9-بهمن-1396, 00:49
(آخرین تغییر در ارسال: 9-بهمن-1396, 00:52 توسط محمود رفاهی فرد.)
عبارت حدیث در ناحیه ی جزا این است: فاقطع الصلاه و اتبع الغلام.... نه فاتبع الغلام
پس دو بخشی که در جزا هست با واو به هم متصل شده اند نه فاء.
در عطف به واو دو وجه محتمل است. گاهی متعاطفین به واو مجموعا مد نظر قرار میگیرند مثلا گفته می شود السکنجبین خل و عسل. در حالی که حمل خل و عسل تک تک بر سکنجبین غلط است و مراد مجموع آن دو است.
و گاهی متعاطفین جمیعا مد نظر هستند و حکم برای هر یک علی حده ثابت است.
اگر ما جزای شرط را تک تک دو جمله (اقطع الصلاه و اتبع الغلام) بدانیم و نه مجموع آنها پس جزا بودن برای تک تک آنها ثابت است. گویی دو جمله شرطیه داریم. یکی اذا کنت فی الصلاه فرایت الغلام.... فاقطع الصلاه و دیگری اذا کنت فی الصلاه فرایت الغلام فاتبع الغلام.
در جمله ی اول این گونه نیست که با انتفاء شرط، جزا(جواز قطع صلاه) بی موضوع شود. چون ممکن است انتفاء شرط به این نحو باشد که شخص بین نماز باشد و غلام را نبیند. در این فرض جواز قطع صلاه موضوع دارد.
خلاصه این که شرط محقق موضوع است به لحاظ اتبع الغلام بوده در حالی که اقطع الصلاه علی حدتها می تواند جزا باشد.
پس دو بخشی که در جزا هست با واو به هم متصل شده اند نه فاء.
در عطف به واو دو وجه محتمل است. گاهی متعاطفین به واو مجموعا مد نظر قرار میگیرند مثلا گفته می شود السکنجبین خل و عسل. در حالی که حمل خل و عسل تک تک بر سکنجبین غلط است و مراد مجموع آن دو است.
و گاهی متعاطفین جمیعا مد نظر هستند و حکم برای هر یک علی حده ثابت است.
اگر ما جزای شرط را تک تک دو جمله (اقطع الصلاه و اتبع الغلام) بدانیم و نه مجموع آنها پس جزا بودن برای تک تک آنها ثابت است. گویی دو جمله شرطیه داریم. یکی اذا کنت فی الصلاه فرایت الغلام.... فاقطع الصلاه و دیگری اذا کنت فی الصلاه فرایت الغلام فاتبع الغلام.
در جمله ی اول این گونه نیست که با انتفاء شرط، جزا(جواز قطع صلاه) بی موضوع شود. چون ممکن است انتفاء شرط به این نحو باشد که شخص بین نماز باشد و غلام را نبیند. در این فرض جواز قطع صلاه موضوع دارد.
خلاصه این که شرط محقق موضوع است به لحاظ اتبع الغلام بوده در حالی که اقطع الصلاه علی حدتها می تواند جزا باشد.