امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«تقریر» امر معروف/ اثبات وجوب / ادلة مقتضی وجوب وادله مقتضی عدم وجوب
#13
1395/1/15

موضوع:
تعارض ادله عدم وجوب با ادله وجوب/ پاسخ تفصیلی به اولین روایت / ادامه ی اختلال مضمونی، و جمع دلالی

خلاصه مباحث گذشته:
بحث در اختلال مضمونی روایت مورد بحث بود، دو وجه بیان شد:
وجه اول این بود که برای منکر به لسان اجر فرموده‌اند به خلاف منکر بالقلب، و این تفصیل، دال بر نفی اجر برای منکر بالقلب است. و حال این که وقتی انکار بالقلب امر واجبی شد، قهراً پاداش خواهدداشت. پس این مضمون، اختلال دارد و لذا حتی اگر سند هم تمام باشد، نمی‌توانیم تعبد به این خبر کنیم؛ چون مطلب نادرستی را بیان می‌کند.
برای تخلص از این اشکال، دو وجه بیان شد که هر دو محل مناقشه قرارگرفت.
 
جواب سوم: القلیل کالمعدوم
وجه سوم این است که در این روایت حضرت نمی‌خواهد بفرماید: «اجرندارد»، اما این نفی اجر، به این خاطر است که در مقایسة انکار قلبی با انکار لسانی و سیفی، اجرش خیلی قلیل است و لذا کالمعدوم است، لذا اجر را به دومی اختصاص داده. آن که ادله می‌گوید که: «هر عمل واجبی پاداش دارد»، مقصود اصل پاداش است. پس نفی اجر، از این باب است که القلیل کالمعدوم.
اگرچه این مطلب، خلاف ظاهر است؛ چون ظاهر نفی اجر، این است که نفی جنس اجر می‌کند، نه یک نحوه تسامح. لکن با توجه به سایر ادله می‌توان یک تسامحی اینجا قائل شد.
فرقش با کلام ابن‌میثم این است که او فرمود: چون اثر محسوسی بر انکار قلبی مترتب نیست، کأن استحقاقی ندارد پس اجری ندارد و لذا از این جهت در روایت اجری به آن اختصاص داده نشده. آنجا اشکال کردیم که: «مگر اجرداشتن، دائرمدار اثر خارجی است؟!». اما اینجا می‌گوییم: اجر دارد، لکن چون در مقایسه با دو وظیفة دیگر چون اجرش قلیل است، کالمعدوم حساب شده و لذا نفی اجر از آن شده. اگرچه این جواب، خلاف ظاهر است، لکن به خاطر ادلة دیگر است.
اگر به اطمینان رسیدیم، خوب است. وگرنه، خلاف ظاهر است.
پاسخ به اشکال مضمونی وجه دوم
شرّاح دیگر نهج‌البلاغه اصلاً متعرض اشکال نشده‌اند، فقط ابن‌میثم توجه به آن اشکال در مقطع اول داشت. اما در مقطع دوم کسی را ندیده‌ام متعرض بشود.
اینجا هم ممکن است اینجور تخلص کنیم که چون قیام بالسیف مخاطرة جان دارد، لذا مرتبة اعلای سبیل هدایت است. و انکار بالقلب، این مرتبة اعلی را ندارد. این توجیه، ولو خلاف ظاهر است، ولی به خاطر ادلة دیگر می‌توان اینجور معنی کرد.
نتیجه: بعید است این کلام از حضرت صادر شده باشد
ولایزال فی النفس شیءٌ که ما بخواهیم بگوییم: «این کلام، صادر از امیرالمؤمنین است.»؛ مستبعد است که این سخن، سخن امیرالمؤمنین باشد.
جمع دلالی
جواب بعدی این است که اگر نفی وجوب کند، صرف نظر از جواب اجمالی، آیا راه حلی داریم یا نه؟
راه اول: عدم قدرت یا عدم شرایط انکار بالقلب و بالسیف
راه اول این است که اگرچه ظاهرش تعارض است، ولی با توجه به ادلة دیگر، انقلاب نسبت ایجادمی‌شود و امر اینها از «تعارض» تبدیل به «توافق» می‌شود.
توضیح ذلک: به قرینة روایات دیگر منظور این است که «من انکر بقلبه در حالی که استطاعت انکار بالقلب یا بالسیف ندارد، یا در حالی که شرایط آنها محقق نیست.»، چنین کسی فقدسلم و برئ. پس اگر موضوع سلم و برئ کسی باشد که قدرت بر دو و سه ندارد یا اگر قدرت هم دارد شرایطش فراهم نیست؛ مثلاً می‌بیند اثر ندارد، یا ضرری به او واردمی‌شود، پس ولو در ظاهر اطلاق دارد، لکن این محمول مال زمانی است که یا شرط نباشد یا قدرت. و الا اگر قدرت انکار باللسان دارد و شرایطش هم فراهم است، این روایت نمی‌گوید: «اگر فقط انکار بالقلب کرد، سالم می‌ماند.».
ابن‌میثم قدس سره فرموده: «لما » .
شاهد بر این مطلب که محمول است بر جایی که تمکن ندارد یا شرایط موجود نیست، بعضی روایاتی است که به عنوان نمونه یکی را عرض می‌کنم:
دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع: أَنَّهُمَا ذَكَرَا وَصِيَّةَ عَلِيٍّ ع وَ سَاقَ الْوَصِيَّةَ إِلَى أَنْ قَالَ ع وَ لَا يَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَا يَرِدُ عَلَيْهِ مَنْ لَمْ يَكُنْ قَوَّاماً لِلَّهِ بِالْقِسْطِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَهِدَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا عَلِيُ‌ مُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ‌ عَنِ‌ الْمُنْكَرِ بِيَدِكَ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ [فَبِلِسَانِكَ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ‌] فَبِقَلْبِكَ وَ إِلَّا فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَكَ الْخَبَرَ.
البته این روایت، یک مشکلی دارد که بر خلاف ترتیب روایات دیگر است؛ می‌گوید: اول ید است، اگر نتوانستی، به لسان، اگر نتوانستی، بالقلب.
راه دوم: حکم حیثی
جواب دوم این است که حمل می‌شود علی الحکم الرئیسی، نه علی الحکم المطلق. اشکال وقتی وارد است که مراد روایت این باشد که: «من انکر بقلبه، سلم و برئ من کل الجهات.». اما اگر مقصود این باشد که: «سلم و برئ از حیث همین وظیفه‌اش، ولو این که نسبت به این واقعه وظیفة دیگری هم دارد که انکار بالقلب یا باللسان است.». طبق این فتوا که فتوای قوی‌ای هم هست، که انکار بالقلب، واجب عینی است و هر کسی باید انکار بالقلب را داشته باشد، و مشروط به «تأثیر» هم نیست.
این معنا، خلاف ظاهر اولی است، ولی جمع بین این روایت و روایات دیگر است؛ چون آنها نص یا اظهر است در وجوب، و این روایت ظاهر است در این که انکار بالسان و بالسیف واجب نیست. می‌شود حکم حیثی؛ کسی که فقط انکار بالقلب کند، فقدسلم از حیث عقاب عدم انکار بالقلب.
برای این که حکم حیثی باشد، شاهدی در روایات داریم: ص397ح44و45 از جامع احادیث شیعه، در نهج‌البلاغه هم هست:
فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- [فَذَاكَ‌] فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ‌ 4921 مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ
این روایت مانحن‌فیه هم به قرینة این شاهدها، همین معنا را دارد که فقدبرئ و سلم از حیث این خصلت، ولی ممکن است تضییع خصلت‌های دیگر کرده باشد. پس باز هم رفع تعارض می‌شود و منجر به تساقط نمی‌شود بعد از اظهریت آن روایات و این شواهد.
راه سوم: از بدعت‌ها سالم می‌ماند
آخرین وجه این است که لایبعد أن‌یاقل که حضرت سلام‌الله‌علیه در این سخن در مقام بیان مطلق منکرها نیستند، بلکه یک منکر خاص در نظر شریف‌شان است، و آن، منکری است که از جاعلین و ظالمین و سلطات حاکم بر جامعه ناشی می‌شود و بِدَع و اختراعات بدعت‌گونه‌ای که در دین می‌گذارند. قهراً در مورد این جور منکرات که از جاعلین و ظالمین و اهل بدع است، افراد جامعه سه دسته‌اند: یک عده کاری از دست‌شان برنمی‌آید؛ مستضعفینی هستند که می‌فهمند دارد ظلم می‌کند و بدعت می‌گذارد، اما کاری از دست‌شان برنمی‌آید. یک عده فقط همین قدر کار از دست‌شان برمی‌آید که حرف بزنند. یک عده هم می‌توانند قیام بالسیف کنند. در این منکر مفروض، حضرت دارد بیان حال این سه دسته را می‌کند که آن که اَنکَر بلسانه چون کار دیگری از دستش بر نمی‌آید، فقدبرئ و سلم. و لازم نیست منحصرش کنیم به این که از عقاب الهی سالم می‌ماند، بلکه مقصود این است که از انحرافات سالم می‌ماند؛ اگر انسان انکار بالقلب داشته باشد، تحت تأثیر آن بدعت‌ها قرارنمی‌گیرد و از جاده بیرون نمی‌رود. و آن که به لسان انکار کرده، اجر دارد. و آن که به سیف است، قام علی سبیل الهدی. به خصوص چون حضرت فرمود: «من رأی عدوانا و منکرا یدعی إلیه»؛ پس نظر به واقعة بدعتی است که مردم در مقابلة با آن، سه دسته هستند، و وظیفة انکار قلبی را هر سه دسته دارند.
برای این مطلب هم ما بعض شواهدی در روایات داریم: ص399و398ح50:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعْدٍ دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ الْبُهْلُولِ النَّحْوِيُّ بِالْأَنْبَارِ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ التَّنُوخِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي الْبُهْلُولُ بْنُ حَسَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ، عَنِ الْوَضِينِ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِئٍ الْعَبْسِيِّ، عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أُمَيَّةَ، عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: سَتَكُونُ‌ فِتَنٌ‌ لَا يَسْتَطِيعُ الْمُؤْمِنُ أَنْ يُغَيِّرَ فِيهَا بِيَدٍ وَ لَا لِسَانٍ، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ): يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ فِيهِمْ يَوْمَئِذٍ مُؤْمِنُونَ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ إِيْمَانِهِمْ شَيْئاً قَالَ: لَا، إِلَّا كَمَا يَنْقُصُ الْقَطْرُ مِنَ الصَّفَا، إِنَّهُمْ يَكْرَهُونَهُ بِقُلُوبِهِمْ.
چون «عمل به ارکان» از شرایط «ایمان» است، لذا حضرت امیر سؤال کرد که: «کسی که نمی‌تواند تغییربدهد، آیا نقصی در ایمان‌شان است؟»، حضرت فرمودند: نه؛ همین که انکار بالقلب می‌کنند، باعث می‌شود این فتنه‌ها نقصی به ایمان‌شان واردنکند.
نتیجه: عدم معارضه
بنابراین این روایت مبارکه اگر صادرشده‌باشد، معارضه نمی‌کند با ادلة ماضیة دالة بر وجوب امر به معروف.
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: امر معروف/ اثبات وجوب / ادلة مقتضی وجوب و عدم وجوب - توسط احمدرضا - 25-ارديبهشت-1395, 11:20

موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نکته علمی:  شرطیت احتمال تأثیر در وجوب امر به معروف و نهی از منکر سید رضا حسینی 0 259 20-فروردين-1401, 18:03
آخرین ارسال: سید رضا حسینی
  اشکال:  بررسی اشتراط تکلیف در مأمور و منهی در باب امر به معروف و نهی از سید رضا حسینی 0 296 23-اسفند-1400, 11:43
آخرین ارسال: سید رضا حسینی
  «رجال»  اثبات صدور برخی از روایات کتاب احتجاج مرحوم طبرسی فطرس 3 734 10-آذر-1400, 12:40
آخرین ارسال: مخبریان
  نکته علمی:  رعایت ترتیب در مراتب امر به معروف با به کار گیری شخصی دیگر فطرس 2 2,856 5-اسفند-1397, 12:14
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
Lightbulb مساله جدید: لزوم رعایت ترتیب خفیف ترین مراتب امر به معروف فطرس 0 1,821 12-بهمن-1397, 17:46
آخرین ارسال: فطرس
  دانلود كتاب امر به معروف ايت الله خرازي و فاضل اشکذری 2 4,834 7-بهمن-1397, 00:31
آخرین ارسال: رهـگذر
  نکته علمی:  سیره مانع از ظهور در وجوب محمد 68 3 4,537 29-فروردين-1397, 06:32
آخرین ارسال: محمد 68
  «تقریر»  دلیل بر وجوب کراهت نفسانی از منکر و مناقشه آن محمد 68 3 6,191 22-اسفند-1396, 09:42
آخرین ارسال: مهمان
  «تقریر»  تقریر استدلال به آیه لا اکراه فی الدین برای عدم وجوب امر به معروف و نهی از منکر فطرس 0 3,752 12-اسفند-1394, 01:49
آخرین ارسال: فطرس
Lightbulb «رجال»  اثبات وثاقت عمر بن حنظله 83068 0 4,636 7-اسفند-1391, 16:43
آخرین ارسال: 83068

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 3 مهمان