25-ارديبهشت-1402, 19:51
نکته ای که به ذهن بنده میرسد این است که ما یک کبری داریم که در دوران امر بین ملاک لزومی و ملاک غیر لزومی، ملاک غیر لزومی نمیتواند مقاومت داشته باشد. لذا در فرض اذیت دیگران با فرض موضوع نمیتوان به یک استحباب عمل کرد. خود استاد در جلسه بعدی ان (جلسه 125) میفرماید اگر کسی یادش رفت اذان و اقامه بگوید و وارد نماز یادش رفت اگر قائل به حرمت قطع نماز بشویم طبق مقتضای قاعده اولیه نمیتوانیم نماز را قطع کنیم. تعبیر ایشان این است:حرمت با استحباب تزاحم ندارد و نمیشود به دلیل مستحب، مرتکب حرام شد.(البته این بحث با قطع نظر از روایات بود)
حالا عرض بنده این است که اگر واقعا اذیت میشود و فقط ایراد گرفتن نیست بحث غُر زدن صرف نیست چرا در فرض تزاحم ما دلیل مستحب را مقدم میکنیم؟ علی القاعده باید دلیل حرمت مقدم شود و روایت که بحث بلندی صدا بود در مواردی است که تزاحمی در کار نیست.
شما فرض کنید شخصی مریض دارد و واقعا صدای اذان او را اذیت میکند و از دین هم خارج نمیشود اینجا میگوییم فی قلوبهم مرض! این اخرش تعبیر خود استاد بود
حالا عرض بنده این است که اگر واقعا اذیت میشود و فقط ایراد گرفتن نیست بحث غُر زدن صرف نیست چرا در فرض تزاحم ما دلیل مستحب را مقدم میکنیم؟ علی القاعده باید دلیل حرمت مقدم شود و روایت که بحث بلندی صدا بود در مواردی است که تزاحمی در کار نیست.
شما فرض کنید شخصی مریض دارد و واقعا صدای اذان او را اذیت میکند و از دین هم خارج نمیشود اینجا میگوییم فی قلوبهم مرض! این اخرش تعبیر خود استاد بود