30-بهمن-1398, 09:02
نکتۀ اول : ظاهرا این نحو تصویر جامع در واقع رفع ید از لزوم تصویر جامع بر اساس قاعدۀ الواحد است چون قاعده الواحد اگر تطبیق شود مفادش جامع واحد حقیقی است نه جامع انتزاعی که با «او» درست شود پس استاد نیاز دارند ابتدا قاعدۀ الواحد را صغرویا یا کبرویا رد نموده سپس به تصویر جامع با «او» بپردازند .
نکتۀ دوم : این که عرف چنین جامعی را بپذیرد یا نبپذیرد در جایی اهمیت دارد که مسأله به عرف واگذار شده باشد . این مقدار که عرف باید در شرائط مختلف به شکلهای مختلف نماز بخواند و این که در هر شرایطی به چه شکل بخواند به عرف واگذار شده است (یعنی خطاباتش به عرف متوجه شده است) ولی برای بنده روشن نیست که تصویر جامع هم به عهدۀ عرف باشد لذا به نظر می رسد نباید پای عرف را در اموری که به او واگذار نشده وسط کشید .
لازم به ذکر است نکتۀ دوم یک مطلب روشی بسیار مهم است که کثیراً مراعات نمی شود یعنی همانطور که که نباید در مباحث عرفی پای فلسفه را وسط کشید نباید در مباحث تحلیلی ای که به عرف واگذار نشده هم پای عرف را وسط کشید .
نکتۀ دوم : این که عرف چنین جامعی را بپذیرد یا نبپذیرد در جایی اهمیت دارد که مسأله به عرف واگذار شده باشد . این مقدار که عرف باید در شرائط مختلف به شکلهای مختلف نماز بخواند و این که در هر شرایطی به چه شکل بخواند به عرف واگذار شده است (یعنی خطاباتش به عرف متوجه شده است) ولی برای بنده روشن نیست که تصویر جامع هم به عهدۀ عرف باشد لذا به نظر می رسد نباید پای عرف را در اموری که به او واگذار نشده وسط کشید .
لازم به ذکر است نکتۀ دوم یک مطلب روشی بسیار مهم است که کثیراً مراعات نمی شود یعنی همانطور که که نباید در مباحث عرفی پای فلسفه را وسط کشید نباید در مباحث تحلیلی ای که به عرف واگذار نشده هم پای عرف را وسط کشید .