29-شهريور-1395, 10:42
بسمه تعالی
1395/6/24
موضوع: تعارض/مقدمات /مقدمه یکم: تعریف تعارض
خلاصه مباحث گذشته:
کلام در ملاک تقدیم خاص بر عام بود، آیا ملاک تقدیم اظهریت خاص است یا نه؟ حال اگر ملاک هر چه باشد آیا تقدم بالحکومة است یا بالورود؟ و سخن منتهی شد به بیان مرحوم نائینی رحمه الله.
دو ادعای مرحوم نائینی
مرحوم محقق نائینی در مقام دو ادعا دارند:
آیا خاص مطلقا بر عام مقدم است یا فقط در جایی که اظهر باشد؟
گذشت که مرحوم آخوند متعرض بحث نشده و مرحوم شیخ انصاری هم مفروغ گرفتهاند که خاص زمانی مقدم است که اظهر باشد. و مرحوم نائنیی میفرمایند: «اظهریت خاص شرط نیست، خاص مقدم است و لو عام اظهر باشد». و وجه این ادعا را دو مقدمه قرار دادهاند:
مقدمه نخست) خاص قرینه بر عام است و قرینه یعنی آنچه که صلاحیت بیان و توضیح و شرح ذو القرینه را دارا است. و قرینه منفصل نیز قرینه است، میزان قرینه منفصل آن است که اگر به صورت متصل ذکر میشد آن اصل و مبین کلام بود؛ و کما اینکه در خاص متصل آنچه اصل و مبین کلام است خاص میباشد همانطور در خاص منفصل نیز آنچه اصل و مبین کلام است خاص میباشد با این فرق که عام با وجود خاص متصل ظهوری ندارد تا بحث شود که ظهور کدام مقدم است، اما در خاص منفصل ظهور عام در عموم محقق شده و خاص منفصل آن را ضیق میکند. به تعبیر دیگر خاص متصل مانع دلالت تصدیقیه تفهمیه بر عموم است و خاص منفصل مضیق دلالت تصدیقه جدیه بر عموم است
مقدمه دوم) بنای عرف بر تقدیم قرینه بر ذو القرینه میباشد و لو قرینه اضعف باشد. «یرمی» در مثال «رایت اسداً یرمی» قرینه است با آنکه ظهور آن در رمی تیر اضعف است از ظهور اسد در حیوان مفترس.
چرا ظهور یرمی از ظهور اسد اضعف است؟ چون ظهور اسد در «حیوان مفترس» با وضع است و ظهور وضعی قویترین ظهورات میباشد و ظهور یرمی در «رمی تیر» با انصراف مطلق رمی است به رمی تیر. رمی هم شامل است بر رمی اسد سنگ و برف را به سوی شکار و هم شامل است بر رمی انسان تیر را به سوی دشمن، اما رمی اسد چیز را با دست و پا خلاف معنای انصرافی یرمی است، هر چند خلاف ظاهر نیست، لذا اگر کسی بگوید من شیر درنده را دیم که با پا رمی میکرد، مجاز نگفته است.
ظهور یرمی در رمی انسان ظهور اطلاقی است و ظهور اسد در حیوان مفترس ظهور وضعی است با این حال مقدم است بر ظهور اسد در معنای وضع و سبب میشود حمل کنیم اسد را بر معنای «رجل شجاع».
ایشان بر اساس این دو مقدمه اینگونه نتیجه گرفته است.
مقدمه یکم: خاص قرینه است.
مقدمه دوم: قرینه مقدم است بر ذو القرینه.
نتیجه: خاص مقدم است.
شاهد فقهی: علما در جایی از فقه بین عام و خاص متحیر نماندهاند، شک نکردند، به اشکال برنخوردند که آیا عام مقدم است یا خاص؟ بلی، اگر عام آبی از تخصیص باشد یا نص قابل تخصیص نباشد و خاصی وارد شود میگوییم خاص اشتباه است. عام آبی از تخصیص مانند «لعنة الله علی الظالمین» که اگر روایت آمد با این مفاد که «در فلان مورد ظلم جایز است» میگوییم خاص اشتباه است، حرمت ظلم قابل تخصیص نیست. و مانند «هل جزاء الإحسان الا الاحسان» «ان الظن لایغنی من الحق شیئا».
