(29-آذر-1400, 17:27)سید محمد صادق رضوی نوشته: بسم الله الرحمن الرحيمفرمودید که اگر کلامی به قضیه نگاه کنیم، مسأله حل خواهد شد. بیاید مسأله را کلامی بررسی کنیم:
✳️حرمت قیام، اصلی مبتنی بر مهدویت
مسأله ی قیام در عصر غیبت بارها از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته، اما متأسفانه معمولا به ریشه ی اصلی این بحث توجه نمی شود و تنها به شکل تعارضی میان دو گروه از ادله به آن نگاه می کنند که باید بر اساس قواعد فقهی و اصولی یک دسته را انتخاب و مقدّم کرد.
اما قضیّه فراتر از اینهاست و به ریشه هایی کلامی و اعتقادی بازمی گردد که با تبیین آن، مطلب بسی ساده تر حل خواهد شد. ریشه ی حکم قیام را باید در اصول امامت و مهدویت یافت.
سؤال: بعد از پیامبر چه نیازی به وجود امام داریم؟ از ابعاد تکوینی وجود امام که بگذریم، آیا تنها نیاز علمی سبب نیاز به امام است (یعنی کسی باید باشد تا احکام را تبیین کند)؟ نتیجه این حد برای نیاز به ائمه این است که ایشان در حد عالمان الهی پایین آورده میشوند. یا جنبهی اجتماعی هم وجود دارد و نیاز است امام معصوم سرپرستی جامعه را به صورت عملی در دست بگیرند؟ در این صورت است که ولی امر در مورد امام معصوم معنی پیدا میکند.
حال بحث کلامی را پیش میبریم:
در زمان غیبتِ امام معصوم، نیاز دوم را چگونه باید برطرف کنیم؟! آیا در زمان غیبت جامعه نیاز به سرپرست ندارد یا همچنان امامی که غایب است و دستوری نمیدهد و کسی را نمیبیند و کسی به او دسترسی ندارد، میتواند سرپرست جامعه باشد یا باید جانشینی برای این مسأله تعیین کرده باشد (یا به اسم یا به عنوان)؟
نتیجهی بحث کلامی این میشود که در این دوره هم جانشینانی برای امام معصوم وجود دارند. اما کار این جانشینان چه بود؟ سرپرستی جامعه و اجرای احکام اسلامی و ... لازمهی این امر اعمال قدرت است. اگر مانعی وجود داشت، اقدام نمیشود اما اگر موانع برطرف شد، به چه حجتی اقدام نشود؟ با اجرای اصالة البرائة؟!!!
از این بحث کلامی هم بگذریم، اجرای حدود و دیات و حتی نکاح را چه کنیم؟ شیعیان هزارههای افغانستان الآن باید چه کنند؟ فرض کنید که نظام حاکم بر افغانستان میخواهد طبق مذهب اهل سنت قانون بگذارد و شیعیان میتوانند با تظاهرات علیه آن، آنها را مجبور کنند که احکام شیعی را هم معتبر بدانند. باید به آنها بگوییم «الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ»؟!
بحثهای سیاسی مثل بحثهای فقهی نیستند که در اتاقی بنشینیم و بفهمیم که مطلوب از نظر شرع چیست؟ تزاحمات فراوان وجود دارد و رهبر سیاسی باید با توجه به آرمان خود شرایط را بسنجد، امکانات را برای دفع موانع به کار گیرد تا به هدف خود نزدیک شود و احیاناً به آن دست یابد. پیامبر قبل از فتح مکه با برخی قبایلی که مشرک بودند، همپیمان شدند. در برهههایی هم با یهودیان اطراف مدینه پیمان بستند و بعد با همانها به جنگ پرداختند.
به نظر میرسد که ورود به این سنخ بحثها تواناییهای زیادی لازم دارد که در بسیاری از افراد نیست.
در صدر مطلبتان فرمودهاید حرمت قیام، اصلی مبتنی بر مهدویت است. یک سؤال: آیا قیام حضرت مقدمه میخواهد یا نمیخواهد؟ آیا تنها باید بنشینیم تا علائم ظهور حاصل شود یا باید حرکتی کرد و مثلاً شخصیت حضرت و خصوصیات قیامشان رابه مردم دنیا اعلام کنیم تا عطش و زمینهی پذیرش قیام حضرت در جهان ایجاد شود و قیام حضرت تسهیل شود؟ البته میتوان با اجرای اصالة برائت، وجوب شرعی همهی این کارها را نفی کرد!! اما مطالعهی تاریخ زندگی پیامبران و ائمه نشان میدهد که ایشان در همین بسترهای عادی به سمت تحقق سنتهای الهی پیش رفتهاند.
چطور موقعی که شکایتی میکنیم که چرا دسترسی به امام زمانمان نداریم و ما چه گناهی کردهایم، پاسخ میشنویم که «غیبته منّا» اما برای رفع غیبتش نمیتوانیم هیچ حرکتی انجام دهیم و باید به زمین بچسبیم؟!
البته این بحث نیاز به مباحثه بیشتری دارد تا برخی نقاط ابهام برطرف شود.