13-خرداد-1395, 09:48
1395/3/11
بسم الله الرّحمن الرّحیم
موضوع: أحکام أموات/شرایط غسل میّت - مستحبات غسل /مسائل
خلاصه مباحث گذشته:
ادامه بحث (مسأله 9: عدم وجوب غَسل لوح و سریر بعد از هر کدام از أغسال)
بحث در قضیه طهارت لوح و سریر بالتبعیّه بود، که عرض کردیم تفصیل این در بحث تبعیّت خواهد آمد، در محل کلام که گفتیم لازم نیست نه بعد از هر غسل و نه بعد از کلّ غسل، محل قرار گرفتن میّت را تطهیر بکنند؛ دلیل آن سکوت روایات است، روایاتی که فرموده غسل که تمام شد، وظیفه تمام میشود، و در مورد تطهیر این قطراتی که به او ترشّح کرده است، یا تطهیر لوحی که میّت بر روی آن قرار دارد، سخنی به میان نیاورده است؛ این همه تفصیلات در این روایات آمده است، و در هیچ کدام از آنها به این نکته تصریح و بلکه اشاره هم نکردهاند، که از سکوت روایات نسبت به این مسأله، اطمینان پیدا میشود که تطهیر موضع لازم نیست. عدم بیان تطهیر، به ضمّ اینکه خصوصیّات زیادی را بیان کردهاند، موجب اطمینان به این میشود که در اینجا طهارت به تبعیّت است؛ اگر هم کسی در بقیّه موارد، طهارت بالتبعیّه را اشکال بکند، مثل مرحوم خوئی که در مثل ظرفی که لباس متنجّس را به آن میشوئیم، که ظرف پاک میشود، با اینکه در غسله اُولی آن آب متنجّس است، و جداره ظرف هم نجس میشود، یا در ماشین لباس شوئی در مرتبه اُولی که تاید حلّ میشود، و آب صابونی است، و کف تاید تا نصف درب ماشین میآید، که یقیناً آبِ زمان تطهیر، به جائی که کفها رسیده است، نرسیده است، ولی فقهاء میگویند پاک است؛ و همچنین در مواردی که لباس را در طشت میشویند، بار دوم که میشوید، یقیناً آب نمیرسد، مثل مرحوم خوئی که در اینجا اشکال میکند، که در ظرف معمولاً با آب دوم هم به طشت میرسد، حتی کسانی که در طشت اشکال میکنند، در مثل لوح و سریر، این طهارت بالتّبعیّت را قبول کردهاند، منتهی یک جاهائی گیر دارد، تفصیلش به بحث تبعیّت. در محل کلام، مرحوم خوئی[1] تبعیّت را قبول دارد، که حرف متینی است، و ما در آنجا هم میگوئیم تبعیّت هست.
فصل في آداب غسل الميّت
معمولاً مرحوم خوئی از مستحبّات و مکروهات بحث نمیکند، و در اوّل تعلیقه عروه فرموده خیلی از این مستحبّات و مکروهاتی که مرحوم سیّد مطرح نموده است، مبتنی بر تسامح در ادلّه سنن است، و چون ما این قاعده را قبول نداریم، لذا در مورد آنها بحث نمیکنیم. نه در بحثهائی تفیصیلی، اینها را مطرح کرده است، و نه در مقام فتوی این را مطرح کرده است، مگر در موارد خاصی مثلاً در غسل مستحبی چون ایشان غسل مستحبی را مجزی از وضو میداند. و مرحوم حکیم هم گاهگاهی بحث میکند، ولی در مقام از مستحبات بحث نکرده است.
معنای آداب غسل میّت، استحباب نیست، بلکه به معنای خوب بودن است، که این آداب را میخوانیم و به مستند آنها اشاره میکنیم، و اکثر این مستندات در فرمایشات مرحوم آقا رضا همدانی هست، و بعضی از مستندات را خودمان پیدا کردیم.
مستحب أوّل: قرار دادن میّت در مکان بالا
و هي أمور، الأول أن يجعل على مكان عال من سرير أو دكة أو غيرها و الأولى وضعه على ساجة و هي السرير المتخذ من شجر مخصوص في الهند و بعده مطلق السرير و بعده المكان العالي مثل الدكة و ينبغي أن يكون مكان رأسه أعلى من مكان رجليه.[2]
مستحب است که میّت را در جای بلندی بگذارند، ولی بهتر است بر روی ساجه بگذارند، این مورد اول، روایت ندارد، ولی در بعض کلمات علماء ادّعای اجماع شده است بر آن؛ مناسبتش هم این است که از بعض روایات اینجور استفاده میشود که او احساس دارد، و نسبت به میّت احترام داشته باشید، خلافاً للعامه که برای میّت احترامی قائل نیستند؛ ولی ما میگوئیم حرمة المسلم میّتاً کحرمته حیّاً؛ منتهی اینکه ساجه باشد و تختش از هند باشد، باید با اجماع درست کرد. و بعد فرموده سزاوار است که قسمت سرش، بالا باشد، که این مساعد اعتبار است، تا آبهای کثیف بر نگردد به بدنش، این اجماعی ندارد، و استیناس از روایات است.
