(7-بهمن-1396, 21:03)حسین بن علی نوشته: استاد [شهیدی پور] از بعضی از فقهاء نقل فرمودند و آنرا تایید هم کردندکه اگر نگهداری جنین به هر جهت منجر به حرج برای مادر در آینده میشود میتوان قبل از ولوج روح آنرا سقط کرد و این را از قاعده رفع حرج استفاده کرده اند
(15-اسفند-1396, 07:39)مسعود عطار منش نوشته:(13-اسفند-1396, 00:06)مومن نوشته: استادمحفوظی:
بعضی فقها برای جواز [سقط جنین] به عدم دلیل بر حرمت [سقط جنین] قبل از ولوج روح استناد کردند چون ظاهرا تنها دلیل حرمت قبل الولوج؛ ملازمه دیه با حرمته که اگر ملازمه نفی بشود - که شواهدی هم دارد- دلیلی بر حرمت نیست مگر مفسده ثانویه ای داشته باشد و دیگر به لا حرج هم نیاز نیست
اگر به شواهد مذکور اشاره بفرمایید ممنون میشم .
نقل قول:استاد محمدجواد فاضل لنکرانی، فقه پزشکی، جلسه 10 در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۱
کفارات عقوبتی داریم، اما حرمت در آن وجود ندارد مثل کفاره لبس مخیط اگر کسی در حال اضطرار و چارهای ندارد که باید لبس مخیط کند در حال احرام میگویند اینجا لبس مخیط کند حرام هم نیست اما کفاره دارد و باید کفاره را بپردازد، اینها به عنوان استثناست...
یک وقتی ما در مدینه میخواستیم محرم شویم به یکی از بزرگان قم عرض میکردیم که باید با ماشین سربسته آن هم شب برویم که در شب عده زیادی از آقایان مراجع معاصر میگفتند استظلال در شب مانعی ندارد، ایشان میگفت: نظر من این است که فرقی بین شب و روز ندارد و استظلال جایز نیست و من حتماً باید با ماشین مکشوف بروم، عجیب هم این بود که با ماشین مکشوف میآمد با یکی دو نفر دیگر عقب این ماشینها بودند در آن باد داغ بین مدینه و مکه، وقتی هم به مکه میرسید تمام صورتش ورم کرده بود. ما به ایشان در مدینه میگفتیم حال با ماشین سر بسته شب بیائید و یک گوسفند کفاره بدهید، آن زمان در ذهنمان همین بود که با دادن کفاره آن حرمت برطرف میشود، ایشان گفت مگر با کفاره حرمت برطرف میشود؟ من میخواهم محرم شوم لبیک بگویم، من چطور در حال معصیت خدا لبیک بگویم؟ این معصیت است، آن کفاره سر جای خودش هست، با دادن کفاره این حرمت از بین نمیرود،
تا همان جا هم بحث واقع شد که ممکن است در این مورد بگوئیم که کفاره حرمت را از بین میبرد، میگفتند نه.
منبع:
https://fazellankarani.com/persian/lessons/24749/
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق