یکی از مسائلی که میتواند در نگاه عرفی همراهی امام صادق ع با قیامها تلقی شده و با پندار عدم مشروعیت این قیامها سازگار نیست، دستگیریهای معنوی امام صادق ع از بازماندگان وخانوادههای درگیر در قیامهاست که به دو مورد از آنها اشاره میشود:
قبول سرپرستی حسین بن زید توسط امام صادق و بزرگ کردن او:
در هنگام شهادت زید، فرزندش حسین، 4 سال داشت. (رجال البرقي، ص 19) و به گفتهی نجاشی امام صادق ع او را به عنوان فرزند یزرگ کرد و او را به ازدواج دختر ارقط (محمد بن عبد الله بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب) درآورد:
همین حسین بن زید در قیام نفس زکیه در زمان امام صادق همراه بود (مقاتل الطالبیین، ص 245) و فرزند او (الحسن بن الحسین بن زید) در قیام ابوالسرایا شرکت داشت. (شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص: 336) با این که امام بر حق را امام باقر و فرزندانش میدانستند:
تعلیم عمل ام داود برای نجات داود از زندان منصور:
حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (حسن مثنی که در واقعه عاشورا زخمی شد) دو همسر داشت: فاطمه دختر امام حسین و ام داود که مادر رضاعی امام صادق ع بود.
محمد بن عبدالله بن حسن المثنی (معروف به نفس زکیه) در سال 145 در مدینه قیام کردند و بسیاری او را مهدی میپنداشتند. در آن قیام هم بجز امام صادق ع باقی علمای مدینه، همراه شدند. (مقاتل الطالبیین، ص 207) سپاه منصور به مدینه یورش آوردند و پس از شهادت نفس زکیه و برادرش ابراهیم، نزدیکان او از جمله داود را به زندانی در عراق بردند.
ام داود میگوید: چون مدّتی از حبس فرزندم گذشت و از او خبری به من نرسید، بسیار پریشان شدم و پیوسته تضرّع و دعا میکردم و از صلحا و نیکان و برادران دینی برای نجات فرزندم طلب دعا مینمودم، ولی نتیجهای نمیگرفتم و گاهی خبر کشته شدن داود به من میرسید و گاه میگفتند که وی زنده است. روز به روز اندوه و مصیبت من بیشتر می شد و از دیدار او ناامیدتر میشدم. تا آن که شنیدم امام صادق ع بیمار شده است. به عیادت آن حضرت رفتم. وقتی خواستم برخیزم، فرمودند: از داود چه خبر داری؟ من وقتی که نام «داود» را شنیدم، گریستم و گفتم: فدایت شوم، داود در عراق زندانی است، من که از دیدار او ناامیدم! از شما التماس دعا دارم، او را دعا کنید، او برادر رضاعی شماست!
امام ع فرمود: چرا از دعای «استفتاح» و دعای «اجابت» و «نجاح» غافلی! بعد دعای معروف به ام داود را به او یاد دادند.
به راستی اگر قیام در زمان حضور معصوم غیر مشروع، حرام و مصداق القاء فی التهلکة است، چرا باید امام صادق ع برای آزادی کسی که کار حرامی انجام داده است و توبهای هم نکرده است، اینچنین اقدامی بنمایند و چرا به یک دعای عادی اکتفا نکردند؟ عرف از این عمل چه میفهمد؟ آیا میتوان به حق مادر رضاعی بودن این عمل حرام -با این حرمت عظیمی که آقای رضوی تصویر میکنند- را ندیده گرفت؟ حداقل جا داشت که حضرت بفرمایند ما که گفتیم این کارها حرام یا نامشروع است یا بفرمایند داود باید از عمل حرامش توبه کند؛ ولی هیچ اشارهای نیست. مخصوصاً بد نیست که به تعابیر امام صادق بعد از آزادی داود یا خوابی که داود دیده است و ... دقت شود. (مراجعه شود به فضائل الأشهر الثلاثة، ص 32 به بعد) و باز ببیند که عرف از این برخوردها چه میفهمد؟
قبول سرپرستی حسین بن زید توسط امام صادق و بزرگ کردن او:
در هنگام شهادت زید، فرزندش حسین، 4 سال داشت. (رجال البرقي، ص 19) و به گفتهی نجاشی امام صادق ع او را به عنوان فرزند یزرگ کرد و او را به ازدواج دختر ارقط (محمد بن عبد الله بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب) درآورد:
نقل قول:الحسين بن زيد بن علي بن الحسين أبو عبد الله يلقب ذا الدمعة. كان أبو عبد الله عليه السلام تبناه و رباه و زوجه ببنت (بنت) الأرقط.