مستحب دوم: قرار دادن میّت رو به قبله
الثاني أن يوضع مستقبل القبلة كحالة الاحتضار بل هو أحوط.
روایت سلیمان بن خالد «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ إِذَا مَاتَ لِأَحَدِكُمْ مَيِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- وَ كَذَلِكَ إِذَا غُسِّلَ- يُحْفَرُ لَهُ مَوْضِعُ الْمُغْتَسَلِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- فَيَكُونَ مُسْتَقْبِلُ بَاطِنِ قَدَمَيْهِ وَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ».[3] بلکه شبهه وجوب هم دارد، که بعضی قائل به وجوب شدهاند، ولی مرحوم سیّد احتیاط مستحب کرده است.
مستحب سوم: در آوردن قمیص از طرف پاهای میّت
الثالث أن ينزع قميصه من طرف رجليه و إن استلزم فتقه بشرط الإذن من الوارث البالغ الرشيد و الأولى أن يجعل هذا ساترا لعورته.[4]
یکی از آداب این است که پیراهن میّت را از طرف پا بیرون بیاورند، که این مورد روایت ندارد و به جهت احترام میّت است؛ چون اگر از بالا بکشیم، قسمت بالای میّت نجس میشود. البته در موارد استلزام فتق، باید از وارث اذن بگیرد، چون الآن این قمیص مال وارث شده است. فرموده بهتر این است که همین را ساتر عورتش قرار بدهیم، یکی نزع است، و یکی هم آنی که در مرسله یونس بود، که گفتیم دلالت بر تجرّد ندارد، بلکه به جهت عورت است.
یک چیزی را میخواهیم اضافه بکنیم، مرحوم خوئی این مرسله را حمل کرد بر جایکه استطاعت نداریم بر غسل من تحت قمیص؛ ما اضافه میکنیم حمل این مرسله بر فرض عدم استطاعت، بعید است جدّاً، چون وقتی این پیراهن را از بالا تا ناف، پائیئن میآورد، و از پائین تا رکبه بالا میآورد، اگر قدرت بر غسل این موضع، از روی لباس دارد، قسمت ساق پا و بالای بدن را به طریق أولی قدرت دارد، لذا حمل روایت یونس بر اینکه قدرت ندارد بر غسل من تحت قمیص، بعید است، و ما هم مثل مرحوم سیّد میگوئیم که این برای تحفّظ عورت است، که در ادامه روایت هم تفریع کرده که اگر چیزی نداشت، عورت را با خرقه بپوشاند.
مستحب چهارم: غسل دادن در زیر سایه
الرابع أن يكون تحت الظلال من سقف أو خيمة و الأولى الأول.
میّت را در فضای باز غسل ندهید، بلکه زیر سقف غسل بدهید؛ که این منصوص است، و روایت دارد؛ صحیحه علی بن جعفر: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ هَلْ يُغَسَّلُ فِي الْفَضَاءِ قَالَ لَا بَأْسَ- وَ إِنْ سُتِرَ بِسِتْرٍ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ».[5] روایت دوم هم همین جور است. و أولی تحت سقف است، که دیگر شبهه تحت سماء را نداشته باشد.
مستحب پنجم: حفر گودال برای غساله
الخامس أن يحفر حفيرة لغسالته.
دلیل این مطلب روایت سلیمان بن خالد است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ إِذَا مَاتَ لِأَحَدِكُمْ مَيِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- وَ كَذَلِكَ إِذَا غُسِّلَ- يُحْفَرُ لَهُ مَوْضِعُ الْمُغْتَسَلِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- فَيَكُونَ مُسْتَقْبِلُ بَاطِنِ قَدَمَيْهِ وَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ».[6]
مستحب ششم: عریان با ستر عورت
السادس أن يكون عاريا مستور العورة.
استحباب عریان بودن، علی المبنی است، که مرحوم سیّد فرمود عریان استحباب داد.
مستحب هفتم: ستر عورت حتی برای جایز النظر
السابع ستر عورته و إن كان الغاسل و الحاضرون ممن يجوز لهم النظر إليها.
مستحب است که عورت میّت را بپوشانند، و لو ناظر محترمی نیست، مثلاً شب است، یا اینکه زن و شوهر هستند. ستر عورت به احترام نزدیکتر است، و لو نگاه نمیکنند، ولی در معرض است. خصوصا در مورد محارم بود که اگر زوج، زوجه را غسل میدهد، به عورتش نگاه نکند. اوّلاً جهت احترام میّت. ثانیاً: إلغاء خصوصیّت، که در محرم میگفت إلقاء بکند یک خرقهای را، پس در جای که نامحرم است، و شب است، باز القاء خرقه مطلوب است.
