امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«تقریر» امر معروف/ اثبات وجوب / ادلة مقتضی وجوب وادله مقتضی عدم وجوب
#37
1395/2/28

موضوع
:
کفایی‌بودن (فرع دوم: یقین به امتثال غیر در آینده/ادامه‌ی قرائن جواب اول، و جواب دوم و سوم)
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در استدلال به آیات «سارعوا » و «استبقوا» بود. عرض شد قرائنی اقامه شده بر این که این امر در این ایات برای وجوب نیست، سه قرینه دیروز گ فته شد.
 
قرینة چهارم: متناسب این بود که نهی از تأخیر بشود
قرینة چهارم فرمایش محقق خراسانی در متن کفایه است؛ فرموده‌است: اگر اینچنین بود که عدم مسارعت و عدم استباق باعث می‌شد که نقطة مقابل «مغفرت» که «غضب» است، و نقطة مقابل «خیرات» که «شرور» است محقق بشود، و اگر کسی استباق پیدانکند مورد غضب واقع بشود و نه مغفرت، و اگر سرعت به خیرات پیدانکند، در شرور واقع بشود، اگر اینچنین بود، متناسب این بود که خدای متعال، بعث و تحریک را با نهی از تأخیر بیان می‌فرمود، نه این که بعث به استباق بفرماید. این خودش قرینه می‌شود که با ترک استباق و ترک مسارعت، غضبی از ناحیة خدای متعال دامنگیر انسان نمی‌شود و در شرور واقع نمی‌شود. و وقتی که یک امری انسان با ترک آن مورد غضب واقع نمی‌شود، قهراً آن امر، امر وجوبی نیست. [1]
مناقشه: ممکن است مسارعت واجب باشد اما ترکش عقاب نداشته باشد
همانطور که محقق اصفهانی هم در حاشیه فرموده، ممکن است مسارعت واجب باشد و استباق هم واجب باشد اما ترکش موجب وقوع در شرّ و غضب الهی نشود.
توضیح مطلب این است که تارتاً «استباق» و «مسارعت»، مقوِّم خیریتِ خیر و مقوِّم مغفرت الهی است، اگر اینچنین باشد، قهراً با تأخیر و عدم مسارعت، مقوم خیر که نباشد، پس شرّ است، و مغفرت که نباشد، غضب است.
اما ممکن است مسارعت و استباق، مقوم مغفرت و خیر نباشد بلکه یک مصلحت جدایی داشته باشد؛ به این صورت که اگر زود بیاوری یا دیر بیاوری، آن عمل مصلحت خودش را دارد و خیر است و مغفرت است. مسارعت یک ویژگی دیگری دارد، بنابراین ضرورتاً اینطور نیست که: «اگر مسارعت واجب باشد، ترکش عقاب دارد.». مرحوم آخوند فرمود: اگر مسارعت واجب است، با ترکش مغفرت و خیر نباید باشد. اشکال این است که: چرا؟ مگر مسارعت مقوم آن خیر و مغفرت است که اگر نبود، خیر تبدیل به شرّ بشود؟! مسارعت، یک مصلحت دیگری دارد؛ پس اگر مسارعت نکرد و با تأخیر آورد، آن خیر، خیر است، و آن سبب‌المغفرت هم سبب‌المغفرت است.
این قرینه در اثر این است که این بزرگوار توهم فرموده که با محقق‌نشدن استباق و مسارعت، آن مغفرت که مأموربها است، تبدیل به شرّ یا غضب می‌شود. و حال این که چنین قرینه‌ای در آیة مبارکه نیست.
درواقع ما در جواب مرحوم آخوند داریم می‌گوییم که: ظهور این آیات، در این است که خود استباق مصلحت دارد؛ استباق، مقوم مصلحت‌داشتن نماز نیست.
قرینة پنجم: خداوند نمی‌خواهد زحمت اضافه‌ای روی دوش بندگان بگذارد
شیخنا الاستاد در اصول‌شان قرینة لطیفی اقامه فرموده‌اند؛ ظاهر این است که خدای متعال می‌خواهد اینجا یک مصلحت و امر مصلحت‌داری را در اختیار عباد بگذارد، نمی‌خواهد یک زحمت اضافی روی دوش‌شان بگذارد. وزان اینجا، وزان باب توبه است؛ خدا چرا باب «توبه» را بازکرده؟ برای این که یک راهی برای گناهکاران بگشاید تا از عواقب گناه و عقوبت‌های گناه رهایی پیداکنند. اگر خود توبه را واجب شرعی کند که اگر توبه نکردند، یک عقوبت دیگری هم بشوند و لذا توبه خودش دردسرآفرین باشد، خلاف مصلحت‌داشتن توبه است. و به خاطر همین تناسب فرموده‌ند که توبه وجوب شرعی ندارد که اگر توبه نکردند، عقاب بشوند. وزان این آیات هم وزان آیات توبه است؛ خداوندتوبه را واجب نکرده تا عقاب روی عقاب بیاورد.امر به سبقت‌گرفتن به انجام واجبات، برای مصلحت بندگان است تا واجبات و مستحبات را انجام دهند، اگر این امرْ خودش یک وجوب مستقلی داشته باشد، خلاف آن مصلحت‌داشتن برای بندگان خداست. پس این آیات درصدد امر وجوبی که ترکش عقوب داشته باشد نیست، بلکه یک امر ارشادی یا استحبابی است. این قرینه هم قرینة لطیفی است. این نکته یک مطلبی است که باعث می‌شود ظهور عرفی در وجوب شرعی شکل نگیرد.
