح شده[1] و مرحوم شهید صدر نیز این اشکال را به عنوان اشکال اصلی مسلک اعتبار تلقی به قبول کرده است.[2]
اشکال مزبور آن است که هدف از وضع، انتقال ذهن از تصور لفظ به تصور معنا است؛ به عبارت دیگر هدف وضع، سببیت تصور لفظ برای تصور معنا است و مجرّد اعتبار، چنین سببیّتی را ایجاد نمیکند.
تطبیق این اشکال به دو تقریبی که خودمان اخیراً برای مسلک اعتبار بیان کردیم، بدین شرح است:
ما یک احضار حقیقی معنا داریم که هر چقدر هم لفظ را به عنوان احضارگر برای معنا، اعتبار کنیم، اثر آن یعنی حضور معنی و تصور آن در ذهن، حقیقتاً حاصل نمیشود. ما به دنبال آن هستیم که اثر منزل علیه حقیقتاً ایجاد شود؛ ما میخواهیم تصور معنا واقعاً ایجاد شود؛ هر چند بار اعتبار کنیم لفظ، همان معنا است یا اعتبار کنیم لفظ، احضارگر معنا است باعث نمیشود تصور معنا حقیقتاً حاصل شود. به تعبیر مرحوم حاج شیخ، نمیتوان بین دو شیئی که حقیقتاً سببیتی وجود ندارد، با مجرد اعتبار، سببیت حقیقی ایجاد کرد.
مرحوم آقای روحانی در منتقی _شاید به منظور حل همین اشکال_ فرموده است اعتبار کردن در اینجا برای آن نیست که اثر منزل علیه بر منزل مترتب شود، بلکه به منظور آن است که اثر نفس اعتبار مترتب شود و ناگفته پیدا است که نفس اعتبار دیگر یک امر اعتباری نیست بلکه یک امر تکوینی و حقیقی است و این امر تکوینی اثری دارد که ما میخواهیم آن را ایجاد کنیم[3].
اولین مطلبی که در مورد تقریب مرحوم آقای روحانی وجود دارد آن است که خود این تقریب نیازمند تحلیل است. چگونه است که با اعتبار کردن، تصور معنا _که به تعبیر ایشان اثر تکوینی نفس اعتبار است_ مترتب میشود؟ اینکه نفس اعتبار چنین خاصیتی داشته باشد که منشأ تصور معنا شود، نیاز به تبیین دارد. با تحقق اعتبار، چه حادثه ای رخ میدهد که باعث میشود با تصور لفظ، تصور معنا به عنوان اثر نفس اعتبار، حاصل شود؟ مشکل قضیه این است که سببیت تصور لفظ برای تصور معنا و انتقال ذهن از اولی به دومی، به عنوان یک پدیدۀ واقعی چگونه بر نفس اعتبار مترتب میشود؟
بر همین اساس برخی از آقایان مسلک تعهّد و برخی همچون مرحوم شهید صدر، مسلک قرن اکید را برگزیده اند. پس یکی از اصلی ترین نکاتی که باعث شده، اندیشمندان از مسلک اعتبار اعراض نموده و به سائر مسلکها روی بیاورند، همین اشکالاتی است که نسبت به مسلک اعتبار مطرح شده است.[1] دررالفوائد ( طبع جديد )، ص: 35
[2] مباحث الاصول ج1 ق1 ص94
[3] منتقى الأصول، ج1، ص: 58