مستحب هشتم: نرم کردن انگشتان و مفاصل
الثامن تليين أصابعه برفق بل و كذا جميع مفاصله إن لم يتعسر و إلا تركت بحالها.
مستحب است که انگشتان و مفاصل میّت را نرم بکنند. دلیل این مطلب روایت کاهلی است. «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ- فَقَالَ اسْتَقْبِلْ بِبَطْنِ قَدَمَيْهِ الْقِبْلَةَ- حَتَّى يَكُونَ وَجْهُهُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- ثُمَّ تُلَيِّنُ مَفَاصِلَهُ- فَإِنِ امْتَنَعَتْ عَلَيْكَ فَدَعْهَا ...».[7] و اگر امکان ندارد، رهایش بکنند. خصوصاً که در بحث ها بعدی فرموده اگر شکمش را فشار میدهید، با رفق باشد؛ و از روایات استفاده میشود که محکم فشار دادن، یا محکم گذاشتن در تخت، یک مرتبهای از حزازت را دارد. باید میّت را مثل حیّی فرض کرد که جان ندارد.
مستحب نهم: سه مرتبه شستن دستها قبل از غسل تا نصف ذراع
التاسع غسل يديه قبل التغسيل إلى نصف الذراع في كل غسل ثلاث مرات و الأولى أن يكون في الأول بماء السدر و في الثاني بماء الكافور و في الثالث بالقراح.
در هر بار غسل دادن، مستحب است که دستهای میّت را تا نصف ذراع، سه مرتبه بشویند. سه بار شستن هم در مرسله یونس و هم در روایت حلبی هست، در هر دو سه بار را دارد. مرسله یونس: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ يُونُسَ عَنْهُمْ (علیهم السلام) قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ غُسْلَ الْمَيِّتِ- فَضَعْهُ عَلَى الْمُغْتَسَلِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- فَإِنْ كَانَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَخْرِجْ يَدَهُ مِنَ الْقَمِيصِ- وَ اجْمَعْ قَمِيصَهُ عَلَى عَوْرَتِهِ- وَ ارْفَعْهُ مِنْ رِجْلَيْهِ إِلَى فَوْقِ الرُّكْبَةِ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَلْقِ عَلَى عَوْرَتِهِ خِرْقَةً- وَ اعْمِدْ إِلَى السِّدْرِ فَصَيِّرْهُ فِي طَشْتٍ وَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ- وَ اضْرِبْهُ بِيَدِكَ حَتَّى تَرْتَفِعَ رَغْوَتُهُ- وَ اعْزِلِ الرَّغْوَةَ فِي شَيْءٍ- وَ صُبَّ الْآخَرَ فِي الْإِجَّانَةِ الَّتِي فِيهَا الْمَاءُ- ثُمَّ اغْسِلْ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- كَمَا يَغْسِلُ الْإِنْسَانُ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَى نِصْفِ الذِّرَاعِ ...».[8]
مستحب دهم: شستن سر میّت با کف سدر یا خطمی
العاشر غسل رأسه برغوة السدر أو الخطمي مع المحافظة على عدم دخوله في أذنه أو أنفه.
