3-آبان-1402, 20:55
(آخرین تغییر در ارسال: 3-آبان-1402, 20:56 توسط Payam_Khajei.)
[در بحث امکان اخذ علم به حکم در موضوع، نظر محقق نایینی در استفاده از قاعده اشتراک احکام بین عالم و جاهل مطرح شده و چنین نقد شده است.]
محقق نائینی چون قائل بود جعل اول مهمل میشود، هیچ خطابی در جعل اول نسبت به جاهل اطلاق ندارد، چون تقییدش محال است، تقابل اطلاق و تقیید ثبوتی هم تقابل عدم و ملکه است کل ما استحال التقیید استحال الاطلاق مثل کلما استحال البصر استحال العمی مثلا به این دیوار نمیشود اعمی بگوییم، چون محال است بصر داشته باشد؛ لذا اگر یک خطابی تقییدش ممکن نباشد، اطلاق نیز که عدم التقیید فی محل قابل للتقیید است، محال می شود و لذا جعل اول مهمل است. در جایی که یک جعل دومی داشتیم که نتیجةالتقیید است که هیچ، اگر جعل دوم و متمم جعلی که نتیجةالتقیید است نداشتیم، به ادعای محقق نائینی یک متمم الجعلی داریم که نتیجةالاطلاق دارد، و آن همان قاعده اشتراک بین عالمین و جاهلین در احکام، قیام ضرورت بر اشتراک بین عالمین و جاهلین در احکام است.
ما(استاد شهیدی) میگوییم جناب محقق نائینی دلیل قاعده اشتراک بین عالمین و جاهلین چیست؟
یک منشأ این قاعده، اطلاق خطابات است که شما منکر شدید، و ما هم که منکر نیستیم اطلاق خطابات را باید بحث کنیم: آیا با حدیث رفع و حدیث کل شیء لک حلال تقیید خورده است یا نخورده است؟ با زور باید اثبات کنیم تقیید نخورده است و الا برخی ادعاء میکنند که رفع ما لایعلمون ظاهرش رفع واقعی است و این یعنی تقیید اطلاقات خطاب تکلیف و اخراج جاهل قاصر از آن.
اما ضرورت و اجماع، ما ضرورت و اجماع در مورد جاهل قاصر نداریم، در مورد جاهل مقصر داریم، کدام فقیه فرموده است که جاهل قاصر حکم واقعی در حق او ثابت است؟ لذا ضرورت و اجماعی وجود ندارد و اگر هم باشد اجماع، اجماع مدرکی است اعتباری ندارد. در مورد جاهل قاصر نه ضرورتی هست نه اجماع تعبدی هست، جاهل مقصر حسابش جداست، او که دلیل وجوب تعلم ثابت کرد حکم در حق او ثابت و منجز هست.
درس خارج اصول، 4 مهر 1402
محقق نائینی چون قائل بود جعل اول مهمل میشود، هیچ خطابی در جعل اول نسبت به جاهل اطلاق ندارد، چون تقییدش محال است، تقابل اطلاق و تقیید ثبوتی هم تقابل عدم و ملکه است کل ما استحال التقیید استحال الاطلاق مثل کلما استحال البصر استحال العمی مثلا به این دیوار نمیشود اعمی بگوییم، چون محال است بصر داشته باشد؛ لذا اگر یک خطابی تقییدش ممکن نباشد، اطلاق نیز که عدم التقیید فی محل قابل للتقیید است، محال می شود و لذا جعل اول مهمل است. در جایی که یک جعل دومی داشتیم که نتیجةالتقیید است که هیچ، اگر جعل دوم و متمم جعلی که نتیجةالتقیید است نداشتیم، به ادعای محقق نائینی یک متمم الجعلی داریم که نتیجةالاطلاق دارد، و آن همان قاعده اشتراک بین عالمین و جاهلین در احکام، قیام ضرورت بر اشتراک بین عالمین و جاهلین در احکام است.
ما(استاد شهیدی) میگوییم جناب محقق نائینی دلیل قاعده اشتراک بین عالمین و جاهلین چیست؟
یک منشأ این قاعده، اطلاق خطابات است که شما منکر شدید، و ما هم که منکر نیستیم اطلاق خطابات را باید بحث کنیم: آیا با حدیث رفع و حدیث کل شیء لک حلال تقیید خورده است یا نخورده است؟ با زور باید اثبات کنیم تقیید نخورده است و الا برخی ادعاء میکنند که رفع ما لایعلمون ظاهرش رفع واقعی است و این یعنی تقیید اطلاقات خطاب تکلیف و اخراج جاهل قاصر از آن.
اما ضرورت و اجماع، ما ضرورت و اجماع در مورد جاهل قاصر نداریم، در مورد جاهل مقصر داریم، کدام فقیه فرموده است که جاهل قاصر حکم واقعی در حق او ثابت است؟ لذا ضرورت و اجماعی وجود ندارد و اگر هم باشد اجماع، اجماع مدرکی است اعتباری ندارد. در مورد جاهل قاصر نه ضرورتی هست نه اجماع تعبدی هست، جاهل مقصر حسابش جداست، او که دلیل وجوب تعلم ثابت کرد حکم در حق او ثابت و منجز هست.
درس خارج اصول، 4 مهر 1402