ظاهراً دوستان در واقع زندگی نمی کنند و در یک فضای خیالی زندگی می کنند.
* پهپاد گفته: «اولا:اینکه گفته شد شرایط جنگ نامساوی بوده است اگر بدین معناست که حضرت امیر برای غلبه بر عمرو نیازمند چنان فعلی بوده اند نا صحیح است،،فاتح خیبر را چه حاجت به چنین اموری!»
این چه سخنی است، روال زندگی انبیا و ائمه این نبوده است که در روال عادی زندگی خود از قدرتهای ماورایی استفاده نمایند. هر انسان عاقلی در مقابله با دشمنان خود از همۀ آنچه در اختیار دارد استفاده می کند، جنگجو خود وظیفه دارد هوشیار باشد و فریب حریف را نخورد، در مقابل حریف خود را فریب دهد از ورزشهای رزمی بگیرید تا جنگ خودمان حرکات ایذایی و حتی عملیات ایذایی برای فریب دشمن امری بسیار عقلایی و مرسوم است. در جریان صفین عمروعاص با همین نیرنگ شریعه را از یاران امیرالمؤمنین(ع) گرفت. لذا این جمله در روایات تکرار شده است که الحرب خدعة هرچند که بنده گمان می کنم این جمله اصلاً ضرب المثل عرب باشد.
ثانیاً خدعه و فریبی قبیح است که باعث پایمال شدن حق شود و از این جهت مانند کذب دارای قبح اقتضائی است و همیشه مصداق ظلم نیست. بدیهی است که اصل کشتن نمادِ باطل، خود قبیح نیست چه برسد به مقدمۀ آن. جالب است که دوستان به کشتن عمرو بن عبدود اشکالی ندارند، بلکه به فریب دادن او معترضند.
*پهپاد گفته است: «ثالثا:در حالات اصحاب اهل بیت_چه رسد به خود حضرات معصومین_می بینیم که از چنین خدعه هایی پرهیز می نمودنه اند و در مواردی این امر موجب شهادت آنها گردیده است. نمونه بارز آن قضیه شهادت هانی بن عروة است که همه می دانیم.»
اصلاً مشخص است که علت اصلی رفتار حضرت مسلم را نمی دانیم. امتناع حضرت مسلم از قتل عبیدالله نه به خاطر این بوده است که این کار خلاف جوانمردی است(چنانکه در جاهای مختلف این چنین تبلیغ می شود) (تا بعد بزرگانی مثل استاد دوانی اعتراض کنند که مسلم اشتباه کرده است و با این کار می توانست از اصل قضیۀ کربلا پیش گیری کند) بلکه ناشی از فقاهت مسلم است که
1. حق کشتن کسی که قصد کشتن دیگری را دارد، را نداریم.
2. به فرض این که حق کشتن کسی را که می خواهد دیگری را بکشد، داشته باشیم، اگر شک داریم که کسی قصد کشتن دیگری را دارد یا نه، باز به خاطر احتیاط در دماء حق کشتن وی را نداریم.
3. خانۀ هانی و کوفۀ آن روز، میدان جنگ نبوده است که الحرب خدعة موضوع پیدا کند.
4. حضرت مسلم تصریح کردند که من اذن جهاد ندارم.
* پهپاد گفته: «اولا:اینکه گفته شد شرایط جنگ نامساوی بوده است اگر بدین معناست که حضرت امیر برای غلبه بر عمرو نیازمند چنان فعلی بوده اند نا صحیح است،،فاتح خیبر را چه حاجت به چنین اموری!»
این چه سخنی است، روال زندگی انبیا و ائمه این نبوده است که در روال عادی زندگی خود از قدرتهای ماورایی استفاده نمایند. هر انسان عاقلی در مقابله با دشمنان خود از همۀ آنچه در اختیار دارد استفاده می کند، جنگجو خود وظیفه دارد هوشیار باشد و فریب حریف را نخورد، در مقابل حریف خود را فریب دهد از ورزشهای رزمی بگیرید تا جنگ خودمان حرکات ایذایی و حتی عملیات ایذایی برای فریب دشمن امری بسیار عقلایی و مرسوم است. در جریان صفین عمروعاص با همین نیرنگ شریعه را از یاران امیرالمؤمنین(ع) گرفت. لذا این جمله در روایات تکرار شده است که الحرب خدعة هرچند که بنده گمان می کنم این جمله اصلاً ضرب المثل عرب باشد.
ثانیاً خدعه و فریبی قبیح است که باعث پایمال شدن حق شود و از این جهت مانند کذب دارای قبح اقتضائی است و همیشه مصداق ظلم نیست. بدیهی است که اصل کشتن نمادِ باطل، خود قبیح نیست چه برسد به مقدمۀ آن. جالب است که دوستان به کشتن عمرو بن عبدود اشکالی ندارند، بلکه به فریب دادن او معترضند.
*پهپاد گفته است: «ثالثا:در حالات اصحاب اهل بیت_چه رسد به خود حضرات معصومین_می بینیم که از چنین خدعه هایی پرهیز می نمودنه اند و در مواردی این امر موجب شهادت آنها گردیده است. نمونه بارز آن قضیه شهادت هانی بن عروة است که همه می دانیم.»
اصلاً مشخص است که علت اصلی رفتار حضرت مسلم را نمی دانیم. امتناع حضرت مسلم از قتل عبیدالله نه به خاطر این بوده است که این کار خلاف جوانمردی است(چنانکه در جاهای مختلف این چنین تبلیغ می شود) (تا بعد بزرگانی مثل استاد دوانی اعتراض کنند که مسلم اشتباه کرده است و با این کار می توانست از اصل قضیۀ کربلا پیش گیری کند) بلکه ناشی از فقاهت مسلم است که
1. حق کشتن کسی که قصد کشتن دیگری را دارد، را نداریم.
2. به فرض این که حق کشتن کسی را که می خواهد دیگری را بکشد، داشته باشیم، اگر شک داریم که کسی قصد کشتن دیگری را دارد یا نه، باز به خاطر احتیاط در دماء حق کشتن وی را نداریم.
3. خانۀ هانی و کوفۀ آن روز، میدان جنگ نبوده است که الحرب خدعة موضوع پیدا کند.
4. حضرت مسلم تصریح کردند که من اذن جهاد ندارم.