در روایت مرسله یونس، حضرت فرمود اوّل یک رغوهای پیدا بکنند، و بعد با آن رغوه، سرش را بشویند. «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ يُونُسَ عَنْهُمْ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ غُسْلَ الْمَيِّتِ- فَضَعْهُ عَلَى الْمُغْتَسَلِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- فَإِنْ كَانَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَخْرِجْ يَدَهُ مِنَ الْقَمِيصِ- وَ اجْمَعْ قَمِيصَهُ عَلَى عَوْرَتِهِ- وَ ارْفَعْهُ مِنْ رِجْلَيْهِ إِلَى فَوْقِ الرُّكْبَةِ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَلْقِ عَلَى عَوْرَتِهِ خِرْقَةً- وَ اعْمِدْ إِلَى السِّدْرِ فَصَيِّرْهُ فِي طَشْتٍ وَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ- وَ اضْرِبْهُ بِيَدِكَ حَتَّى تَرْتَفِعَ رَغْوَتُهُ- وَ اعْزِلِ الرَّغْوَةَ فِي شَيْءٍ- وَ صُبَّ الْآخَرَ فِي الْإِجَّانَةِ الَّتِي فِيهَا الْمَاءُ- ثُمَّ اغْسِلْ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- كَمَا يَغْسِلُ الْإِنْسَانُ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَى نِصْفِ الذِّرَاعِ- ثُمَّ اغْسِلْ فَرْجَهُ وَ نَقِّهِ - ثُمَّ اغْسِلْ رَأْسَهُ بِالرَّغْوَةِ- وَ بَالِغْ فِي ذَلِكَ- وَ اجْتَهِدْ أَنْ لَا يَدْخُلَ الْمَاءُ مَنْخِرَيْهِ وَ مَسَامِعَهُ ...».[9] و در روایت عمار فرموده که با خطمی هم میشود، شست. «وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ- قَالَ تَبْدَأُ فَتَطْرَحُ عَلَى سَوْأَتِهِ خِرْقَةً- ثُمَّ تَنْضَحُ عَلَى صَدْرِهِ وَ رُكْبَتَيْهِ مِنَ الْمَاءِ- ثُمَّ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ الرَّأْسَ وَ اللِّحْيَةَ بِسِدْرٍ حَتَّى تُنَقِّيَهُ- ثُمَّ تَبْدَأُ بِشِقِّهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ بِشِقِّهِ الْأَيْسَرِ- وَ إِنْ غَسَلْتَ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ بِالْخِطْمِيِّ فَلَا بَأْسَ ...».[10]
مستحب یازدهم: سه مرتبه شستن فرج میّت با سدر و أشنان
الحادي عشر غسل فرجيه بالسدر أو الأشنان ثلاث مرات قبل التغسيل و الأولى أن يلف الغاسل على يده اليسرى خرقة و يغسل فرجه.
دلیل این هم موثقه عمار است.
مستحب دوازدهم: مسح نمودن شکم به آرامی در دو غسل اوّل
الثاني عشر مسح بطنه برفق في الغسلين الأولين إلا إذا كانت امرأة حاملا مات ولدها في بطنها.
مستحب است که در دو غسل اوّل، شکم میّت را به آرامی مسح کنند. دلیل اوّل، موثقه عمار است. دلیل دوم روایت حفص: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْمُعَاذِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ لَيْثٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي بَشِيرٍ عَنْ حَفْصَةَ بِنْتِ سِيرِينَ عَنْ أُمِّ سُلَيْمَانَ عَنْ أُمِّ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قَالَ: إِذَا تُوُفِّيَتِ الْمَرْأَةُ فَأَرَادُوا أَنْ يُغَسِّلُوهَا فَلْيَبْدَءُوا بِبَطْنِهَا- فَلْتُمْسَحْ مَسْحاً رَفِيقاً إِنْ لَمْ تَكُنْ حُبْلَى- فَإِنْ كَانَتْ حُبْلَى فَلَا تُحَرِّكِيهَا- فَإِذَا أَرَدْتِ غُسْلَهَا فَابْدَأْ بِسُفْلَيْهَا- فَأَلْقِي عَلَى عَوْرَتِهَا ثَوْباً سَتِيراً- ثُمَّ خُذِي كُرْسُفَةً فَاغْسِلِيهَا فَأَحْسِنِي غَسْلَهَا - ثُمَّ أَدْخِلِي يَدَكِ مِنْ تَحْتِ الثَّوْبِ- فَامْسَحِيهَا بِكُرْسُفٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ أَحْسِنِي مَسْحَهَا قَبْلَ أَنْ تُوَضِّئِيهَا- ثُمَّ وَضِّئِيهَا بِمَاءٍ فِيهِ سِدْرٌ الْحَدِيثَ».[11] و اگر حُبلی باشد، چون احتمال سقط هست، نباید این کار را بکنند.
در دو غسل اوّل مسحش مستحب است، و در غسل سوم مستحب نیست، اینکه غسل سوم را نفرموده است، منشأش روایت عمار است.
[1] - موسوعة الإمام الخوئي؛ ج9، ص: 77 (و الصحيح طهارة السرير و غيره ممّا يستعمل في تطهير الميِّت و تغسيله بالتبع، و ذلك لسكوت الأخبار الواردة في وجوب تغسيل الميِّت عن التعرّض لوجوب تطهير السرير أو غيره ممّا لا بدّ منه في التغسيل، و هذا يدلّنا على حصول الطهارة له بالتبع كما تقدمت الإشارة إليه في بحث المطهرات).
[2] - العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 399.
[3] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 452، باب 35، أبواب الإحتضار، ح2.
[4] - العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، صص: 400 - 399.
[5] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 538، باب 30، أبواب غسل المیّت، ح1.
[6] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 452، باب 35، أبواب الإحتضار، ح2.
[7] - وسائل الشيعة، ج2، ص: 482، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح5.
[8] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 480، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح3.
[9] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 480، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح3.
[10] - وسائل الشيعة؛ ج2، صص: 485 - 484، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح10.
