16-بهمن-1396, 18:42
به بیان فنی تر می توان همین فرمایش استاد شهیدی را تقریب کرد :
1-لازمۀ این که ملاک تشخیص ، مصب دعوی باشد ، اینست که در مواردی که هر یک از طرفین ادعای ترکیبی می کند عقلاء متحیر شوند مثلا در مثال اول عمرو بگوید بعته ایاه و لم اهبه و زید بگوید بل وهبنی و لم یبعنی چون مصب دعوی ترکیبی از یک ادعا و انکار است باید عقلاء دچار تحیر شده .
ا2-گر ملاک تشخیص ، مصب دعوی باشد نتیجه اش بی ضابطه بودن حکم واقعه واحد است بنحوی که در هر دادگاهی با اندگی تفاوت در نحوۀ ادعا حکم عوض شود و این برای عقلاء غرابت دارد .
3-آنچه برای عقلاء مهم بوده و موضوعیت دارد نفس واقعه است و نحوۀ گزارش از این واقعه صرفا جنبۀ طریقیت دارد ولی لازمه ملاک بودن مصب دعوی برای تشخیص مدعی و منکر موضوعیت دادن به الفاظ و نحوۀ گزارش است .
1-لازمۀ این که ملاک تشخیص ، مصب دعوی باشد ، اینست که در مواردی که هر یک از طرفین ادعای ترکیبی می کند عقلاء متحیر شوند مثلا در مثال اول عمرو بگوید بعته ایاه و لم اهبه و زید بگوید بل وهبنی و لم یبعنی چون مصب دعوی ترکیبی از یک ادعا و انکار است باید عقلاء دچار تحیر شده .
ا2-گر ملاک تشخیص ، مصب دعوی باشد نتیجه اش بی ضابطه بودن حکم واقعه واحد است بنحوی که در هر دادگاهی با اندگی تفاوت در نحوۀ ادعا حکم عوض شود و این برای عقلاء غرابت دارد .
3-آنچه برای عقلاء مهم بوده و موضوعیت دارد نفس واقعه است و نحوۀ گزارش از این واقعه صرفا جنبۀ طریقیت دارد ولی لازمه ملاک بودن مصب دعوی برای تشخیص مدعی و منکر موضوعیت دادن به الفاظ و نحوۀ گزارش است .