31-خرداد-1401, 11:47
یکی از نظرات شهید صدر انکار برائت عقلیه است. شهید که این قاعده را از مدرکات عقل فطری نمیداند، دو دلیل برای این ادعا اقامه کرده است: یکی بحثی تاریخی است و دیگری بحثی است در مورد مناشی التزام به برائت عقلیه.
در بحث تاریخی توضیح میدهند که چیزی که ما امروز به عنوان قاعدهی عقلی قبح عقاب بلابیان میشناسیم، تا پیش از وحید بهبهانی در کلمات علما مطرح نبوده است. چطور ممکن است که چنین امری حکم بدیهی عقل باشد اما علما در بحثهای خود متوجه آن نبوده باشند!
البته این بدان معنا نیست که علمای سابق بر وحید بهبهانی، به چیزی به عنوان برائت عقلی تمسک نمیکردهاند، اما آن چیزی که آنها آن را برائت عقلی میدانستهاند، چیزی غیر از این برائت عقلی مورد بحث ماست؛ مثلاً در نفی تکالیف مشکوک، به اصالة الاباحة تمسک کردهاند (که با توجه به شخصیت نصگرای شیخ صدوق، یکی از متمسکین به این قاعده، ناشی از برائت شرعی باشد) یا به قبح تکلیف بما لایطاق تمسک کردهاند یا به استصحاب حال العقل تمسک کردهاند.
(مراجعه شود به مباحث الأصول، ج 3، صص 64 تا 71)
به این ترتیب دیده میشود که توجه به تاریخ یک مسأله در داوری در بدیهی بودن یا فطری بودن یک نظر اثر مهمی دارد.
در بحث تاریخی توضیح میدهند که چیزی که ما امروز به عنوان قاعدهی عقلی قبح عقاب بلابیان میشناسیم، تا پیش از وحید بهبهانی در کلمات علما مطرح نبوده است. چطور ممکن است که چنین امری حکم بدیهی عقل باشد اما علما در بحثهای خود متوجه آن نبوده باشند!
البته این بدان معنا نیست که علمای سابق بر وحید بهبهانی، به چیزی به عنوان برائت عقلی تمسک نمیکردهاند، اما آن چیزی که آنها آن را برائت عقلی میدانستهاند، چیزی غیر از این برائت عقلی مورد بحث ماست؛ مثلاً در نفی تکالیف مشکوک، به اصالة الاباحة تمسک کردهاند (که با توجه به شخصیت نصگرای شیخ صدوق، یکی از متمسکین به این قاعده، ناشی از برائت شرعی باشد) یا به قبح تکلیف بما لایطاق تمسک کردهاند یا به استصحاب حال العقل تمسک کردهاند.
(مراجعه شود به مباحث الأصول، ج 3، صص 64 تا 71)
به این ترتیب دیده میشود که توجه به تاریخ یک مسأله در داوری در بدیهی بودن یا فطری بودن یک نظر اثر مهمی دارد.