[11] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 492، باب 6، أبواب غسل المیّت، ح3.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
موضوع: أحکام أموات/شرایط غسل میّت - مستحبات غسل /مسائل
خلاصه مباحث گذشته:
ادامه بحث (مسأله 9: عدم وجوب غَسل لوح و سریر بعد از هر کدام از أغسال)
بحث در قضیه طهارت لوح و سریر بالتبعیّه بود، که عرض کردیم تفصیل این در بحث تبعیّت خواهد آمد، در محل کلام که گفتیم لازم نیست نه بعد از هر غسل و نه بعد از کلّ غسل، محل قرار گرفتن میّت را تطهیر بکنند؛ دلیل آن سکوت روایات است، روایاتی که فرموده غسل که تمام شد، وظیفه تمام میشود، و در مورد تطهیر این قطراتی که به او ترشّح کرده است، یا تطهیر لوحی که میّت بر روی آن قرار دارد، سخنی به میان نیاورده است؛ این همه تفصیلات در این روایات آمده است، و در هیچ کدام از آنها به این نکته تصریح و بلکه اشاره هم نکردهاند، که از سکوت روایات نسبت به این مسأله، اطمینان پیدا میشود که تطهیر موضع لازم نیست. عدم بیان تطهیر، به ضمّ اینکه خصوصیّات زیادی را بیان کردهاند، موجب اطمینان به این میشود که در اینجا طهارت به تبعیّت است؛ اگر هم کسی در بقیّه موارد، طهارت بالتبعیّه را اشکال بکند، مثل مرحوم خوئی که در مثل ظرفی که لباس متنجّس را به آن میشوئیم، که ظرف پاک میشود، با اینکه در غسله اُولی آن آب متنجّس است، و جداره ظرف هم نجس میشود، یا در ماشین لباس شوئی در مرتبه اُولی که تاید حلّ میشود، و آب صابونی است، و کف تاید تا نصف درب ماشین میآید، که یقیناً آبِ زمان تطهیر، به جائی که کفها رسیده است، نرسیده است، ولی فقهاء میگویند پاک است؛ و همچنین در مواردی که لباس را در طشت میشویند، بار دوم که میشوید، یقیناً آب نمیرسد، مثل مرحوم خوئی که در اینجا اشکال میکند، که در ظرف معمولاً با آب دوم هم به طشت میرسد، حتی کسانی که در طشت اشکال میکنند، در مثل لوح و سریر، این طهارت بالتّبعیّت را قبول کردهاند، منتهی یک جاهائی گیر دارد، تفصیلش به بحث تبعیّت. در محل کلام، مرحوم خوئی[1] تبعیّت را قبول دارد، که حرف متینی است، و ما در آنجا هم میگوئیم تبعیّت هست.
فصل في آداب غسل الميّت
معمولاً مرحوم خوئی از مستحبّات و مکروهات بحث نمیکند، و در اوّل تعلیقه عروه فرموده خیلی از این مستحبّات و مکروهاتی که مرحوم سیّد مطرح نموده است، مبتنی بر تسامح در ادلّه سنن است، و چون ما این قاعده را قبول نداریم، لذا در مورد آنها بحث نمیکنیم. نه در بحثهائی تفیصیلی، اینها را مطرح کرده است، و نه در مقام فتوی این را مطرح کرده است، مگر در موارد خاصی مثلاً در غسل مستحبی چون ایشان غسل مستحبی را مجزی از وضو میداند. و مرحوم حکیم هم گاهگاهی بحث میکند، ولی در مقام از مستحبات بحث نکرده است.
معنای آداب غسل میّت، استحباب نیست، بلکه به معنای خوب بودن است، که این آداب را میخوانیم و به مستند آنها اشاره میکنیم، و اکثر این مستندات در فرمایشات مرحوم آقا رضا همدانی هست، و بعضی از مستندات را خودمان پیدا کردیم.
مستحب أوّل: قرار دادن میّت در مکان بالا
و هي أمور، الأول أن يجعل على مكان عال من سرير أو دكة أو غيرها و الأولى وضعه على ساجة و هي السرير المتخذ من شجر مخصوص في الهند و بعده مطلق السرير و بعده المكان العالي مثل الدكة و ينبغي أن يكون مكان رأسه أعلى من مكان رجليه.[2]
مستحب است که میّت را در جای بلندی بگذارند، ولی بهتر است بر روی ساجه بگذارند، این مورد اول، روایت ندارد، ولی در بعض کلمات علماء ادّعای اجماع شده است بر آن؛ مناسبتش هم این است که از بعض روایات اینجور استفاده میشود که او احساس دارد، و نسبت به میّت احترام داشته باشید، خلافاً للعامه که برای میّت احترامی قائل نیستند؛ ولی ما میگوئیم حرمة المسلم میّتاً کحرمته حیّاً؛ منتهی اینکه ساجه باشد و تختش از هند باشد، باید با اجماع درست کرد. و بعد فرموده سزاوار است که قسمت سرش، بالا باشد، که این مساعد اعتبار است، تا آبهای کثیف بر نگردد به بدنش، این اجماعی ندارد، و استیناس از روایات است.