رجال النجاشی، ص 52
همین حسین بن زید در قیام نفس زکیه در زمان امام صادق همراه بود (مقاتل الطالبیین، ص 245) و فرزند او (الحسن بن الحسین بن زید) در قیام ابوالسرایا شرکت داشت. (شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص: 336) با این که امام بر حق را امام باقر و فرزندانش میدانستند:
نقل قول:الحسن بن ظريف، عن أبيه ظريف بن ناصح قال:: كنت مع الحسين بن زيد و معه ابنه علي، إذ مر بنا أبو الحسن موسى بن جعفر صلى الله عليه فسلم عليه ثم جاز فقلت: جعلت فداك، يعرف موسى قائم آل محمد؟ قال: فقال لي: إن يكن أحد يعرفه فهو. ثم قال: و كيف لا يعرفه و عنده خط علي بن أبي طالب صلى الله عليه و إملاء رسول الله صلى الله عليه و آله. فقال: علي ابنه: يا أبه كيف لم يكن ذاك عند أبي زيد بن علي؟ فقال: يا بني، إن علي بن الحسين و محمد بن علي سيدا الناس و إمامهم، فلزم يا بني أباك زيد أخاه فتأدب بأدبه و تفقه بفقهه. قال: فقلت: فأراه يا أبه إن حدث بموسى حدث يوصي إلى أحد من إخوته؟ قال: لا و الله ما يوصي إلا إلى ابنه، أما ترى- أي بني- هؤلاء الخلفاء لا يجعلون الخلافة إلا في أولادهم
قرب الاسناد، ص 317
تعلیم عمل ام داود برای نجات داود از زندان منصور:
حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (حسن مثنی که در واقعه عاشورا زخمی شد) دو همسر داشت: فاطمه دختر امام حسین و ام داود که مادر رضاعی امام صادق ع بود.
محمد بن عبدالله بن حسن المثنی (معروف به نفس زکیه) در سال 145 در مدینه قیام کردند و بسیاری او را مهدی میپنداشتند. در آن قیام هم بجز امام صادق ع باقی علمای مدینه، همراه شدند. (مقاتل الطالبیین، ص 207) سپاه منصور به مدینه یورش آوردند و پس از شهادت نفس زکیه و برادرش ابراهیم، نزدیکان او از جمله داود را به زندانی در عراق بردند.
ام داود میگوید: چون مدّتی از حبس فرزندم گذشت و از او خبری به من نرسید، بسیار پریشان شدم و پیوسته تضرّع و دعا میکردم و از صلحا و نیکان و برادران دینی برای نجات فرزندم طلب دعا مینمودم، ولی نتیجهای نمیگرفتم و گاهی خبر کشته شدن داود به من میرسید و گاه میگفتند که وی زنده است. روز به روز اندوه و مصیبت من بیشتر می شد و از دیدار او ناامیدتر میشدم. تا آن که شنیدم امام صادق ع بیمار شده است. به عیادت آن حضرت رفتم. وقتی خواستم برخیزم، فرمودند: از داود چه خبر داری؟ من وقتی که نام «داود» را شنیدم، گریستم و گفتم: فدایت شوم، داود در عراق زندانی است، من که از دیدار او ناامیدم! از شما التماس دعا دارم، او را دعا کنید، او برادر رضاعی شماست!
امام ع فرمود: چرا از دعای «استفتاح» و دعای «اجابت» و «نجاح» غافلی! بعد دعای معروف به ام داود را به او یاد دادند.
به راستی اگر قیام در زمان حضور معصوم غیر مشروع، حرام و مصداق القاء فی التهلکة است، چرا باید امام صادق ع برای آزادی کسی که کار حرامی انجام داده است و توبهای هم نکرده است، اینچنین اقدامی بنمایند و چرا به یک دعای عادی اکتفا نکردند؟ عرف از این عمل چه میفهمد؟ آیا میتوان به حق مادر رضاعی بودن این عمل حرام -با این حرمت عظیمی که آقای رضوی تصویر میکنند- را ندیده گرفت؟ حداقل جا داشت که حضرت بفرمایند ما که گفتیم این کارها حرام یا نامشروع است یا بفرمایند داود باید از عمل حرامش توبه کند؛ ولی هیچ اشارهای نیست. مخصوصاً بد نیست که به تعابیر امام صادق بعد از آزادی داود یا خوابی که داود دیده است و ... دقت شود. (مراجعه شود به فضائل الأشهر الثلاثة، ص 32 به بعد) و باز ببیند که عرف از این برخوردها چه میفهمد؟