25-دي-1398, 18:30
دلیل اول که خیلی ارزش بحث ندارد زیرا یک بحث اجتهادی است. این که مرحوم خویی قبول نکرده است دلیل نمیشود که قاعده زیر سوال برود.ایا ما مقلد مرحوم خویی هستیم؟
اما نسبت به دلیل دوم گفته میشود که اگر ما این دلیل را بپذیریم حتی در مورد خود روایتی که نام ان را عدل و انصاف میگذارند نباید قاعده را قبول کرد. زیرا مورد این قاعده این دسته روایات است که مثلا عمر و زید نزد ودعی درهم میگذارند و یکی از انها از بین میرود. امام حکم به تصنیف یا احکام دیگر.... میکند. اگر ما بخواهیم مساله را عقلی نگاه کنیم در مورد این روایات نیز باید بگوییم شاید درهمی که از بین رفته درهم زید بوده است و یا شاید درهم عمر بوده است
ادعای بنده این است که دلیل دوم باب روایات قاعده عدل و انصاف را مسدود میکند و نباید به مورد انها عمل کرد
اما نسبت به دلیل دوم گفته میشود که اگر ما این دلیل را بپذیریم حتی در مورد خود روایتی که نام ان را عدل و انصاف میگذارند نباید قاعده را قبول کرد. زیرا مورد این قاعده این دسته روایات است که مثلا عمر و زید نزد ودعی درهم میگذارند و یکی از انها از بین میرود. امام حکم به تصنیف یا احکام دیگر.... میکند. اگر ما بخواهیم مساله را عقلی نگاه کنیم در مورد این روایات نیز باید بگوییم شاید درهمی که از بین رفته درهم زید بوده است و یا شاید درهم عمر بوده است
ادعای بنده این است که دلیل دوم باب روایات قاعده عدل و انصاف را مسدود میکند و نباید به مورد انها عمل کرد