مستحب دوم: قرار دادن میّت رو به قبله
الثاني أن يوضع مستقبل القبلة كحالة الاحتضار بل هو أحوط.
روایت سلیمان بن خالد «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ إِذَا مَاتَ لِأَحَدِكُمْ مَيِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- وَ كَذَلِكَ إِذَا غُسِّلَ- يُحْفَرُ لَهُ مَوْضِعُ الْمُغْتَسَلِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- فَيَكُونَ مُسْتَقْبِلُ بَاطِنِ قَدَمَيْهِ وَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ».[3] بلکه شبهه وجوب هم دارد، که بعضی قائل به وجوب شدهاند، ولی مرحوم سیّد احتیاط مستحب کرده است.
مستحب سوم: در آوردن قمیص از طرف پاهای میّت
الثالث أن ينزع قميصه من طرف رجليه و إن استلزم فتقه بشرط الإذن من الوارث البالغ الرشيد و الأولى أن يجعل هذا ساترا لعورته.[4]
یکی از آداب این است که پیراهن میّت را از طرف پا بیرون بیاورند، که این مورد روایت ندارد و به جهت احترام میّت است؛ چون اگر از بالا بکشیم، قسمت بالای میّت نجس میشود. البته در موارد استلزام فتق، باید از وارث اذن بگیرد، چون الآن این قمیص مال وارث شده است. فرموده بهتر این است که همین را ساتر عورتش قرار بدهیم، یکی نزع است، و یکی هم آنی که در مرسله یونس بود، که گفتیم دلالت بر تجرّد ندارد، بلکه به جهت عورت است.
یک چیزی را میخواهیم اضافه بکنیم، مرحوم خوئی این مرسله را حمل کرد بر جایکه استطاعت نداریم بر غسل من تحت قمیص؛ ما اضافه میکنیم حمل این مرسله بر فرض عدم استطاعت، بعید است جدّاً، چون وقتی این پیراهن را از بالا تا ناف، پائیئن میآورد، و از پائین تا رکبه بالا میآورد، اگر قدرت بر غسل این موضع، از روی لباس دارد، قسمت ساق پا و بالای بدن را به طریق أولی قدرت دارد، لذا حمل روایت یونس بر اینکه قدرت ندارد بر غسل من تحت قمیص، بعید است، و ما هم مثل مرحوم سیّد میگوئیم که این برای تحفّظ عورت است، که در ادامه روایت هم تفریع کرده که اگر چیزی نداشت، عورت را با خرقه بپوشاند.
مستحب چهارم: غسل دادن در زیر سایه
الرابع أن يكون تحت الظلال من سقف أو خيمة و الأولى الأول.
میّت را در فضای باز غسل ندهید، بلکه زیر سقف غسل بدهید؛ که این منصوص است، و روایت دارد؛ صحیحه علی بن جعفر: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ هَلْ يُغَسَّلُ فِي الْفَضَاءِ قَالَ لَا بَأْسَ- وَ إِنْ سُتِرَ بِسِتْرٍ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ».[5] روایت دوم هم همین جور است. و أولی تحت سقف است، که دیگر شبهه تحت سماء را نداشته باشد.
مستحب پنجم: حفر گودال برای غساله
الخامس أن يحفر حفيرة لغسالته.
دلیل این مطلب روایت سلیمان بن خالد است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ إِذَا مَاتَ لِأَحَدِكُمْ مَيِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- وَ كَذَلِكَ إِذَا غُسِّلَ- يُحْفَرُ لَهُ مَوْضِعُ الْمُغْتَسَلِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ- فَيَكُونَ مُسْتَقْبِلُ بَاطِنِ قَدَمَيْهِ وَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ».[6]
مستحب ششم: عریان با ستر عورت
السادس أن يكون عاريا مستور العورة.
استحباب عریان بودن، علی المبنی است، که مرحوم سیّد فرمود عریان استحباب داد.
مستحب هفتم: ستر عورت حتی برای جایز النظر
السابع ستر عورته و إن كان الغاسل و الحاضرون ممن يجوز لهم النظر إليها.
مستحب است که عورت میّت را بپوشانند، و لو ناظر محترمی نیست، مثلاً شب است، یا اینکه زن و شوهر هستند. ستر عورت به احترام نزدیکتر است، و لو نگاه نمیکنند، ولی در معرض است. خصوصا در مورد محارم بود که اگر زوج، زوجه را غسل میدهد، به عورتش نگاه نکند. اوّلاً جهت احترام میّت. ثانیاً: إلغاء خصوصیّت، که در محرم میگفت إلقاء بکند یک خرقهای را، پس در جای که نامحرم است، و شب است، باز القاء خرقه مطلوب است.