قرینة ششم: تقدیم ماده بر هیئت
محقق اصفهانی می‌فرماید: «خیرات» همة کارهای خیر را دربرمی‌گیرد، «مغفرت» هم همة کارهای خوب را دربرمی‌گیرد. «خیر»، اعم است از کارهایی که اگر انجامش ندهی غضب دامنگیرت می‌شود، و کارهایی که اگر انجامش ندهی غضب دامنگیرت نشود. همین، قرینه است بر این که این امر، یک امر وجوبی نیست. مثل این که اگر گفتند: «سرعت بگیرید به خواندن نمازشب و زیارت رفتن»، انسان می‌فهمد که این سرعت‌گرفتن‌ها واجب نیست. اینجا هم که یک عباراتی می‌فرمایند که بیشترش همان مستحبات است، قرینه است بر این که وجوب نیست.
[b]این قرینه، غیر از تخصیص اکثر (قرینة اول) است. این قرینه، تناسب حکم و موضوع است؛ همین که خیرات به این عرض عریض را شارع در تِلو امر قرارمی‌دهد و می‌فرماید «سارعوا الیها»، عرفاً از آن وجوب فهمیده نمی‌شود؛ عرف می‌گوید: «خیلی از امرهای خودش الزامی نیست، چطور امر به سرعت‌گرفتن طرف آن امور، الزامی باشد؟!». این خودش قرینه می‌شود بر این که اصلاً از اول عمومی شکل نمی‌گیرد که تخصیص مستحبات لازم بیاید. اینجا از مواردی است که تصرف در هیئت (که دال بر وجوب است) مقدم می‌شود بر تصرف در ماده (که همة خیرات را شامل می‌شود)، به عبارت دیگر: ماده را مقدم کردیم بر هیئت. [/b]
جمع‌بندی جواب اول
اقوی الوجوه است، همان فرمایش مرحوم امام (قرینة سوم) است، این دو تا قرینة اخیر را هم می‌توانیم قرینه بر همان فرمایش حضرت امام بگیریم.
جواب دوم: آیة مسارعت، مختص «توبه» است
وقتی که مغفرت یعنی آمرزش، پس باید گناهی باشد، پس دارد می‌فرماید: «سارعوا إلی التوبه»، پس ربطی به انجام واجبات ندارد.
مناقشه: مغفرت، اختصاص به توبه ندارد
اینجا یک بحثی هست که خودتان دنبال کنید؛ که مغفرت اینطور نیست که حتماً باید گناهی باشد.
قرینة اول: امر به استغفار در مورد پیامبر
فلذا خدای متعال در سورة «نصر» می‌فرماید: «و استغفره»؛ خداوند به پیامبرش امر می‌فرماید که استغفارکند در حالی که پیامبر گناهی نکرده‌است.
قرینة دوم: بهشتی‌ها هم تقاضای مغفرت می‌کنند
یا مثلاً بهشتی‌ها وقتی که دارند به بهشت می‌روند، می‌گویند: «خدایا! ما را بیامرز» در حالی که آمرزیده شده‌اند و آمرزش تحصیل حاصل است.
قرینة سوم: عطف «جنّت» به «مغفرت»
این آیة شریفه، ذیلی هم دارد کأنّ به ذیلش توجه نشده‌است: «و جنة عرضها السموات و الأرض اُعدَّت للمتقین»، به «مغفرت»، «جنت» عطف شده؛ پس هم «سرعت به مغفرت» مطلوب شارع است، و هم «سرعت به جنت»، چه گناه کرده باشیم و چه نکرده‌باشیم. و هکذا بقیة اعمال راجحه.
جواب سوم: «سارعوا» به معنای «اسرعوا» است
جواب دیگری که از این آیة شریفه داده شده، این است که محقق اصفهانی بَنی بنیانَه علیه و عده‌ای هم تبعیت از ایشان کرده‌اند؛ که اینجا از مادة «سرعت» نمی‌خواهیم چنین استفاده‌ای کنیم، از هیئت باب «مفاعله» می‌خواهیم استفاده کنیم، و از بابا «مفاعله» چنین مطلبی برداشت نمی‌شود. باب «مفاعله» با «ثلاثی مجرد» فرقی ندارد؛ انگار فرموده: «اِسرعوا»، پس استفاده نمی‌شود که: «مواظب باش از دیگران جلو بیفتی». وقتی می‌توانی به «سارعوا» استدلال کنیم برای عدم اکتفا به «یقین به اتیان غیر در آینده» که «سارعوا» را آن طور معناکنیم که: «از دیگری جلو بیفتید». ولی وقتی ناظر به این معنی نباشد که: «از دیگران جلو بیفتید»، برای این منظور که وقتی یقین داری دیگری می‌خواهد امر به معروف کند، خودت قبل از او باید اقدام کنی.» نمی‌توان به این آیه استنادکرد.

