15-دي-1401, 23:32
به نظر اشکالی بر بیان استاد وارد است که مبتنی بر دو مقدمه است:
۱. قبح، ذاتاً امری مشکک است.
۲. در معصیت، هم مخالفت با مولا وجود دارد و هم هتک مولا. یک احتمال این است که سبب قبح معصیت، هر دو عامل با هم هستند و به همین دلیل معصیت درجهٔ بالایی از قبح را دارد. قبح فعل عبدی که مولا به او اذن در سیلی زدن نداده است و سیلی میزند، بیش از قبح فعل عبدی است که مولا به او اذن سیلی زدن داده است و سیلی میزند.
اگر گفته میشود که معصیت قبیح است، چنین درجهای از قبح را دارد. اگر میخواهیم در مورد قبح تجری قضاوت کنیم، باید مقدار قبح ناشی از هتکی که مخالفت ندارد را پیدا کنیم
چنین هتکی قبیح هست؛ اما مهم مقدار قبح آن است نه نفس قبیح بودنش، چون قبیحها هم مانند طلبها به لزومی و غیر لزومی تقسیم میشود. ممکن است قبح معصیت، لزومی باشد و قبح تجری، غیر لزومی.
۱. قبح، ذاتاً امری مشکک است.
۲. در معصیت، هم مخالفت با مولا وجود دارد و هم هتک مولا. یک احتمال این است که سبب قبح معصیت، هر دو عامل با هم هستند و به همین دلیل معصیت درجهٔ بالایی از قبح را دارد. قبح فعل عبدی که مولا به او اذن در سیلی زدن نداده است و سیلی میزند، بیش از قبح فعل عبدی است که مولا به او اذن سیلی زدن داده است و سیلی میزند.
اگر گفته میشود که معصیت قبیح است، چنین درجهای از قبح را دارد. اگر میخواهیم در مورد قبح تجری قضاوت کنیم، باید مقدار قبح ناشی از هتکی که مخالفت ندارد را پیدا کنیم
چنین هتکی قبیح هست؛ اما مهم مقدار قبح آن است نه نفس قبیح بودنش، چون قبیحها هم مانند طلبها به لزومی و غیر لزومی تقسیم میشود. ممکن است قبح معصیت، لزومی باشد و قبح تجری، غیر لزومی.