لذا علما در تمامی موارد عام و خاص و مطلق و مقید، بدون ملاحظه اظهریت خاص و مقید، عام را بر خاص و مطلق را بر مقید حمل میکنند. و دلیل آن نیز عبارت است اینکه خاص قرینه است و قرینه مطلقا بر ذی القرینه مقدم است هر چند قرینه اظهر ناشد.
مرحوم خویی هم همین مبنا را اختیار کرده و مفروغ عنه گرفته است که خاص قرینیت دارد لذا مقدم است و وارد بحث تفصیلی نشده است.
مناقشه: اظهریت خاص و قرینه نبودن آن (آقا ضیاء)
مرحوم آقا ضیاء رحمة الله علیه در دفاع از شیخ و آخوند، مقدمه اول مرحوم نائینی را منکر شدهاند، ایشان منکرند که خاص قرینه باشد، بلی مقدمه دوم را میپذیرند که قرینه بر ذو القرینه مقدم است و لو اینکه قرینه اضعف باشد اما خاص قرینه نیست، چون قرینه چیزی است که سوق آن برای بیان شیئی باشد مانند حاکم. «لاربا بین الوالد و الولد» قرینه است برای «حرم الربا» اما سوق خاص برای بیان عام نیست.
ملاک تقدم خاص سیره عقلا است، وقتی عقلا و عرف عام و خاص را کنار یکدیگر میگذارد قضاوتش آن است که مولا تناقض گویی نکرده است لذا خاص را اگر اظهر باشد مقدم میکند.
پرسش: حال چرا خاص را فقط در فرض اظهر بودن مقدم میکنید؟
پاسخ: چون سیرهی عمل به خاص، عمل عقلا است و لسان ندارد و بایست به قدر متیقن آن اکتفا نمود و قدر متیقن عمل به خاص جایی است که آن اظهر باشد.
تحلیل قدر متیقن
از آنجایی که ملاک عمل عقلا جهت کشفیت و ظهور است و کشفیت خاص در جایی است که آن اظهر باشد لذا خاص فقط هنگامی که اظهر است کشفیت دارد و مورد عمل عرف و عقلا است. در هر حال ادعای شیخ اعظم ادعای بزرگی است ـ ممکن است جایی پیدا شود که ظهور عام به خاطر قرینهای که دارد اقوی باشد و خاص قرینهای دارد که ظهورش را تضعیف میکند ـ و باید متلزم باشد که آنجا عام اظهر مقدم است.
مراتب ظهور عام و خاص
بر این اساس مراتب کشفیت و ظهور خاص و عام با هم فرق دارد.
ـ گاهی عام در حد بالای کشف است به گونهای که آبی از تخصییص است.
ـ گاهی عام اظهر است، و آن زمانی است که همراه عام تأکیدی بیاید و آن را اظهر کند مثل «اکرم العلماء اجمین».
ـ گاهی ظهور عام با ظهور خاص مساوی است که باید سراغ مرجحات رفت.
غالب موارد خاص اظهر است. چون شمول عام نسبت به موارد خود ضمنی است و شمول خاص نسبت به موارد خود مطابقی است و دلالت مطابقی مقدم است بر دلالت شمولی.
در فقه جایی پیدا نمیشود که عام اظهر باشد، و به فرض اگر اظهر باشد آن مقدم است.
مرحوم شیخ و آقا ضیاء هر دو قبول دارند که علما در فقه جایی به اشکال برنخوردند که عام اظهر از خاص باشد و عام را مقدم کنند، اما به فرض اگر عام اظهر بود عام مقدم است.
مناقشه در مثال (آقا ضیاء)
مرحوم نائینی فرمود «ظهور اسد با وضع است و ظهور یرمی با اطلاق»
مرحوم آقا ضیاء در مثال «رأیت اسدا یرمی» نیز مناقشه نموده و فرموده است: رمی غیر آدمی قرینه میخواهد لذا ظهور «یرمی» در رمی آدمی خیلی قوی است از ظهور اسد در حیوان مفترس. گاهی اسبابی سبب میشوند ظهورات انصرافی قوی شده و ظهورات وضعی ضعیف شوند.
نظر تحقیق
قرینیت ملاک تقدم
کدام مبنا درست است؟
به نظر تحقیق ملاک تقدم خاص، قرینیت آن است. خاص قرینه بر عام است. به ذهن میرسد که خاص همیشه قرینه است چه متصل باشد و چه منفصل. و ارتکاز مرحوم نائینی خوب عمل کرده است که فرموده خاص منفصل مانند خاص متصل است. و نظر تحقیق آن است که ارتکاز نائینی اقرب به واقع است و اقرب به ذهن است. شاهد او هم درست است علما در تمام فقه سراغ اظهریت خاص و مقید نمیروند بلکه با دیدن مقید و خاص، مطلق را بر مقید و عام را بر خاص حمل میکنند. علما با ارتکاز خود به سیره عقلا عمل کردهاند و بعید است که کار علما کار خلاف عقلایی باشد.
