3-دي-1400, 14:54
(8-مرداد-1400, 16:04)سید محمد صادق رضوی نوشته: روایات در این زمینه خیلی زیاد هستند. اما در فایلی برخی مهمترها را گلچین کرده ام که پیوست شده
14- انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا
در فایل ارسالی حدیث 13 خالی است.
روایت چهاردهم روایتی از نهج البلاغه است که تقطیع، قرائن صدور آن را از بین برده است. کامل آن در منابع دیگر مانند کتاب سلیم و الغارات آمده است. حضرت بعد از واقعهی نهروان خطبه خواندند:
«ابن حبيش گويد كه على عليه السّلام در نهروان سخن مىراند... سپس گفت: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد هر چه خواهيد از من بپرسيد. من يا مىميرم يا كشته مىشوم. نه، كشته مىشوم.
مردى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين، براى ما از بلا سخن بگوى...
مردى ديگر بر خاست و گفت: يا امير المؤمنين، براى ما از فتنهها سخن بگوى. گفت: فتنهها چون فراز آيند شناخته نشوند كه حق چيست و باطل چيست و چون بازگردند، آنگاه حقيقتشان آشكار شود. آرى، چون مىآيند ناشناختهاند و چون پشت مىكنند، شناخته. فتنهها چون توفنده بادهايند كه بر سر راه خود بر شهرى مىوزند و ويرانش مىكنند و شهر ديگر كه بر سر راهشان نيست در امان ماند. آگاه باشيد كه وحشتزاترين فتنهها بر شما- به نظر من- فتنه بنى اميه است كه فتنهاى است كور و تاريك و چهره به گل فرو پوشيده، آشوبگريش همگانى است و بليهاش خاص. هر كه در وى بنگرد و بشناسدش گرفتار بلايش شود و هر كه از او ديده بردوزد در امان ماند. در آن گيرودار اهل باطل بر اهل حق چيره شوند و زمين پر از دشمنى و ستم و بدعت شود. به هوش باشيد كه نخستين كسى كه آن را از تخت جبروتش فرو مىكشد و ستونهاى بناى اقتدارش را درهم مىشكند و ميخهاى خيمهاش را بر مىكند خداست، آن آفريدگار جهانيان. به خدا سوگند. پس از من بنى اميّه را سروران نابكار خود خواهيد يافت. آنان همانند ماده شترى سالخوردهاند كه دوشنده خود را گاز مىگيرد و دست بر زمين مىكوبد و لگد مىپراند تا از شيرش كس بهرهمند نگردد. همواره چنين خواهند كرد تا در بلاد شما جز پيروانشان يا مردمى كه آنها را زيانمند به حال خود ندانند باقى نماند. و همواره چنين خواهند بود تا آنگاه كه يارى خواستن شما از آنان چون يارى خواستن برده باشد از سرورش كه چون مىبيندش سر تعظيم فرود مىآورد و چون از نظرش دور مىشود زبان به دشنامش مىگشايد. به خدا سوگند اگر جمع شما را بپراكنند و هر يك از شما را در زير سنگى پنهان سازند، خداوند شما را گرد مىآورد تا در بدترين روزهايشان شرنگ انتقام به كامشان بچكانيد. آگاه باشيد كه پس از من گروههايى چند پديد آيند و در هم آميزند، در حالى كه به سوى يك قبله نماز مىگزارند و حج و عمره خويش يكسان به جاى مىآورند، ولى دلهايشان با هم يكى نيست و هر كس را رأيى و راهى ديگر است. آنگاه انگشتان در هم كرد و بايستاد.
مردى از جاى بر خاست و گفت: يا امير المؤمنين اين به چه معنى است؟
گفت: يعنى اين، آن را مىكشد و آن اين را. مردمى نادان، نه چراغ هدايتى فرا راه خود دارند و نه پرچمى افراشته كه بدان راه جويند. ما خاندان پيامبر از اين ورطه بركناريم زيرا نه خود بدان پيوستهايم و نه ديگران را به آن فرا مىخوانيم.
مردى از جاى بر خاست و گفت: يا امير المؤمنين، در چنين روزگارى چه بايدمان كرد؟ گفت: به خاندان پيامبر خود بنگريد، اگر در خانه نشستهاند در خانه بنشينيد و اگر شما را به يارى خواندهاند ياريشان كنيد، تا پاداش يابيد. ولى بر آنان پيشى مگيريد تا گرفتار بلا نشويد.
يكى ديگر بر خاست و گفت: يا امير المؤمنين، از آن پس چه خواهد شد؟ گفت: خداوند به وسيله مردى از ما، خاندان پيامبر، فتنه را مىشكافد، آنسان كه پوست را بر تن كسى كه به شكنجه در چرم گاوش گرفتهاند مىشكافند. پدرم فداى آن فرزند بهترين كنيزان باد كه به خواريشان افكند و جام لبريز شوكران مرگ به كامشان مىريزد و جز زخم شمشير برّان عطايشان ندهد» (ابتدای کتاب الغارات)
همانطور که مشاهده میشود این روایت ناظر به دوران بنیامیه و حداکثر بنی عباس است و اطلاقی نسبت به دوران غیبت از آن قابل استفاده نیست.