مستحب هشتم: نرم کردن انگشتان و مفاصل
الثامن تليين أصابعه برفق بل و كذا جميع مفاصله إن لم يتعسر و إلا تركت بحالها.
مستحب است که انگشتان و مفاصل میّت را نرم بکنند. دلیل این مطلب روایت کاهلی است. «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ- فَقَالَ اسْتَقْبِلْ بِبَطْنِ قَدَمَيْهِ الْقِبْلَةَ- حَتَّى يَكُونَ وَجْهُهُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- ثُمَّ تُلَيِّنُ مَفَاصِلَهُ- فَإِنِ امْتَنَعَتْ عَلَيْكَ فَدَعْهَا ...».[7] و اگر امکان ندارد، رهایش بکنند. خصوصاً که در بحث ها بعدی فرموده اگر شکمش را فشار میدهید، با رفق باشد؛ و از روایات استفاده میشود که محکم فشار دادن، یا محکم گذاشتن در تخت، یک مرتبهای از حزازت را دارد. باید میّت را مثل حیّی فرض کرد که جان ندارد.
مستحب نهم: سه مرتبه شستن دستها قبل از غسل تا نصف ذراع
التاسع غسل يديه قبل التغسيل إلى نصف الذراع في كل غسل ثلاث مرات و الأولى أن يكون في الأول بماء السدر و في الثاني بماء الكافور و في الثالث بالقراح.
در هر بار غسل دادن، مستحب است که دستهای میّت را تا نصف ذراع، سه مرتبه بشویند. سه بار شستن هم در مرسله یونس و هم در روایت حلبی هست، در هر دو سه بار را دارد. مرسله یونس: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ يُونُسَ عَنْهُمْ (علیهم السلام) قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ غُسْلَ الْمَيِّتِ- فَضَعْهُ عَلَى الْمُغْتَسَلِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- فَإِنْ كَانَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَخْرِجْ يَدَهُ مِنَ الْقَمِيصِ- وَ اجْمَعْ قَمِيصَهُ عَلَى عَوْرَتِهِ- وَ ارْفَعْهُ مِنْ رِجْلَيْهِ إِلَى فَوْقِ الرُّكْبَةِ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَلْقِ عَلَى عَوْرَتِهِ خِرْقَةً- وَ اعْمِدْ إِلَى السِّدْرِ فَصَيِّرْهُ فِي طَشْتٍ وَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ- وَ اضْرِبْهُ بِيَدِكَ حَتَّى تَرْتَفِعَ رَغْوَتُهُ- وَ اعْزِلِ الرَّغْوَةَ فِي شَيْءٍ- وَ صُبَّ الْآخَرَ فِي الْإِجَّانَةِ الَّتِي فِيهَا الْمَاءُ- ثُمَّ اغْسِلْ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- كَمَا يَغْسِلُ الْإِنْسَانُ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَى نِصْفِ الذِّرَاعِ ...».[8]
مستحب دهم: شستن سر میّت با کف سدر یا خطمی
العاشر غسل رأسه برغوة السدر أو الخطمي مع المحافظة على عدم دخوله في أذنه أو أنفه.
در روایت مرسله یونس، حضرت فرمود اوّل یک رغوهای پیدا بکنند، و بعد با آن رغوه، سرش را بشویند. «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ يُونُسَ عَنْهُمْ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ غُسْلَ الْمَيِّتِ- فَضَعْهُ عَلَى الْمُغْتَسَلِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ- فَإِنْ كَانَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَخْرِجْ يَدَهُ مِنَ الْقَمِيصِ- وَ اجْمَعْ قَمِيصَهُ عَلَى عَوْرَتِهِ- وَ ارْفَعْهُ مِنْ رِجْلَيْهِ إِلَى فَوْقِ الرُّكْبَةِ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ قَمِيصٌ فَأَلْقِ عَلَى عَوْرَتِهِ خِرْقَةً- وَ اعْمِدْ إِلَى السِّدْرِ فَصَيِّرْهُ فِي طَشْتٍ وَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ- وَ اضْرِبْهُ بِيَدِكَ حَتَّى تَرْتَفِعَ رَغْوَتُهُ- وَ اعْزِلِ الرَّغْوَةَ فِي شَيْءٍ- وَ صُبَّ الْآخَرَ فِي الْإِجَّانَةِ الَّتِي فِيهَا الْمَاءُ- ثُمَّ اغْسِلْ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- كَمَا يَغْسِلُ الْإِنْسَانُ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَى نِصْفِ الذِّرَاعِ- ثُمَّ اغْسِلْ فَرْجَهُ وَ نَقِّهِ - ثُمَّ اغْسِلْ رَأْسَهُ بِالرَّغْوَةِ- وَ بَالِغْ فِي ذَلِكَ- وَ اجْتَهِدْ أَنْ لَا يَدْخُلَ الْمَاءُ مَنْخِرَيْهِ وَ مَسَامِعَهُ ...».[9] و در روایت عمار فرموده که با خطمی هم میشود، شست. «وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ- قَالَ تَبْدَأُ فَتَطْرَحُ عَلَى سَوْأَتِهِ خِرْقَةً- ثُمَّ تَنْضَحُ عَلَى صَدْرِهِ وَ رُكْبَتَيْهِ مِنَ الْمَاءِ- ثُمَّ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ الرَّأْسَ وَ اللِّحْيَةَ بِسِدْرٍ حَتَّى تُنَقِّيَهُ- ثُمَّ تَبْدَأُ بِشِقِّهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ بِشِقِّهِ الْأَيْسَرِ- وَ إِنْ غَسَلْتَ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ بِالْخِطْمِيِّ فَلَا بَأْسَ ...».[10]
مستحب یازدهم: سه مرتبه شستن فرج میّت با سدر و أشنان
الحادي عشر غسل فرجيه بالسدر أو الأشنان ثلاث مرات قبل التغسيل و الأولى أن يلف الغاسل على يده اليسرى خرقة و يغسل فرجه.