آقا ضیاء فرمود: قرینه آن چیزی است که سوق آن برای بیان ذو القرینه باشد، و این مختص به حاکم است. در نظر تحقیق میپذیریم که قرینه چیزی است که سوق آن برای ذو القرینه است. اما نمیپذیریم که فقط حاکم اینگونه است، بلکه حاکم فرد و مصداق اظهر قرینه است، خاص هم قرینه است و بیان است برای مراد جدی از عام. عقلا و عرف خاص را برای بیان و توضیح میآورند، حاکم چیز اضافهای که بر بیان و شرح دارد تصرف در ذو القرینه است اما خاص تصرف نمیکند در ذو القرینه.
قضاوت عرف پس از صدور خاص و مقید از مولا آن است که مولا کلام قبلی خود را تکمیل کرد. عرف خاص را متمم و مکمل بیان پیشین میدانند، مولا دیروز فرمود «اکرم العلما» و امروز که میفرماید «لاتکرم الفساق منهم» بیان دیروزی خود را تکمیل میکند. و این فرق نمیکند با جایی که قرینه و خاص را متصلا ذکر کند و بگوید «اکرم العلماء الا الفساق منهم».
البته در بحث الفاظ و عام وخاص یک اشکالی بود و آنجا مرحوم آقا ضیاء فرمود: «معلوم نیست که خاص فقط مبین مراد جدی باشد، شاید مبین مراد استعمالی است. مولا هنگام گفتن «اکرم العلما» علما را در علماء عدول استعمال کرد و الآن میخواهد با «لاتکرم فساق العلماء» مستعمل فیه را بیان کند» و ما هم آنجا گفتیم «بعید نیست برخی جاها از این قبیل باشد، مولا هنگام بیان عام جرئت نمیگرد مستعمل فیه را بیان کند و اما الآن جرئت پیدا کرده است».
علی ای حال، قدر متیقن آن است که خاص قرینه است بر بیان مراد جدی از عام، و عرف در این جهت بین خاص متصل و منفصل فرقی نمیبیند، و در ارتکاز ما اینگونه است کما اینکه خاص متصل قرینه است و بیانگر عام است و دلالت تصدیقه تفهیمیه را بیان میکند همانطور خاص منفصل بیانگر عام است و دلالت تصدیقیه جدیه را بیان میکند.
البته ما نسبت به شیخ اطمینان نداریم که ایشان ملاک تقدیم خاص را اظهریت بداند، این بحثها به طور شفاف مد نظر شیخ قرار نگرفته است، اگر کسی به شیخ بیان قرینیت را ذکر کند شاید ایشان مبنای قرینیت را بپذیرد.
تفصیل در تقدم خاص
اگر خاص از هر جهتی قطعی باشد تقدم آن بر ذو القرینه با تخصص است، البته ابتدا فرموده ورود، اما ورود تقریب ندارد. در این صورت دلیل حجیت عام شامل خاص نیست تخصصاً، دلیل حجیت عام وقتی است که شک درعموم داری اما الآن یقین داری که عمومی در کار نیست.
نکته: خروج تخصصی خاص از عام با مطلب دیگری خلط نشود، و آن اینکه مدلول خاص تعبدی است، بله مدلول خاص تعبدی است اما این مطلب دیگری است غیر از بحث کنونی ماست در اینکه دلیل حجیت عموم شامل امر متعبد به نیست تخصصاً. در عدم شمول هیچ تعبدی نیست، و شما بالوجدان یقین داری که مراد جدی از «اکرم العلماء» شامل علمای فاسق نمیشود.
و اگر خاص از جهتی ظنی بود، یا از جهت سند یا دلالت یا جهت دور، اینجا تقدمش بر عام با حکومت است.
ادامه بحث را ملاحظه بفرمایید.
1395/6/24
موضوع: تعارض/مقدمات /مقدمه یکم: تعریف تعارض
خلاصه مباحث گذشته:
کلام در ملاک تقدیم خاص بر عام بود، آیا ملاک تقدیم اظهریت خاص است یا نه؟ حال اگر ملاک هر چه باشد آیا تقدم بالحکومة است یا بالورود؟ و سخن منتهی شد به بیان مرحوم نائینی رحمه الله.
دو ادعای مرحوم نائینی
مرحوم محقق نائینی در مقام دو ادعا دارند:
- خاص بر عام مقدم است و لو اظهر از عام نباشد، آنچه شرط است این است که عام قابلیت تخصص را داشته باشد، آبی از تخصیص نباشد، همینکه عام قابلیت تخصیص داشته باشد، خاص مقدم بر آن است.
- ایشان در نحوه تقدم خاص تفصیل دادهاند. خاص در جایی که از نظر سند و دلالت و جهت صدور، قطعی باشد تخصصا مقدم است بر عام، و اگر از جهتی از جهات ظنی باشد حاکم است بر عام.
آیا خاص مطلقا بر عام مقدم است یا فقط در جایی که اظهر باشد؟
گذشت که مرحوم آخوند متعرض بحث نشده و مرحوم شیخ انصاری هم مفروغ گرفتهاند که خاص زمانی مقدم است که اظهر باشد. و مرحوم نائنیی میفرمایند: «اظهریت خاص شرط نیست، خاص مقدم است و لو عام اظهر باشد». و وجه این ادعا را دو مقدمه قرار دادهاند:
مقدمه نخست) خاص قرینه بر عام است و قرینه یعنی آنچه که صلاحیت بیان و توضیح و شرح ذو القرینه را دارا است. و قرینه منفصل نیز قرینه است، میزان قرینه منفصل آن است که اگر به صورت متصل ذکر میشد آن اصل و مبین کلام بود؛ و کما اینکه در خاص متصل آنچه اصل و مبین کلام است خاص میباشد همانطور در خاص منفصل نیز آنچه اصل و مبین کلام است خاص میباشد با این فرق که عام با وجود خاص متصل ظهوری ندارد تا بحث شود که ظهور کدام مقدم است، اما در خاص منفصل ظهور عام در عموم محقق شده و خاص منفصل آن را ضیق میکند. به تعبیر دیگر خاص متصل مانع دلالت تصدیقیه تفهمیه بر عموم است و خاص منفصل مضیق دلالت تصدیقه جدیه بر عموم است
مقدمه دوم) بنای عرف بر تقدیم قرینه بر ذو القرینه میباشد و لو قرینه اضعف باشد. «یرمی» در مثال «رایت اسداً یرمی» قرینه است با آنکه ظهور آن در رمی تیر اضعف است از ظهور اسد در حیوان مفترس.
چرا ظهور یرمی از ظهور اسد اضعف است؟ چون ظهور اسد در «حیوان مفترس» با وضع است و ظهور وضعی قویترین ظهورات میباشد و ظهور یرمی در «رمی تیر» با انصراف مطلق رمی است به رمی تیر. رمی هم شامل است بر رمی اسد سنگ و برف را به سوی شکار و هم شامل است بر رمی انسان تیر را به سوی دشمن، اما رمی اسد چیز را با دست و پا خلاف معنای انصرافی یرمی است، هر چند خلاف ظاهر نیست، لذا اگر کسی بگوید من شیر درنده را دیم که با پا رمی میکرد، مجاز نگفته است.
ظهور یرمی در رمی انسان ظهور اطلاقی است و ظهور اسد در حیوان مفترس ظهور وضعی است با این حال مقدم است بر ظهور اسد در معنای وضع و سبب میشود حمل کنیم اسد را بر معنای «رجل شجاع».
ایشان بر اساس این دو مقدمه اینگونه نتیجه گرفته است.
مقدمه یکم: خاص قرینه است.
مقدمه دوم: قرینه مقدم است بر ذو القرینه.
نتیجه: خاص مقدم است.
شاهد فقهی: علما در جایی از فقه بین عام و خاص متحیر نماندهاند، شک نکردند، به اشکال برنخوردند که آیا عام مقدم است یا خاص؟ بلی، اگر عام آبی از تخصیص باشد یا نص قابل تخصیص نباشد و خاصی وارد شود میگوییم خاص اشتباه است. عام آبی از تخصیص مانند «لعنة الله علی الظالمین» که اگر روایت آمد با این مفاد که «در فلان مورد ظلم جایز است» میگوییم خاص اشتباه است، حرمت ظلم قابل تخصیص نیست. و مانند «هل جزاء الإحسان الا الاحسان» «ان الظن لایغنی من الحق شیئا».
لذا علما در تمامی موارد عام و خاص و مطلق و مقید، بدون ملاحظه اظهریت خاص و مقید، عام را بر خاص و مطلق را بر مقید حمل میکنند. و دلیل آن نیز عبارت است اینکه خاص قرینه است و قرینه مطلقا بر ذی القرینه مقدم است هر چند قرینه اظهر ناشد.
مرحوم خویی هم همین مبنا را اختیار کرده و مفروغ عنه گرفته است که خاص قرینیت دارد لذا مقدم است و وارد بحث تفصیلی نشده است.
مناقشه: اظهریت خاص و قرینه نبودن آن (آقا ضیاء)
مرحوم آقا ضیاء رحمة الله علیه در دفاع از شیخ و آخوند، مقدمه اول مرحوم نائینی را منکر شدهاند، ایشان منکرند که خاص قرینه باشد، بلی مقدمه دوم را میپذیرند که قرینه بر ذو القرینه مقدم است و لو اینکه قرینه اضعف باشد اما خاص قرینه نیست، چون قرینه چیزی است که سوق آن برای بیان شیئی باشد مانند حاکم. «لاربا بین الوالد و الولد» قرینه است برای «حرم الربا» اما سوق خاص برای بیان عام نیست.
ملاک تقدم خاص سیره عقلا است، وقتی عقلا و عرف عام و خاص را کنار یکدیگر میگذارد قضاوتش آن است که مولا تناقض گویی نکرده است لذا خاص را اگر اظهر باشد مقدم میکند.
پرسش: حال چرا خاص را فقط در فرض اظهر بودن مقدم میکنید؟
پاسخ: چون سیرهی عمل به خاص، عمل عقلا است و لسان ندارد و بایست به قدر متیقن آن اکتفا نمود و قدر متیقن عمل به خاص جایی است که آن اظهر باشد.
تحلیل قدر متیقن
از آنجایی که ملاک عمل عقلا جهت کشفیت و ظهور است و کشفیت خاص در جایی است که آن اظهر باشد لذا خاص فقط هنگامی که اظهر است کشفیت دارد و مورد عمل عرف و عقلا است. در هر حال ادعای شیخ اعظم ادعای بزرگی است ـ ممکن است جایی پیدا شود که ظهور عام به خاطر قرینهای که دارد اقوی باشد و خاص قرینهای دارد که ظهورش را تضعیف میکند ـ و باید متلزم باشد که آنجا عام اظهر مقدم است.
مراتب ظهور عام و خاص
بر این اساس مراتب کشفیت و ظهور خاص و عام با هم فرق دارد.
ـ گاهی عام در حد بالای کشف است به گونهای که آبی از تخصییص است.
ـ گاهی عام اظهر است، و آن زمانی است که همراه عام تأکیدی بیاید و آن را اظهر کند مثل «اکرم العلماء اجمین».
ـ گاهی ظهور عام با ظهور خاص مساوی است که باید سراغ مرجحات رفت.
غالب موارد خاص اظهر است. چون شمول عام نسبت به موارد خود ضمنی است و شمول خاص نسبت به موارد خود مطابقی است و دلالت مطابقی مقدم است بر دلالت شمولی.
در فقه جایی پیدا نمیشود که عام اظهر باشد، و به فرض اگر اظهر باشد آن مقدم است.
مرحوم شیخ و آقا ضیاء هر دو قبول دارند که علما در فقه جایی به اشکال برنخوردند که عام اظهر از خاص باشد و عام را مقدم کنند، اما به فرض اگر عام اظهر بود عام مقدم است.
مناقشه در مثال (آقا ضیاء)
مرحوم نائینی فرمود «ظهور اسد با وضع است و ظهور یرمی با اطلاق»
مرحوم آقا ضیاء در مثال «رأیت اسدا یرمی» نیز مناقشه نموده و فرموده است: رمی غیر آدمی قرینه میخواهد لذا ظهور «یرمی» در رمی آدمی خیلی قوی است از ظهور اسد در حیوان مفترس. گاهی اسبابی سبب میشوند ظهورات انصرافی قوی شده و ظهورات وضعی ضعیف شوند.
