یکی از این موارد در اعمال قاعدهی تخصیص در میان اخبار علاجیه رخ داده است:
مثلاً دو روایت زیر را در نظر بگیرید:
در انتهای روایت المیثمی در عیون اخبار الرضا ع آمده است:
نقل قول:وَ مَا لَمْ تَجِدُوهُ فِي شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ الْوُجُوهِ فَرُدُّوا إِلَيْنَا عِلْمَهُ فَنَحْنُ أَوْلَى بِذَلِكَ وَ لَا تَقُولُوا فِيهِ بِآرَائِكُمْ وَ عَلَيْكُمْ بِالْكَفِّ وَ التَّثَبُّتِ وَ الْوُقُوفِ وَ أَنْتُمْ طَالِبُونَ بَاحِثُونَ حَتَّى يَأْتِيَكُمُ الْبَيَانُ مِنْ عِنْدِنَا.
عموماً در مورد اخبار توقف گفته شده است که در آنها امکان رجوع به اهل بیت مطرح شده است که نشان میدهد خاص زمان حضور هستند.
و در روایت الحسن بن الجهم از امام رضا ع آمده است:
نقل قول:قُلْتُ لَهُ تَجِيئُنَا الْأَحَادِيثُ عَنْكُمْ مُخْتَلِفَةً فَقَالَ مَا جَاءَكَ عَنَّا فَقِسْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحَادِيثِنَا فَإِنْ كَانَ يُشْبِهُهُمَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يُشْبِهُهُمَا فَلَيْسَ مِنَّا قُلْتُ يَجِيئُنَا الرَّجُلَانِ وَ كِلَاهُمَا ثِقَةٌ بِحَدِيثَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ وَ لَا نَعْلَمُ أَيُّهُمَا الْحَقُّ قَالَ فَإِذَا لَمْ تَعْلَمْ فَمُوَسَّعٌ عَلَيْكَ بِأَيِّهِمَا أَخَذْتَ.
در جمع میان اخبار علاجیه گفته شده است:
نقل قول:أنّ ما دلّ منها على التوقف في زمان الحضور لا شك في كونها أخص مطلقا من أخبار التخيير فيخصص به أخبار التخيير فيكون أخبار التخيير بعد هذا مختصا بزمان الغيبة
به این ترتیب با دستهی اول دستهی دوم تخصیص زده شده است. معنای تخصیص این است که مراد جدی از روایت الحسن بن الجهم این است که در زمان غیبت تخییر وجود دارد.
در اِعمال این تخصیص، به این توجه نشده است که هر دو راوی در یک دوره یک سؤال را پرسیدهاند؛ اما امام بدون توجه دادن الحسن بن الجهم به این که حکم زمان غیبت را بیان میکنند، به او گفتند که تخییر داری! شما جای الحسن بن الجهم باشید،
- اگر نفهمید که منظور امام دوران غیبت بود، چه میکنید؟!
- اگر بفهمید که منظور امام دوران غیبت بود، چه میکنید؟!
مثل این که کسی امروز از مرجعش حکمش را بپرسد، اما مرجع حکم صد سال بعد را به او بگوید و به او نگوید که حکم آن موقع را برایت گفتم!
به این اشکال در کلمات آقای خویی اشاره شده است:
نقل قول:ثمّ إنّ الميرزا قدّس سرّه جمع بين أخبار التوقّف و أخبار التخيير بأنّ أخبار التوقّف آمرة بالردّ إليهم عليهم السّلام و هو مختصّ بزمان ظهورهم، فنقول بأنّ أخبار التوقّف إنّما هو في زمن ظهورهم و أخبار التخيير في زمن غيبتهم عليهم السّلام و ذكر أنّ هذا هو مقتضى الجمع بين الأخبار مضافا إلى عدم ظهور قائل بالتخيير زمن حضورهم عليهم السّلام.
و لا يخفى أنّ ما ذكره غير تامّ، لأنّ أخبار التخيير صريحة في كون التخيير زمن حضورهم، فإنّ صريح خبر الحارث بن المغيرة زمن الحضور لقوله فيها: «إذا سمعت من أصحابك الحديث و كلّهم ثقة فموسّع عليك حتّى ترى القائم فتردّ عليه»، فتأمّل.
و لو لم يكن فيها صراحة بالتخيير زمن الحضور فهو المتيقّن من إطلاقها، إذ
تخيير المخاطب قطعي و تخيير من يأتي بعده زمن الغيبة إنّما هو بدليل الاشتراك.
غاية المأمول، ج2، ص: 775
خلاصه این که باید بعد از تخصیص به تابلویی که با عام و خاص رسم کردهایم، یک بار دیگر نگاه کنیم؛ مبادا تصویری خندهدار از ادله رسم کرده باشیم.