[1] - ضرورةَ أن سياق آية «وَ سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ‌» و كذا آية «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ». إنما هو البعث نحو المسارعة إلى المغفرة و الاستباق إلى الخير من دون استتباع تركهما للغضب و الشر؛ ضرورة أن تركهما لو كان مستتبعا للغضب و الشر كان البعث بالتحذير عنهما أنسب كما لايخفى. فافهم
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: امر معروف/ اثبات وجوب / ادلة مقتضی وجوب وادله مقتضی عدم وجوب - توسط احمدرضا - 1-خرداد-1395, 14:46

موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نکته علمی:  شرطیت احتمال تأثیر در وجوب امر به معروف و نهی از منکر سید رضا حسینی 0 259 20-فروردين-1401, 18:03
آخرین ارسال: سید رضا حسینی
  اشکال:  بررسی اشتراط تکلیف در مأمور و منهی در باب امر به معروف و نهی از سید رضا حسینی 0 296 23-اسفند-1400, 11:43
آخرین ارسال: سید رضا حسینی
  «رجال»  اثبات صدور برخی از روایات کتاب احتجاج مرحوم طبرسی فطرس 3 734 10-آذر-1400, 12:40
آخرین ارسال: مخبریان
  نکته علمی:  رعایت ترتیب در مراتب امر به معروف با به کار گیری شخصی دیگر فطرس 2 2,856 5-اسفند-1397, 12:14
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
Lightbulb مساله جدید: لزوم رعایت ترتیب خفیف ترین مراتب امر به معروف فطرس 0 1,821 12-بهمن-1397, 17:46
آخرین ارسال: فطرس
  دانلود كتاب امر به معروف ايت الله خرازي و فاضل اشکذری 2 4,834 7-بهمن-1397, 00:31
آخرین ارسال: رهـگذر
  نکته علمی:  سیره مانع از ظهور در وجوب محمد 68 3 4,537 29-فروردين-1397, 06:32
آخرین ارسال: محمد 68
  «تقریر»  دلیل بر وجوب کراهت نفسانی از منکر و مناقشه آن محمد 68 3 6,191 22-اسفند-1396, 09:42
آخرین ارسال: مهمان
  «تقریر»  تقریر استدلال به آیه لا اکراه فی الدین برای عدم وجوب امر به معروف و نهی از منکر فطرس 0 3,752 12-اسفند-1394, 01:49
آخرین ارسال: فطرس
Lightbulb «رجال»  اثبات وثاقت عمر بن حنظله 83068 0 4,636 7-اسفند-1391, 16:43
آخرین ارسال: 83068

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 5 مهمان