نظر تحقیق
قرینیت ملاک تقدم
کدام مبنا درست است؟
به نظر تحقیق ملاک تقدم خاص، قرینیت آن است. خاص قرینه بر عام است. به ذهن میرسد که خاص همیشه قرینه است چه متصل باشد و چه منفصل. و ارتکاز مرحوم نائینی خوب عمل کرده است که فرموده خاص منفصل مانند خاص متصل است. و نظر تحقیق آن است که ارتکاز نائینی اقرب به واقع است و اقرب به ذهن است. شاهد او هم درست است علما در تمام فقه سراغ اظهریت خاص و مقید نمیروند بلکه با دیدن مقید و خاص، مطلق را بر مقید و عام را بر خاص حمل میکنند. علما با ارتکاز خود به سیره عقلا عمل کردهاند و بعید است که کار علما کار خلاف عقلایی باشد.
آقا ضیاء فرمود: قرینه آن چیزی است که سوق آن برای بیان ذو القرینه باشد، و این مختص به حاکم است. در نظر تحقیق میپذیریم که قرینه چیزی است که سوق آن برای ذو القرینه است. اما نمیپذیریم که فقط حاکم اینگونه است، بلکه حاکم فرد و مصداق اظهر قرینه است، خاص هم قرینه است و بیان است برای مراد جدی از عام. عقلا و عرف خاص را برای بیان و توضیح میآورند، حاکم چیز اضافهای که بر بیان و شرح دارد تصرف در ذو القرینه است اما خاص تصرف نمیکند در ذو القرینه.
قضاوت عرف پس از صدور خاص و مقید از مولا آن است که مولا کلام قبلی خود را تکمیل کرد. عرف خاص را متمم و مکمل بیان پیشین میدانند، مولا دیروز فرمود «اکرم العلما» و امروز که میفرماید «لاتکرم الفساق منهم» بیان دیروزی خود را تکمیل میکند. و این فرق نمیکند با جایی که قرینه و خاص را متصلا ذکر کند و بگوید «اکرم العلماء الا الفساق منهم».
البته در بحث الفاظ و عام وخاص یک اشکالی بود و آنجا مرحوم آقا ضیاء فرمود: «معلوم نیست که خاص فقط مبین مراد جدی باشد، شاید مبین مراد استعمالی است. مولا هنگام گفتن «اکرم العلما» علما را در علماء عدول استعمال کرد و الآن میخواهد با «لاتکرم فساق العلماء» مستعمل فیه را بیان کند» و ما هم آنجا گفتیم «بعید نیست برخی جاها از این قبیل باشد، مولا هنگام بیان عام جرئت نمیگرد مستعمل فیه را بیان کند و اما الآن جرئت پیدا کرده است».
علی ای حال، قدر متیقن آن است که خاص قرینه است بر بیان مراد جدی از عام، و عرف در این جهت بین خاص متصل و منفصل فرقی نمیبیند، و در ارتکاز ما اینگونه است کما اینکه خاص متصل قرینه است و بیانگر عام است و دلالت تصدیقه تفهیمیه را بیان میکند همانطور خاص منفصل بیانگر عام است و دلالت تصدیقیه جدیه را بیان میکند.
البته ما نسبت به شیخ اطمینان نداریم که ایشان ملاک تقدیم خاص را اظهریت بداند، این بحثها به طور شفاف مد نظر شیخ قرار نگرفته است، اگر کسی به شیخ بیان قرینیت را ذکر کند شاید ایشان مبنای قرینیت را بپذیرد.
تفصیل در تقدم خاص
اگر خاص از هر جهتی قطعی باشد تقدم آن بر ذو القرینه با تخصص است، البته ابتدا فرموده ورود، اما ورود تقریب ندارد. در این صورت دلیل حجیت عام شامل خاص نیست تخصصاً، دلیل حجیت عام وقتی است که شک درعموم داری اما الآن یقین داری که عمومی در کار نیست.
نکته: خروج تخصصی خاص از عام با مطلب دیگری خلط نشود، و آن اینکه مدلول خاص تعبدی است، بله مدلول خاص تعبدی است اما این مطلب دیگری است غیر از بحث کنونی ماست در اینکه دلیل حجیت عموم شامل امر متعبد به نیست تخصصاً. در عدم شمول هیچ تعبدی نیست، و شما بالوجدان یقین داری که مراد جدی از «اکرم العلماء» شامل علمای فاسق نمیشود.
و اگر خاص از جهتی ظنی بود، یا از جهت سند یا دلالت یا جهت دور، اینجا تقدمش بر عام با حکومت است.
ادامه بحث را ملاحظه بفرمایید.