9-اسفند-1397, 10:28
سلام علیکم برادر عزیز
در دو نکته از فرمایشات جنابعالی مناقشه است:
نکته اول: فرمودید امامت جز همین مناصب خاص امامت نیست؛ این کلام تمام نیست. امامت خود یک معنای والایی که نهایت کمالات یک انسان را می رساند را بیان می کند. این مقامات شامل مناصب خاصه در دنیا و مقامات معنوی است. حال اگر کسی با ادله ی ولایت فقیه بدین نتیجه رسید که شخص امام علیه السلام تمام وظایفی را که در حیطه ی حکومت، بر عهده ی اوست، در زمان غیبت به یک فقیه محول کرده باشد تا مردم به او رجوع کنند هیچ نقضی بر امامت تصور نمی شود.
نکته ی دوم: شاهدی که از روایت بیان فرمودید نیز محل مناقشه است؛ چرا که بعید نیست مراد امام علیه السلام از مفترض الطاعه بودن، مفترض الطاعه بودن به معنای مطلق است. یعنی همان عصمت، و حال آنکه کسانی که ولی فقیه را مفترض الطاعه می دانند، ادعای عصمت او را نمی کنند و صرفا تا جایی که حکمی مخالف حکم خدا و رفتاری مخالف با حکم الله نداشته باشد او را واوجب الاطاعه می دانند، که این واجب الاطاعه دانستن او را نیز به امر خود امام معصوم می دانند.
در دو نکته از فرمایشات جنابعالی مناقشه است:
نکته اول: فرمودید امامت جز همین مناصب خاص امامت نیست؛ این کلام تمام نیست. امامت خود یک معنای والایی که نهایت کمالات یک انسان را می رساند را بیان می کند. این مقامات شامل مناصب خاصه در دنیا و مقامات معنوی است. حال اگر کسی با ادله ی ولایت فقیه بدین نتیجه رسید که شخص امام علیه السلام تمام وظایفی را که در حیطه ی حکومت، بر عهده ی اوست، در زمان غیبت به یک فقیه محول کرده باشد تا مردم به او رجوع کنند هیچ نقضی بر امامت تصور نمی شود.
نکته ی دوم: شاهدی که از روایت بیان فرمودید نیز محل مناقشه است؛ چرا که بعید نیست مراد امام علیه السلام از مفترض الطاعه بودن، مفترض الطاعه بودن به معنای مطلق است. یعنی همان عصمت، و حال آنکه کسانی که ولی فقیه را مفترض الطاعه می دانند، ادعای عصمت او را نمی کنند و صرفا تا جایی که حکمی مخالف حکم خدا و رفتاری مخالف با حکم الله نداشته باشد او را واوجب الاطاعه می دانند، که این واجب الاطاعه دانستن او را نیز به امر خود امام معصوم می دانند.