دلیل این هم موثقه عمار است.
مستحب دوازدهم: مسح نمودن شکم به آرامی در دو غسل اوّل
الثاني عشر مسح بطنه برفق في الغسلين الأولين إلا إذا كانت امرأة حاملا مات ولدها في بطنها.
مستحب است که در دو غسل اوّل، شکم میّت را به آرامی مسح کنند. دلیل اوّل، موثقه عمار است. دلیل دوم روایت حفص: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْمُعَاذِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ لَيْثٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي بَشِيرٍ عَنْ حَفْصَةَ بِنْتِ سِيرِينَ عَنْ أُمِّ سُلَيْمَانَ عَنْ أُمِّ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قَالَ: إِذَا تُوُفِّيَتِ الْمَرْأَةُ فَأَرَادُوا أَنْ يُغَسِّلُوهَا فَلْيَبْدَءُوا بِبَطْنِهَا- فَلْتُمْسَحْ مَسْحاً رَفِيقاً إِنْ لَمْ تَكُنْ حُبْلَى- فَإِنْ كَانَتْ حُبْلَى فَلَا تُحَرِّكِيهَا- فَإِذَا أَرَدْتِ غُسْلَهَا فَابْدَأْ بِسُفْلَيْهَا- فَأَلْقِي عَلَى عَوْرَتِهَا ثَوْباً سَتِيراً- ثُمَّ خُذِي كُرْسُفَةً فَاغْسِلِيهَا فَأَحْسِنِي غَسْلَهَا - ثُمَّ أَدْخِلِي يَدَكِ مِنْ تَحْتِ الثَّوْبِ- فَامْسَحِيهَا بِكُرْسُفٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ أَحْسِنِي مَسْحَهَا قَبْلَ أَنْ تُوَضِّئِيهَا- ثُمَّ وَضِّئِيهَا بِمَاءٍ فِيهِ سِدْرٌ الْحَدِيثَ».[11] و اگر حُبلی باشد، چون احتمال سقط هست، نباید این کار را بکنند.
در دو غسل اوّل مسحش مستحب است، و در غسل سوم مستحب نیست، اینکه غسل سوم را نفرموده است، منشأش روایت عمار است.
[1] - موسوعة الإمام الخوئي؛ ج9، ص: 77 (و الصحيح طهارة السرير و غيره ممّا يستعمل في تطهير الميِّت و تغسيله بالتبع، و ذلك لسكوت الأخبار الواردة في وجوب تغسيل الميِّت عن التعرّض لوجوب تطهير السرير أو غيره ممّا لا بدّ منه في التغسيل، و هذا يدلّنا على حصول الطهارة له بالتبع كما تقدمت الإشارة إليه في بحث المطهرات).
[2] - العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 399.
[3] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 452، باب 35، أبواب الإحتضار، ح2.
[4] - العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، صص: 400 - 399.
[5] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 538، باب 30، أبواب غسل المیّت، ح1.
[6] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 452، باب 35، أبواب الإحتضار، ح2.
[7] - وسائل الشيعة، ج2، ص: 482، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح5.
[8] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 480، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح3.
[9] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 480، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح3.
[10] - وسائل الشيعة؛ ج2، صص: 485 - 484، باب 2، أبواب غسل المیّت، ح10.
[11] - وسائل الشيعة؛ ج2، ص: 492، باب 6، أبواب غسل المیّت، ح3.